Recent Posts

دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶

اول ماه مه


وقتی در انتظار ویزیت دکتر و رسیدن نوبت خود در اتاق انتظار مطب می‌نشست بیشتر حالت التهاب و تشویش می‌گرفت امٌا رحمان انگار با نگاه سرد و بی‌تفاوتش به دیگران که نشسته بودند می‌خواست بفهماند که عین آنها مریض نیست . ولی آن درد سینه شدید چند روزی بود حسابی نگرانش کرده بود وهر از گاهی این درد برنده و تیز به سراغش می‌آمد و با تنفس‌اش ، این درد تشدید می‌یافت . اگر چه زیاد طول نمی‌کشید ولی همان مدت کوتاه و در آن چند ثانیه انگار زمان متوقف می‌شد و تمامی نداشت و چشماش سیاهی می‌رفت .

رحمان از کارگران معدن زغال سنگ سنگرود بود و با زن و دو فرزندش فشار زیادی را بخاطر پائین بودن سطح دستمزد متحمل می‌شد . دکتر بلافاصله بعد از معاینه جدٌی و حاد بودن بیماری را فهمید و آنروز بر خلاف دفعات پیش با دقت بیشتر و مدت زمان زیادی برای معاینه او گذاشت .
رحمان گمان می‌کرد که عفونت ریه دارد و عامل بیماری او ناشی از شرایط نا امٌن و زیان‌بار کار و نبودن لوازم و امکانات حفاظتی باشد و در دلش کارفرما را دشنام می‌داد که به خاطر صرفه جوئی در هزینه ، دستگاههای تهویه را همیشه خاموش می‌کرد

آنروز دکتر یه سری آزمایشات مختلف بروی کاغذی با خط نامفهوم نوشت و بعد از تا کردن آن لای پاکت گذاشت و به رحمان داد و تاکید کرد که این آزمایشات را در اسرع وقت انجام بدهد و نتیجه را هر چه زودتر برایش ببرد
رحمان به فکر هزینه آزمایشات بود چون با مشکلات عدیده معیشتی مواجه بود و همین چند ماه پیش وقتی احمدی نژاد برای سخنرانی به رودبار آمده بود به همراه کارگران سنگرود با پای پیاده خود را به رودبار و به محل سخنرانی او رسانده بود تا صدای اعتراض برای عدم پرداخت 18 ماه حقوق معوقه کارگران سنگرود را به گوش دراز این گماشته ولی فقیه برساند

و علاوه بر مضیقه نان ، بیماری و هزینه آن فشار مضاعف به خانواده او می‌آورد . و بالاخره بعد از دو هفته با امیدواری نتیجه آزمایشات را به روی میز کار دکتر قرار داد . دکتر بدقٌت نتایج آزمایشات را مطالعه و بررسی می‌کرد و گاهاً ابروهایش را با دیدن ورقه‌های نوشته شده بالا می‌کشید و برای رحمان معلوم نبود چه معنایی دارد !! ولی درد همچنان در سینه رحمان نگهبانی می‌داد و گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود

پس از چند لحظه مکث دکتر دفترچه نسخه‌اش را برداشت و شروع به نوشتن کرد
رحمان پرسید باز هم آزمایش ؟؟ بدون اینکه جوابی بشنود !!
دکتر نسخه‌نویسی‌اش را تمام کرد و با لبخندی حکیمانه به او گفت : سه شعر از گلستان سعدی و عبید زاکانی قبل از غذا . و 50 صفحه از رمان شیرین و زیبا و یا هر کتاب مورد علاقه قبل از خواب . و یا بجای خواندن کتاب می‌توانی فیلم خوب ببینی و قدم زدن در فضای باز و طبیعت . شرکت در جشن‌ها و شادمانی‌ها با دوستان . و مسافرت تفریحی به مناطق خوش آب و هوا . و خوابیدن با خیال راحت بروی مشکلات روزمرگی . و نیایش به خدا اگر هنوز به آن اعتقاد داری .

