برای تو، دلارا
از استاد چیره دست تابلویی خواستم
فرو رفت در اعماق آبها
تا رنگهای چشمانت را بیابد
زغالسنگ از معدنچیان گرفت
برای رنگ گیسوانت
و گیسوبندی
از غبار نقرهای ستارگان برکشید
برای رنگ سرخ لبانت
از دره باغهای شمال
تمشکهای دانه درشت چید
برای مخمل پوست تو
آفتاب غروب را برگزید
برای امواج گیسوانت
باد را فراخواند
و تو را در سفره دشت سبز نقش داد
در میان بابونهها و غنچههای زنبق
برای قاب آن
نور نقرهای ماه را گرفت
و تابلویی از جشنواره رنگ کشید
برای تو که همه رنگها را
جز با مداد سیاه نمیکشیدی
برای تو،
نقاش دیوار حسرت
که رنگهایت را حرامیان شب دزدیدند
ح مقدم (بادبان)
نمایش نقاشی های دلارا دارابی
0 نظرات:
ارسال یک نظر