در شکوه تظاهرات بروکسل دلم میخواست کلماتی بیابم که متلاشی کند سختترین سنگها را کلماتی که بیافروزد امیدی در سر برای آنان که روزها را جلوی آیینه در تاریکی میگذرانند. کلماتی که به چشمها رنگهای نوین ِ نشاط بدهند. میخواهم بر شانههای کلمات و جملات عجازانگیز بنشینم که تا کنون نوشته نشده است و نوشته نخواهد شد کلماتی خروشان از روح، کلماتی شاعرانه . به عشق تمام کسانی که آنروز هم قدم بودند و هم گام شدن با گامهای استوار مقاومت، همان گامهایی که هیچگاه در بدترین شرایط دشوار نلرزید نه در پای جوخههای اعدام نه در یورش و زدوبندهای اقتصادی و نه در بمباران قرارگاهها . گامهایی که سالیان سال بار مقاومت یک خلق را پر توان و با انرژی بیانتها به پیش بردند . البته هماهنگ کردن و همگام شدن با گامهای مقاومت مردم ایران بها و فدا و ارادهایی آهنین میخواهد و بقول لورکا « این جا منتظر دیدار مردانی هستم که آوازی سخت دارند» و امروز این آواز سخت از گلوی فرزندان این مقاومت در تظاهرات بروکسل بیرون میآمد . آواز ستارگان دنبالهدار . این جویندگان زندگی در وادی دلمردگی . بیچاره ولی فقیه هنوز نمیداند سردادن فریاد آزدای خلق برای ما چه لذتی دارد و نمی داند سردادن آوازها و سرودهای میهنی شانه به شانه هم چه زیبا و با شکوه است و شوق زندگی و احساس بودن را باز میگرداند. و بدوش کشیدن پرچم سه رنگ ،غرور و افتخاررا در ما تکرار میکند .و دیدن یاران دریچههای شادمانی وشورِ قلبمان رابازتر میکند . قرار مشترک عزم مشترک خواست مشترک و صدای مشترک آزادیخواهی و استوار ماندن بر سرپیمان ، ما را به هم پیوند میدهد و ما را به جانب یاران روانه میکند و میثاق پایدار، که همانا سرنگونی رژیم پوسیده قرون وسطی آخوندی وتحقق اصول دموکراسی در میهن عزیزمان ایران را نوید میهد . و از صدای قدمهای ما بیت مرگ آفرین و فرسوده ولی وقیح میلرزد.
.........................................
در فکر آن موجم که میآید
بهنگامی که در بازی زندگانی
تظاهر به زندگی میکنم
و مرا با خود میبردبه آنسوی آرزوها
دیگربازی نمیکنم
ولی هنوز تظاهر به زندگی دارم
و در انتظار آن موج سترگم
ح مقدم
0 نظرات:
ارسال یک نظر