رحمان با دهان بازمانده در ناباوری پرسید : آقای دکتر دارید شوخی می‌کنید ؟؟
دکتر در جواب گفت نه جانم شوخی نمی‌کنم این نسخه ضد افسردگی است که من تجویز می‌کنم شما جسم‌تان سالم است مثل بیشتر ایرانی‌ها مشگل روحی دارید برای دو هفته این نسخه مرا آزمایش کنید اگر خوب نشدید برایتان قرص می‌نویسم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۶

رنان

Image and video hosting by TinyPic



این فیلم کوتاه را در وبلاگ خسن آقا ببینید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۶

اولویت ثبات در دو نظام





شهرمن یک پادگان بزرگ ارتش داشت که هر وقت از جاده کنار آن رد می‌شدم از پشت دیواره سیم‌های خاردار چشمم به تانک‌های چیفتن این پادگان نظامی می‌افتاد که ردیف کنار هم چمباته زده بودند . این تانک‌ها بنا به سفارش رژیم شاهنشاهی ایران و توسط کارخانه تسلیحاتی ویکرز انگلستان ساخته شده بودند و علاوه بر قدرت آتش مناسب و مقاومت کافی در برابر سلاح‌های ضد تانک ، از قدرت مانور خوبی برخوردار بودند و قابلیٌت شلیک در حین حرکت را داشتند .

نمی‌دانم به چه قیمت و بهایی خریداری شده بودند و همه ساله به مناسبت روز ارتش ما را از طرف مدرسه در کنار خیابان شهر به صف می‌کردند تا نظاره‌گر رژه ارتش و مهمات و ماشین‌آلات نظامی دولت شاهنشاهی ایران باشیم و تشویق و ابراز احساسات کنیم .و هنوز بخوبی به یاد دارم که بلند‌گو مرتب می‌گفت این ارتش سرفراز شاهنشاهی ایران است .

درست در سه کیلومتری این پادگان روستایی بود به نام محمود آباد که به امکانات اولیه بهداشتی دسترسی نداشتند و از آب آشامیدنی محروم بودند . و طرح آب‌رسانی به این روستا هنوز در پروژه‌های عمرانی نظام سلطنتی قرار نگرفته بود تانک‌های چیفتن در اولویت بودند و موجودیت و ثبات نظام در اولویت بود . و اهالی این روستا با گالون‌های پلاستیکی هر روز به شهر می‌آمدند و با خود آب به این روستا می‌بردند.

این مسئله من و تعدادی از دوستانم را همواره بشدت رنج می‌داد و چند روز بعد از سقوط نظام سلطنتی به کمک و یاری همین دوستانم که الان هیچ کدامشان در ایران نیستند و در خارج از کشور در تبعید و یا تیرباران شدند و با زور و بازوی خودمان بیل و کلنگ به دست گرفتیم و در عرض سه چهار روز خط لوله را تا روستای محمود‌آباد حفاری کردیم و آب آشامیدنی را به روستا بردیم

آنروزها شاه با آن تانک‌های چیفتن پز قدرت بزرگ منطقه را می‌داد در حالیکه روستائیان نزدیک تانک‌های به صف کشیده آب آشامیدنی نداشتند .
و امروز بعد از 28 سال تصویر دردناکی از کمبود آب در خرم‌شهر را در اینترنت دیدم و یاد لاف پیشرفت ‌های اتمی آخوندها افتادم .

ولی فقیه و گماشته دلقک او از فن‌آوری هسته‌ای و غنی سازی اورانیوم و پز ذخایر موشک‌های بالستیک و شهاب سه را می‌دهد ، و از افزایش برد و شعاع عمل آن که به بیش از دو سه هزار کیلومتر می‌رسد دم می‌زند . میلیاردها دلار صرف تاسیسات هسته‌ای زیرزمینی می‌کند و برای حفاظت این تاسیسات سیستم دفاع موشکی بکار گرفته و مستقر می‌کند در حالی که معلمین این کشور دستفروشی می‌کنند و کارگران زیر خط فقر و در مناطقی کودکان محرم از سو تغذیه رنج می‌برند زیرا که موجودیت و ثبات نظام در اولویت است و برای‌شان مهم نیست اگر زن بی‌سرپرست ایرانی نهارش را در زباله‌دانی پیدا کند و تشنه‌اش که بشود از آب جوب بنوشد !!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۶

