Recent Posts

پنجشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۵

بهار


بهار این ارمغان فروردین با شکوفه‌های درختان و با عطر گلها از راه رسید بنظر می‌رسد که از غار تاریک بیرون آمدیم حداقل برای من این طوری بود . افسردگی زمستانی باید آب بشود برای دیدن جنس بهار و رنگهایش و حس کردن گرمای آفتاب و شنیدن آواز چلچله‌ها باید از سرمای زمستان گذر می‌کردیم و نظاره‌گر جنگلهای سرد و خاموش می‌بودیم زمستان می‌تواند طولانی باشد ولی بهار همیشه باز می‌گردد .
.................................
روز داره تموم می‌شه
آفتاب زمستون
‌می‌بنده در اطاق خونه‌شو
پشت شونه‌هات
تو مرز سرخ آسمون
بر می‌گردن پرستوها
از ساحل دور
رو تپه‌های میهنم
خبر می‌دهن
بهار آمده
تو کوچه‌ها
الک دولک بچه‌ها
تا سر شب
پرستو‌ها با مخمل سفید و سیاه
ردیف می‌شن
رو سیم برق
پر می‌کشن می‌رند تا بی‌نهایت
تو جشن می‌یان برای بهار
بنفشه‌ها اطلسی‌ها شمعدونی‌ها
بشارت بهار می‌دند
حل شدن یخهای کوهسارها
باز شدن رنگین کمان
بین زمین و آسمان
سفره رنگین ِ شادان
یهار آمده
نور آورده
به سایه‌ها
رو شاخه‌ها شکوفه‌ها
می‌رم می‌گردم توی خورجین زمان
بهارم را بهارم را
بهار صبح بیداری خلقم را
ح مقدم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

ارسال یک نظر