بار دیگر دفتر تاریخ میهن گریست . و این بار این دفتر آغشته به خون فرزند دلاور هفت چشمه ایلام شد . و او با خون خود سلام عاشقانه به جویبار خون جاری 120 هزار نام مقدس عشق داد که خود سند درماندگی و عجز دژخیمان است و به دریا پیوست . وسعتی که در درون داشت مثل دریا بود نمیتوانستی افق وجودش را ببینی . آخوندهای جنایت پیشه در اوج استیضال و انزوا و بعد از ارجاع امید و آرزوهایشان به شورای امنیت سازمان ملل و ضربهای که از مقاومت ایران خوردهاند عین مار زخمی زهر حیوانی خود را به زندانیان سیاسی بیدفاع میریزند و مجاهد خلق حجت زمانی را به دار میآویزند . مردم ایلام حجت وبرادرانش فلاح و پهلوان خزعل را بخوبی میشناسند و هنوز قله کوههای ایلام رشادتها ، و دلاوریهای پهلوان خزعل را بخوبی بیاد دارد و هنوزآوای طنین او را به تکرار در سینه میخواند او و دو تن از یاران مجاهدش چندین شبانه روز در نبردی جانانه گله گله پاسدارن ظلم و ظلمت و بسیجیان مزدور و اطلاعاتی رژیم به خاک هلاکت میاندازند . و برای رهایی خلق از جان میگذرند . و در زندانهای آخوندها برای حجت هم عشق به خلق و دلاوری ناشناس نبود . با شنیدن خبر اعدام او خاطره سالهای 67 در من ورق خورد . و آن نامهای مقدس که در خون دفن شدند . و حالا آن نگاه که بوی معصومیت میداد و آن ستاره هفت چشمه هم جاودانه شد او هم رفت ولی او را باز مییابیم در پرواز پرستوهایی که از فراز گندم زارهای طلایی پر میکشند . او را در برق چشمان پولادی کودکان خیابانی باز مییابیم او را در طنین شعرهای عاشقان آزادی مییابیم و هر جائیکه طوفان متولد میشود . در طلوع آفتاب باز مییابیم و در غروب آسمان .او را در دانههای بلورین برف بهمن که فرو میریزد بر زمین نوعروس میهن باز مییابیم . او را در دریای بیکران آنجائیکه ماهیان طلایی زیر چتر رنگین کمان شناورند بازمییابیم .چون وسعتی که در درون داشت مثل دریا بود .
ح مقدم
حوض
۱ سال قبل
0 نظرات:
ارسال یک نظر