برای ممنوعیت حكم اعدام در سازمان ملل متحد

تظاهراتی به ابتكار سازمان های مدافع حقوق بشر در ایتالیا برای لغو حكم اعدام در سراسر جهان هفته گذشته انجام گرفت . این تظاهرات بخشی از كارزار گسترده‌یی است كه این مدافعان حقوق بشر برای به تصویب رساندن ممنوعیت حكم اعدام در سازمان ملل متحد سازماندهی كرده‌‌اند .

پس از پايان جنگ جهانى دوم، تنها 9 كشور مجازات اعدام را از قوانين خود حذف كرده‌اند . ولی امروزه تعداد اين كشورها به مراتب بيشتر شده‌اند . از 200 كشورى كه در جهان وجود دارد، بيش از نيمى از آنها مجازات اعدام را لغو كرده‌اند.

و به همين دليل است که سازمان عفو بين‌الملل از گرايشى به سوى لغو مجازات اعدام سخن مى ‌گويد واين گرايش برگشت ‌نا‌پذيراست.
تعداد كشورهايى كه از اجراى حكم اعدام چشم ‌پوشى مى‌كنند ، همه ساله افزايش مى‌يابد. براى نمونه از سال 1990 تا كنون، 40 كشور در قلمرو خود مجازات اعدام را يا كاملا لغو نموده، يا اينكه حداقل آن را براى زمان صلح برچيده‌اند.
فقط در سال 2005 حدود 2100 انسان اعدام شده‌اند و بیشتر اعدام ها در چين و ايران بوده است . چين و ايران در اعدام شهروندان خود به‌ترتیت رتبه اول و دوم جهان را دارند و با در نظر گرفتن جمعیت چین ایران نسبت به در صد جمعیت مقام اول را در جهان دارد
طبق قوانين بين‌المللى، اعدام جوانان زير 18 سال ممنوع است ولی در حال حاضر 23 دختر و پسر جوان زير 18 سال در ایران به انتظار اعدام نشسته‌اند
این تظاهرات با تجمع در برابر شهرداری رم در میدان ونزیا آغاز شد. حامیان مقاومت ایران در حالی كه پرچمهای ایران و تصاویری از اعدام های جمعی توسط رژیم ضدبشری آخوندی را حمل می‌كردند، در این تظاهرات حضور یافتند و سپس به طرف واتیكان راهپیمایی كردند.
حضور هواداران مقاومت در این تظاهرات برای افشای اعدام های وحشیانه در ایران مورد توجه شهروندان و رسانه‌های خبری ایتالیا قرار گرفت.
عکس‌هایی از این تظاهرات را در اینجا قرار دادم
This album is powered by BubbleShare - Add to my blog

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۶

در حمایت از فرا‌خوان كانون صنفی معلمان


علی اكبر باغانی، دبیركل كانون صنفی معلمان، صبح امروز در كلاس درس دستگیر شد
در حال حاضر 6 نفر از اعضای هیات مدیره كانون صنفی معلمان كه در تاریخ‌‏های 22 و 25 فرودین‌‏ماه به معاونت امنیت دادسرای تهران احضار شده بودند, برای ادامه تحقیقات بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.
این افراد شامل حمید پوروثوق, نایب رییس كانون, سیدمحمود باقری, محمدتقی فلاحی, علی‌‏اصغر منتجبی, محمدرضا رضایی و علیرضا اكبری نبی هستند.
در حمایت از فرا‌خوان كانون صنفی معلمان كشور؛
از حضور در كلاس‌های درس خوداری کنیم
خواسته اصلی معلمان اجرای لایحه مدیریت خدمات كشوری كه پیش از این به تصویب مجلس رسیده, عزل وزیر آموزش و پرورش, آزادی معلمان در بند و عذرخواهی دولت از ضرب و شتم و هتك حرمت معلمان در جریان حوادث روز 23 اسفندماه است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۶

