Recent Posts
دوشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۴
غیبگو
چهارشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۴
زیستن برای آزادی
یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴
جلسه کانون وب لاگ نویسان ایران پن لاگ
یکشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۴
گلزار خاوران میعادگاه عاشقان
هر وقت عکسهای ِ تجمع گلزار خاوران و یا کلیب های که هنرمندان برای یادمان این فاجعه ملی درست کرده اند را می بینم بغض غریبی گریبانگیرم می شود و احساس درونم روح بی قرارم را چنان می فشارد که تنها چشمه چشمانم این روح تشنه را سیراب می کند. احساسات را نمی توان خرید و یا فروخت . احساسات چیزی است که آدمی در درونش نهفته مثل اثر یا علامتی از شناسه ما است مانند اثر زخمی باقی مانده از زمان که به این شکل ظاهر می شود و این نمونه تلخ این احساس است که تنه زخمی قلبت را می ساید . ومن این احساسم را با این مادر که قاب عکس فرزندش را در دست دارد در خلوت دل شب بیان می کنم . مادرم می دانم هر جا که بروی هر اتفاقی که بیافتد در طول زندگیت نمی توانی از این قاب عکس که در دست گرفتی جدا شوی و فراموشش کنی .چشمهای خسته و دلگیرت از زندگیت حرف می زند به خاک گداخته در آفتاب خاوران آمدی درست مثل آن پروانه ای که بی صبرانه در جستجوی گل خود است .مادرم کسی هایهای شبانه تو را شنیده ؟ چند بار قاب عکس فرزندت را با یورش پاسداراها شکسته اند ؟ چند بار مورد ضرب و جرح وتوهین شده ای ؟ چند بار بهت گفتند حق سوگواری نداری ؟ از تو هم پول گلوله های که سینه فرزندت را دریدن گرفتن ؟ به توهم گفتن حق گذاشتن سنگ مزار و یا هر گونه نشانه ای را نداری ؟گذاشتن برای آخرین بار پیکر خونینش را ببوسی ؟ اصلا ً گفتن کجا دفن شده ودرچند دقیقه محاکمه اش کردند ؟ سالهاست که از آن فاجعه 67 می گذرد و هرسال تو هم مثل سایر مادران به این میعادگاه برای مراسم یادبود میایی وقرار مشترک با خانواده های داغدیده داری برای اینکه نباید فراموش کنیم و هر بار که اینجا آمدی بیلچه کوچکی از کیفت در می آوری و زمین سفت آفتاب خورده را می کنی و گلهای زرد و قرمز را تو دل خاک جای میدی و چند بطری آب بر سر این گور های جمعی می ریزی .و نزدیکای عید که میشه چند مشت عدس و گندم می پاشی تا با آب باران بهاری سبز بشه ؟ اینجا قاری قرآن وآرمگاه نداره امسال خیلی از دانشجویان دختر و پسر از مردم پذیرائی میکردند خیلی از این دانشجوها فرزندان این سر موضعی ها بودند ( اصطلاحی که به زندانیان معتقد به آرمانشان در زندانها می گفتند ) و سرود و آوازهای میهنی میخواندند اینان فرزندان خاوران هستند . مادرم یقین دارم وسعت دردی که در سینه داری مثل دریاست ومن هیچگاه نمی توانم افق درد وجودت را ببینم .فراموش نمی کنم که میگفتی اینجا درختان سرو جرئت قد کشیدن پیدا نمی کنند در مقابل این سروهای به خاک و خون نشسته .
........................
پی نوشت
حکومت آخوندی به عنوان ساماندهي و بازسازي، قصد آن دارند که گلزار خاوران را از شکل کنوني اش خارج کرده و به يک گورستان عادي تبديل کنند. در حاليکه عزيزان ما پس از اعدام، با لباس هاي تنشان، در گودال هايي که در اين گورستان ايجاد شده بود، به صورت دسته جمعي دفن شده اند.
