در سایتهای خبری هفته گذشته دیدم عکسهای از يک معرکهگيری در جنوب تهران گرفته شده است. به گزارش خبرنگار شریفنیوز، مرد سنگدلی که ميکروفون به دست دارد، داد میزد که کودکی که میخواهد دستش را زير ماشين بگذارد پسرش هست، اما شنيده شد که پسرک مظلوم در مقابل پول ناچيزی از يک خانواده نگونبخت اجاره شده بود. اگرچه اين مسئله در اساس کار غير انسانی وی تغييری بوجود نمیآورد. لحظاتی بعد ماشين از روی دستان ظريف و شکننده کودک خردسال رد شد و همانطور که در انتهای عکسها مشاهده میکنيد گريه و فرياد ناشی از درد اين عمل برخاست مرد معرکه گیر ادعا میکرد که کودک کمر بسته ابوالفضل می باشد وپول خرد جمع میکرد ننگ ونفرین بر این آخوند های بی وجدان و بی کفایت که کشورما ن را به چه روزی انداختن که از کودکان این سرزمین برای امرار ومعاش زندگی بدینگونه بی شرمانه سو استفاده می کنند و میشنویم که سو استفادهائی جنسی ویا کارهای اجباری از این فرشتگان بی گناه بعمل میاید با دیدن این عکسها بقول یکی از دوستان آدمی به کورها و کرها حسادت میکند
کاش فلب آدمی دریچه ای به دنیائی نو داشت
کاش آدمی قلب کودکانه ای در سینه می داشت
کاش آدمی شهری نو هوائی نو لبخندی نو
با انسانهائی نو می داشت
کاش هر کودک آغوش باز مادری می داشت
کاش هر کودکی سر پناهی خانه ای می داشت
و در آن خانه جنگلی از غنچه های شادی می کاشت
کاش کسی حق ربودن دوران شیرین کودکی را نداشت
کاش آدمی بی گناهی هر کودکیِ را باور می داشت
کاش آدمی سرمایهِ این گنجینه عشق را
که در هر کودک نهفته است پاس می داشت
کاش وجدان انسان آدمی را از کودک آزاری باز می داشت
کاش انسان بسوی انسانیت گام برمی داشت
0 نظرات:
ارسال یک نظر