عدهای از وبلاگ نویسان از نشان دادن دفاعیات خسرو گلسرخی در صدا و سیمای آخوندی نوشتهاند با جستجو در you tube
این فیلم ( سانسور شده )را پیدا کردم . چه با شکوه بود دوباره دیدن این سرو ایستاده که عافیت جویی نکرد و برای جانش چانه نزد و از مردم و سرزمینش دفاع کرد در آن زمان قهرمانهای نسل ما هنرپیشههای سینمایی و فوتبالیستهای و ورزشکاران بودند و ما دانشآموزان آن زمان بعد از آن دفاعیات و دادگاه تازه فهمیدیم در کشوری که زندگی میکنیم قهرمانان دیگری هم هستند و ماه ها در مدرسه از جسارت و پایمردی کرامت دانشیان و خسر گلسرخی حرف میزدیم
تلویزیون آخوندی قسمت بیشتر این دفاعیات را سانسور کرده بود و نشان نداد . وقتی تمام دفاعیاتش را میخوانیم میفهمیم چرا آخوندها همه فیلم را نشان ندادند و جالب این که در زیر نویس فیلم نوشته بودند دفاعیات خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه !!
صدا و سیمای آخوندی انگار قوه ی قضائیه ایران را نمیشناسد ؟ و سعید مرتضوی و هاشمی شاهرودی را بخاطر ندارد ؟
بر سینهات نشست
زخم عمیق کاری دشمن
اما ای سرو ایستاده
نیفتادی
این رسم توست که ایستاده بمیری
قسمتهاي سانسور شده دفاعيات دادگاه خسرو گلسرخي و كرامت دانشيان:
«... اتهام سياسي در ايران، اين است. زندانهاي ايران پر است از جوانان و نوجوانهايي كه به اتهام انديشيدن و فكر كردن و كتاب خواندن، توقيف و شكنجه و زنداني ميشوند.
آقاي رييس دادگاه! همين دادگاههاي شما آنها را محكوم به زندان ميكند. آنان وقتي كه به زندان ميروند و برميگردند ديگر كتاب را كنار ميگذارند و مسلسل به دست ميگيرند.
بايد به دنبال علل اساسي گشت. معلولها ما را فقط وادار به گلايه ميكنند. چنين است كه آنچه ما در اطراف خود ميبينيم فقط گلايه است.
در ايران انسان را به خاطر داشتن فكر و انديشيدن محاكمه ميكنند. چنانكه گفتم من از خلقم جدا نيستم، ولي نمونه صادق آن هستم. اين نوع برخورد با يك جوان، كسي كه انديشه ميكند، يادآور انكيزيسيون و تفتيش عقايد قرون وسطايي است.
يك سازمان عريض و طويل تحت عنوان فرهنگ و هنر وجود دارد كه تنها يك بخش آن فعال است، و آن بخش سانسور است كه به نام اداره نگارش خوانده ميشود. هر كتابي قبل از انتشار به سانسور سپرده ميشود. در حالي كه در هيچ كجاي دنيا چنين رسمي نيست، و بدين گونه است كه فرهنگ موميايي شده كه برخاسته از روابط توليدي بورژوا كمپرادور در ايران است، در جامعه مستقر گرديده است و كتاب و انديشه مترقي و پويا را با سانسور شديد خود خفه ميكند. ولي آيا با تمام اين اعمالي كه صورت ميگيرد، با تمام خفقان، ميتوان جلوي انديشه را گرفت؟
آيا در تاريخ، شما چنين نموداري داريد؟ خلق قهرمان ويتنام نمونه صادق آن است. پيكار ميكند و ميجنگد و پوزه تمدن ب-52ي آمريكا را بر زمين ميمالد!
در ايران ما با ترور افكار و عقايد رو به رو هستيم. در ايران حتي به زبانهاي بالنده خلقهاي ما مثل خلقهاي بلوچ، ترك، كرد اجازه انتشار به زبان اصلي را نميدهند. چرا كه واضح است آن چه بايد به خلقهاي ايران تحميل گردد، همانا فرهنگ سوغاتي امپرياليسم آمريكاست كه در دستگاه حاكمه ايران بستهبندي ميشود. توطئههاي امپرياليسم هر روز به گونهاي ظاهر ميشوند. اگر شما در زماني كه نيروهاي آزاديبخش الجزاير مبارزه ميكردند آن زمان را در نظر بگيريد، خلق الجزاير با دشمن خود رو در رو بود. يعني سرباز، افسر و گشتيهاي فرانسوي را ميديد و ميدانست دشمن اين است. ولي در كشورهايي نظير ايران، دشمن مرئي نيست بلكه فيالمثل در لباس احمد آژان، دشمن را فرو ميكنند كه خلق نداند دشمنش كيست!».
«...امپرياليسم در جوامعي مثل ايران، براي آن كه جلودار انقلابات تودهاي بشود، ناگزير است كه به رفرمهايي دست بزند. آقاي رييس دادگاه! كدام شرافتمند است كه در گوشه و كنار تهران مثل نظام آباد، مثل پل امامزاده معصوم، مثل ميدان شوش، مثل دروازه غار، برود و با كساني كه يك دستمال زير دارند صحبت كند و بپرسد: شما از كجا آمدهايد، چه ميكنيد؟ ميگويند: ما فرار كردهايم! از چه؟ از قرضي كه داشتهايم و نميتوانستيم بپردازيم.
اصلاحات ارضي، درست است كه قشر خرده مالك را به وجود ميآورد ولي در سير حركت طبقاتي است، اين ماندني نيست. خرده مالكي كه با ماموران دولتي ميسازد نزديكتر است. ثروتمندتر است، آرام آرام مالكهاي ديگر را ميخورد در نتيجه ما نميتوانيم بگوييم كه فئوداليسم در ايران از بين رفته. درست است شيوه توليد دگرگون شده مقداري، ولي از بين نرفته. مگر همان فئودالها نيستند كه الان دارند بر ما حكومت ميكنند، بورژوا كمپرادور، شركتهاي زراعتي و شركتهاي تعاوني كه بيشتر به خاطر ميليتاريزه كردن ايران به كار گرفته شده تا كدخداها!».
0 نظرات:
ارسال یک نظر