بحران عراق

یکی از قربانیان عمل تروریستی روز پنج شنبه که در کافه تریای پارلمان عراق رخ داد محمد حسین العوض ، نماینده پارلمان عراق از جبهه گفتگوی ملی بود . مواضع قاطع و روشن علیه رژیم آخوندی داشت و در سفرهای اروپایی ( از جمله ایتالیا ) در کنفرانس‌ها و اجلاسیه‌های سیاسی و پارلمانی شرکت داشته و از حامیان حقوق قانونی مجاهدین در عراق بود .
ظاهراً تمام طرح‌های امنیتی در عراق شکست خورده و حتی نماینده‌گان در پارلمان ، امنیت ندارند چه رسد به مردم کوچه و بازار ، و دولت نوری المالکی که از طرف آخوندها حمایت می‌شود قادر به حل مسائل و اداره کشور نیست .
کمک‌های مستمر مالی و لجستکی رژیم آخوندی به شبه نظامیان تیپ بدر شاخه نظامی مجلس اعلای انقلاب اسلامی و نیروهای قدس سپاه و ارسال سلاح و نفوذ سیاسی در ارگان‌های امنیتی عراق هر روز در این کشور فاجعه به بار می‌آورد .
در خبرها آمده بود ایران برای ادامه نا امنی و بی‌ثباتی علاوه برشیعیان به گروه‌های شبه نظامی سنی نیز کمک می‌کند
ویدئویی دیدم از تله‌های انفجاری که در عراق برای خودروها بکار می‌برند بسیار تکان دهنده است
ویدئو شماره یک
ویدثو شماره دو
کشوری که از یک سو امریکا به آن لشگر کشی کند و از سوی دیگر نوری المالکی نخست وزیر و علی دباغ سخنگوی دولت ، که از حامیان آخونده است باشد وضعیتی بهتر از این نمی‌تواند داشته باشد . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۶

دو روزنامه‌نگار


روز یکشنبه یک روزنامه‌نگار افغان که ماه گذشته توسط طالبان ربوده شده بود به قتل رسید . این روزنامه‌نگار افغان اجمل نقشبندی نام داشت و مترجم روزنامه‌نگار ایتالیایی دانیله ماستروجیاکومو بود که به همراه راننده افغانی روز چهارم مارس در ولایت هلمند افغانستان به گروگان گرفته می‌شوند و در همان موقع دستگیری سر راننده افغانی را به خاطر جاسوسی برای خارجی‌ها می‌برند .
و روزنامه‌نگار ایتالیایی پس از دو هفته در یک اقدام بحث برانگیز با پنج فرمانده زندانی طالبان معاوضه می‌شود . و این اولین بار نیست که دولت ایتالیا با کمک دولت کرزای با طالبان معامله می‌کند سال پیش هم دولت ایتالیا برای آزادی یک عکاس ایتالیایی به طالبان 2 میلیون دلار باج داد و امروز دولت ایتالیا این معامله را تائید می‌کند .

آزادی خبرنگار ایتالیایی و تبادله با پنج فرمانده طالبان نگرانی‌هایی را برای خبرنگاران و دفاتر بین‌المللی بوجود آورده است چون امتیازدادن برای گروگان‌گیری همیشه از طرف دولت‌ها مردود است چرا که باعث ازدیاد و رواج گروگان‌گیری می‌شود و به زبان دیگر یعنی طالبان را تشویق می‌کنند تا هر جا که بتوانند یک نفر خارجی را بگیرند و خواستار آزادی زندانیان طالب از دولت بشوند .

و خلاصه با تلاش دولت افغانستان و ایتالیا این روزنامه‌نگار ایتالیایی به کشورش باز می‌گردد . ولی اجمل نقشبندی روزنامه‌نگار و مترجم او در اسارت طالبان می‌ماند . و دولت افغانستان و ایتالیا هیچ تلاشی برای آزادی او انجام نمی‌دهند .

