منصور رادپور در زندان گوهردشت جان سپرد، او مدرکی از بیگناهی انسان است در دادگاه پر شقاوت آخوندی. در اردیبهشت ماه 86 برای شرکت در مراسم گل گشت کارگران میرود ولی او را در جاده چالوس کرج بازداشت می کنند و به خانههای امن وزارت اطلاعات میبرند و مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار میدهند دندههای قفسه سینه و دندانهای او را میشکنند و بعد او را در شعبه 8 دادگاه انقلاب کرج و در یک محاکمه چند دقیقهای بدون حق دفاع و بدون داشتن وکیل مدافع به 3 سال حبس محکوم میکنند.
فشار شکنجههای روحی و روانی را افزایش میدهند در نتیجه دچار ناراحتی معده و کلیه میشود کلیه او دچار عفونت و معده او دچار خونریزی میشود و گرگان تیزدندان ولایت که درندگی و دریدن را به خوبی آموزش دیدن با پرونده سازی او را دوباره محاکمه میکنند و عاصف حسینی که از بازجویان سابق است محکومیت او را از 3 سال به 8 سال افزایش میدهد و از بیماری او بعنوان عامل فشار علیه این زندانی استفاده می کند و در 16 مرداد 1387 او را به بند 8 سپاه منتقل، و 192 روز در انفرادی قرار میدهند
علی محمدی و علی حاج کاظم بارها به او گفته بودند که نخواهند گذاشت زنده از این بند بیرون برود و منصور هم نشان داد بین او و حکومت هیچ جای آشتی نیست اگر چه جانش پر از شکنجه و قلبش پر از ترانه های خونین و چشمش پر از شکوفههای پرپر بود امٌا تک درخت تنها نبود در همین کشتارگاه که رجایی شهرش می نامند زندانیانی چون عبدالرضا رجبی و فیض مهدوی درست به همین شکل به قتل رسیدند
باری سرانجام روزی پرنده
از پرواز خواهد ایستاد
پرنده آن یک تکه گوشت تنیده است
پرنده در قفس بیقرار است
بیمار است
پرنده از اشتیاق ماندن خالیست ؟
ایمان پرنده غیر واقعیست، خیالیست؟
روزی سرانجام
در کش و قوسی غریب
در التهاب و سوزش بسیار
باز خواهد ایستاد
پرنده باز خواهد ایستاد.
پرنده نمیماند، پرواز می ماند.
پرواز پرنده را تکرار خواهد کرد
پرنده تکرار میشود در پرواز
فشار شکنجههای روحی و روانی را افزایش میدهند در نتیجه دچار ناراحتی معده و کلیه میشود کلیه او دچار عفونت و معده او دچار خونریزی میشود و گرگان تیزدندان ولایت که درندگی و دریدن را به خوبی آموزش دیدن با پرونده سازی او را دوباره محاکمه میکنند و عاصف حسینی که از بازجویان سابق است محکومیت او را از 3 سال به 8 سال افزایش میدهد و از بیماری او بعنوان عامل فشار علیه این زندانی استفاده می کند و در 16 مرداد 1387 او را به بند 8 سپاه منتقل، و 192 روز در انفرادی قرار میدهند
علی محمدی و علی حاج کاظم بارها به او گفته بودند که نخواهند گذاشت زنده از این بند بیرون برود و منصور هم نشان داد بین او و حکومت هیچ جای آشتی نیست اگر چه جانش پر از شکنجه و قلبش پر از ترانه های خونین و چشمش پر از شکوفههای پرپر بود امٌا تک درخت تنها نبود در همین کشتارگاه که رجایی شهرش می نامند زندانیانی چون عبدالرضا رجبی و فیض مهدوی درست به همین شکل به قتل رسیدند
باری سرانجام روزی پرنده
از پرواز خواهد ایستاد
پرنده آن یک تکه گوشت تنیده است
پرنده در قفس بیقرار است
بیمار است
پرنده از اشتیاق ماندن خالیست ؟
ایمان پرنده غیر واقعیست، خیالیست؟
روزی سرانجام
در کش و قوسی غریب
در التهاب و سوزش بسیار
باز خواهد ایستاد
پرنده باز خواهد ایستاد.
پرنده نمیماند، پرواز می ماند.
پرواز پرنده را تکرار خواهد کرد
پرنده تکرار میشود در پرواز
0 نظرات:
ارسال یک نظر