ما خانواده هاي اعدام شدگان گلزار خاوران اعلام مي داريم که عزيزان ما در گورهاي عادي و به روش معمول فوت و دفن نشده اند که بتوان محل دفن آنان را به شکل عادي قطعه بندي کرد، بلکه بسياري از اين عزيزان در گورهاي دسته جمعي مدفون شده اند. همچنين اعلام مي داريم، در صورت نياز ساماندهي گلزار خاوران، ابتدا لازم است نام و نشان، چگونگي و زمان اعدام، چگونگي و محل دفن تک تک اين عزيزان مشخص گردد، پس از آن خود خانواده هاي قربانيان، در مورد بازسازي گورستان اقدام خواهند کرد
عکس های از مراسم ۱، ۲، ۳ ، ۴، ۵، ۶،
......................................................
جمعه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۴
ایران لیبرتی در دادگاه آلمان پیروز شد
تقدیم به همه حمایت کنندگان سایت ایران آزاد (ایران لیبرتی)
در روزهای سخت و توطئه های شکست خورده
تقدیم به تام صدرالدین ، حمید اسدیان ، محمد شمس ، زری اصفهانی ، جمشید پیمان ، رحمان کریمی ، حمید نصیری (ح. اختر) ، نرگس غفاری ، رضا شمس ، هوشنگ بهداد ، مرتضی نامور ، یدی لرستانی ، مهرداد هرسینی ، حسین مرندی ، حمید رضا نبوی ، علی اصغر بهروزیان ، بابک شریف زاده ، جواد شفائی ، ح مقدم ، رامین مولائی دکتر همایون تاران ، حسین زارع ، مهدی ملک محمدی ، رالف دورا (وکیلم) و صدها تن از دوستانیکه با ایمیلهای خود ما را حمایت کردند و به شرکت رشوه گیر آلمانی اونسو اعتراض نمودندو تقدیم به همسر مهربانم که با شجاعت بردباری مرا در این سالها تنها نگذاشته است
آری
چه زیبــــــــــــاســـــــــت
چه احســــــــاس قدرتمنـــــــــد یســــت
من یک قطـــره در دریــــــــای مردمـــــــــــانمان هســــــتم
امــــا بــــا ایــــــن همـــــه احســـــــــاس دریـــــــــــا بـــــودن میـــــکنـــــــم
آری
در دل این قطــــــــره
احســـــــــــاس همه چشــــمــــه هــــــا
همـــــــــــه ی رودهـــــــــــا
همـــــــــــه ی دریــــــاهـــــــــــا
همـــــــــــه ی اقیانوســهـــــــــــا
زنـــــــــــده میشـــــــــــود
و شـــــــــــکـــــــــــوه این احســـــــــــاس
قـــــــــــد رت همـــــــــــه آ تشــــــفشـــــا نــهــــــا را
در مــــــــن زنـــــــــــد ه میـــــــــــکـــــــــــنـــــــــــد
و بـــــــــر زمیــــــــــن پــــــــــای میــــــکوبـــم
و حـــــــق آزاد زیســــــتــــــن را طلــــــــب میــــــــــکنـــــــــم
و
آب ، خاک ، اتش
را
میـــــــــســـتـــــــا یـــــــــــم
بــــراستــــی کــــه اتــــحــــــــاد چـــــه زیبــــــا ســـــــــــت
بـــــــــــراستـــــــــــی کــــه مبــــــــــارزه چـــه شـــکوهمنــــــد اســــــــت
و
با ایـــــــــن دو
غـــــــــــــــیـــــرقــــــابــــــــل شـــــــکســــــــــت خـــــواهیــــــــــم بـــــــود
غـــــــــــــــیـــــرقــــــابــــــــل شـــــــکســــــــــت خـــــواهیــــــــــم بـــــــود
اری
تنـــــــــــــها راه همیــــــــــن اســـــــــــــــــــت
بـــــــــــا یــــــــــد یـــــــــــــــــــــــــکی شـــــــــــــــــــویــــــــــم
جمعه، یازدهم شهريور، 1384دوم سپتامبر 2005