اجمل نقشبندی در سرزمین خودش در اسارت قرار داشت و در برابر چشمانش همکار او روزنامه‌نگار ایتالیایی ، که به خاطر او به اسارت افتاده بود آزاد می‌شود .

آیا جان یک روزنامه‌نگار افغان تا این حد بی ارزش و پیش پا افتاده است ؟
آیا روزنامه‌نگار ایتالیایی جاندار بود و روزنامه‌نگار افغان جاندار نبود و حق زندگی نداشت ؟
ای کاش اجمل روزنامه‌نگار افغان هم تابعیت امریکایی یا فرانسوی یا ایتالیایی داشت تا شاید دولت‌ها برای آزادی‌اش تلاش می‌کردند
کرزای بی‌شرمانه به مطبوعات گفته بود خبرنگار ایتالیایی را با زندانیان طالبان معاوضه کردیم چون دولت ایتالیا را دچار بحران سیاسی کرده بود !!

اجمل کشته شد چون افغان بود و خونش برای آقای کرزای و دولت ارزش نداشت امٌا آن روزنامه‌نگار ایتالیایی آزاد شد چون اروپایی بود و خونش از خون اجمل سرخ‌تر بود و نباید به زمین می‌ریخت !! اجمل هم در سرزمینی مرد که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون‌تر بود .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۶

تسلیت


زندگی درست مثل رودخانه‌ای با پیچ و خم ها متوالی ، گاهی صاف و شفاف گاهی پر خروش و خشمگین همواره در جریان است. وهر کدام از ما قطره‌ای از این رودخانه هستیم ؛ همه مثل هم ولی با طبیعتی متفاوت با کارکتری جداگانه ؛ با عادات مختلف ؛ هر کدام از ما نسبت به طبیعت خود در برابر محرکه خارج از خود واکنش‌های مختلف نشان می‌دهیم قطره‌هایی هستند که زود سر می‌خورند و می‌افتند مثل بارون همیشه در حال چکیدن هستند
قطره‌هایی هستند نرم در لباس شب نم . قطرهایی هستند مثل بلورین اشگ . قطره‌هایی هستند پر جوش و خروش که در ستیغ موج بسته می‌شوند . قطره هایی هستند که همیشه در جست جوی سوار شدن بر موج هستند ؛
و قطره‌هایی هم هستند که انگار ازفوران گدازه‌های آتشفشان هستند این قطره‌ها هستند که جریان مسیر آب را عوض می‌کنند
ماندانا هم از نسل گدازه‌های آتشین بود
دکتر ماندانا عزیز غروب پر غرورت را به همه دوستداران مقاومت و مادر سوسن تسلیت می‌گویم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۶

هفت پسرانم



هفت پسرانم عنوان کتاب الچیده چروی است که رناتو نیکولای آن را به رشته تحریر درآورده است و دوست عزیزیم اسماعیل محدث آنرا به فارسی ترجمه کرده است . با اشتیاق و علاقه این کتاب را خواندم که در واقع داستان زندگی خانواده چروی است . با وجود اینکه خاطرات خانواده چروی بسیار غم‌انگیز است ولی یکی از بهترین و زیباترین و در عین حال بی‌رحم‌ترین داستان‌های جنبش مقاومت مردم ایتالیا است که در تاریخ مبارزات ضد فاشیستی این کشور به ثبت رسیده است .

الچیده چروی با همسرش جنووفٌا در نیمه اول قرن بیستم و در سنت نظام فئودالی اربابی با هفت پسر و دو دختر خود زندگی می‌کند و به زراعت اشتغال دارد پدرچروی دهقانی است که برای احقاق حقوق خود از مالکین فعالیت می‌کند او شرایط دهقانان و طبقات محرم و زحمتکش و روابط مالک و دهقان و فشار و ظلم غیر قابل وصف که بر این قشر که از کهن‌ترین طبقات جامعه هستند بخوبی آشنایی دارد . و بیشتر این بی عدالتی را ناشی از اعمال نفوذ برخی از مجریان قانون می‌داند که از حمایت دولت برخوردارند .

