وقتی این مقاله را خواندم بی اختیار به یاد طاهر احمدزاده افتادم. مرد شریفی که همیشه مصداق صداقت و راستی بود او را در هشتم مرداد 1361 در فرودگاه مهرآباد دستگیر، و به زندان اوین منتقل میکنند .کمتر کسی است که استاد طاهر احمدزاده را نشناسد. او سوابق درخشان مبارزاتی دارد و دو تن از فرزندان او مسعود و مجید طاهرزاده که از بزرگترین چهرههای مبارز نظام سلطنتی بودند، در زمان رژیم شاه بدست حکومت پهلوی اعدام شدند
استاد طاهر احمد زاده را موقعی که سالیان پیش یک بار به ایتالیا سفر کرده بود در شهر پروجا دیدم و توانستم چند کلمهای با او صحبت کنم. مردی فرهیخته و بسیار متواضح و مهربان بود، با سینهای پر از احساسهای سوزان که شور و حرارت و انگیزه را به راحتی به انسان منتقل میکرد
امٌا وقتی زندانی در برابر شکنجه قرار میگیرد بیشتر از دو گذینه در مقابل شکنجهگر ندارد یا ایستادگی و مقاومت میکند و یا سر تسلیم فرود میآورد. مزدوران حکومت خمینی اجازه تعزیر او را از ولی فقیه میگیرند تا او را به مصاحبه تلهویزیونی وادار کنند چون آقای احمدزاده شخصیت شناخته شده سیاسی بود و از محبوبیت مردمی برخوردار بود رژیم تلاش زیادی میکند تا با شکنجه جسمی و روحی، مقاومت این مرد را در هم بشکند و نان سیاسی آن را بخورد .
رژیم از شرافت و روحیه آزادیخواهی این پیرمرد به خوبی مطلع بود. و از ضعفهای او هم اطلاع داشت که همانا عشق عمیق به فرزندان مبارز و مجاهد بود . او از تمام رزمندهگان با هر مکتب فکری که در برابر ظلم و ستم میایستادند و مقاومت میکردند حمایت میکرد و هیچ وقت این علایقش را پنهان نمیکرد
در حضور آقای طاهر احمدزاده چند زندان سیاسی را به پای جوخه اعدام میبرند و این پیر مرد را تهدید میکنند تا به مصاحبه تلهویزیونی موافقت کند و در غیر این صورت این زندانیان را به جوخه اعدام میسپردند و حتی گفته میشود که در ازای هر ساعت تاخیر در پذیرش مصاحبه یکی از زندانیان سیاسی را به جوخه اعدام می سپردند.
براستی چه جنایتی بالاتر از این است که حق و حرمت انسان را به چنین درجهای از قساوت و سفاکی هتک و پایمال میکنند . اگر شما در موقعیت مکانی او بودید چکار میکردید ؟؟ آخه شقاوت و بیرحمی هم یک سری معیارهایی دارد این رژیم آخوندی همه این مرزهای و معیارهای ذهنی را درنوردیده !!
و عاقبت آقای احمدزاده برای نجات جان این زندانیان سیاسی در شوی تلهویزیونی که ترتیب داده بودن شرکت میکند و بعد به چند سال زندان محکوم میشود و بعد از آزادی از زندان جمهوری اسلامی دیگر آن احمدزاده سابق نبود دیگر از خانه بیرون نمیآمد و حاضر به حرف زدن با کسی نبود خنده بر لبانش برای همیشه خشکید و زخم عمیقی روح این مرد را در انزوا شکافت .
رژیم از شرافت و روحیه آزادیخواهی این پیرمرد به خوبی مطلع بود. و از ضعفهای او هم اطلاع داشت که همانا عشق عمیق به فرزندان مبارز و مجاهد بود . او از تمام رزمندهگان با هر مکتب فکری که در برابر ظلم و ستم میایستادند و مقاومت میکردند حمایت میکرد و هیچ وقت این علایقش را پنهان نمیکرد
در حضور آقای طاهر احمدزاده چند زندان سیاسی را به پای جوخه اعدام میبرند و این پیر مرد را تهدید میکنند تا به مصاحبه تلهویزیونی موافقت کند و در غیر این صورت این زندانیان را به جوخه اعدام میسپردند و حتی گفته میشود که در ازای هر ساعت تاخیر در پذیرش مصاحبه یکی از زندانیان سیاسی را به جوخه اعدام می سپردند.
براستی چه جنایتی بالاتر از این است که حق و حرمت انسان را به چنین درجهای از قساوت و سفاکی هتک و پایمال میکنند . اگر شما در موقعیت مکانی او بودید چکار میکردید ؟؟ آخه شقاوت و بیرحمی هم یک سری معیارهایی دارد این رژیم آخوندی همه این مرزهای و معیارهای ذهنی را درنوردیده !!
و عاقبت آقای احمدزاده برای نجات جان این زندانیان سیاسی در شوی تلهویزیونی که ترتیب داده بودن شرکت میکند و بعد به چند سال زندان محکوم میشود و بعد از آزادی از زندان جمهوری اسلامی دیگر آن احمدزاده سابق نبود دیگر از خانه بیرون نمیآمد و حاضر به حرف زدن با کسی نبود خنده بر لبانش برای همیشه خشکید و زخم عمیقی روح این مرد را در انزوا شکافت .
0 نظرات:
ارسال یک نظر