او با ساده‌ترین ارزشهای بنیادی فرزندانش را تربیت و بزرگ می‌کند همان ارزشهای واقعی که خود را در عشق به انسانیت و کار در مزارع و درعمق فرهنگ ساده روستائیان بخوبی خود را نشان می‌دهد و در کتابهایی که مادر جنووفٌا شبهای بعد از صرف نان و سبزی برای فرزندانش می‌خواند .

پدر چروی در این کتاب از زبان روزمره و زبان عامیانه برای نقل داستان زندگی خود و هفت پسرانش استفاده می‌کند او از خاطره فرزندانش و از پارتیزانان که در مقابل مرده خورهای فاشیست و همدستان آلمانی‌شان ایستادند دفاع می‌کند هفت پسران او را فاشیست‌ها تیرباران کردند و او داستان فرزندان خود را نقل می‌کند بسیاری از حرف‌های پدر چروی حرف‌های پسرانش است او را با درخت بلوط مقایسه می‌کنند و به او می‌گویند که هفت شاخه پرورش داد اگر چه آن شاخه‌ها را بریدند امٌا درخت بلوط نه‌مرده است برای او که یک دهقان است این مقایسه بسیار پر معنا است او می‌گوید خیلی وقت‌ها در این مراسم‌ها به گریه می‌افتاد ولی همیشه می‌گوید به بذر و کشت و کاشت توجه کنید چرا که درخت بلوط وقتی می‌میرد به درد هیزم شدن هم نمی‌خورد اگر می‌خواهید خانوداده مرا درک کنید به کشت و کاشت فکر کنید بذر ما آرمان ما و آرمان هر انسانی است .

انسان‌های داستان زندگی چروی انسان‌های درمانده نیستند برعکس انسان‌هایی توانمند و واقع‌گرایی هستند که به توسعه و ترقی‌خواهی و به وطن‌شان عشق می‌ورزند . آلدو فرزند بزرگ ، تئوریسین و مغز متفکر خانواده است و دانش و علم خود را ابزار و وسیله‌ای در خدمت خانواده و اجتماع قرار می‌دهد و برای تحول و بازیابی روش‌های مدرن برای تولید به‌کار می‌برد خانه آنان در زمین‌های( کمپی روسی ) به قرارگاه مقاومت علیه فاشیست‌ها تبدیل می‌شود .

ترجمه این کتاب را دوست گرامی اسماعیل محدث به عزیز مادر رضایی ‌ها و تمام مادران شهدا تقدیم کرده است . و عکس روی جلد کتاب تندیس برنزی برادران چروی است که آقای رضا اولیا هنرمند متعهد ایرانی آن را ساخته است .

معمولاً وقتی کسی کتابی می‌خواند یک تصٌور ذهنی از چهره‌ها و شخصیت‌های کتاب دارد متاسفانه عکس‌‌های خانواده چروی در این کتاب چاپ نشده بود و بعد از اتمام کتاب کنجکاو بودم با چهره‌های آنان آشنا شوم . با موتور جستجو در شبکه اینترنت توانستم عکس‌های آنان را ببینم و بادبانم را با عکس‌های این قهرمانان مزٌین کنم . و جالب اینکه چهره الچیده چروی درست همانطوری که تصٌورمی‌کردم بود .

و عاقبت پدر چروی در سن 95 سالگی در سال 1970 چشم از جهان بست و امروز نوه‌های او پدربزرگ شده‌اند درست مثل خود او ، ولی دیگر در خانه قدیمی زمین‌های کمپی روسی زندگی نمی‌کنند آنجا را به موزه‌ای به نام چروی کرده‌اند تا مردم ایتالیا ببینند و بفهمند و به یاد داشته باشند مقاومت و پایداری علیه ظلم و ستم فاشیستی را و از هفت پسرانش یازده فرزند بجا مانده است و ازهر بذر و کاشت او خروارها محصول و برداشت مانده است . یادشان گرامی باد .



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed