Recent Posts

دوشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۶

دفتر سال نو 2008

دفتر سال نو 2008 با 365 صفحه سپید گشوده شد . سیاه کردن برگ برگ این دفتر به عهده ماست ، خالق هر آنچه به روی این کاغدهای سپید می‌آید . امیدوارم تمام رنگ‌های زندگی در آن جان بگیرند و دیگر دیوار بلند با خطوط نازک سیاه بر این دفتر نباشد .
و برایتان 12 ماه موفقیت و پیروزی ، 365 روز سلامتی و شادابی ، 8,760 ساعت آرامش و آسایش ، 525,600 دقیقه مهر و صفا ، 31,536,000 ثانیه امیدواری آرزو دارم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۶

هفته‌ای که گذشت

اگر در پاکستان بنیادگرایان اسلامی برای تسخیر سیاسی ، رقیبان خود را از بین می‌برند و کسانی را که معتقد به جدایی دین از سیاست هستند را ترور می‌کنند در ایران آخوند پور محمدی راه حل بهتری برای ادامه تسخیر سیاسی یافته است ! در حالی که مردم پاکستان هنوز در سوگ بی نظیر بوتو بسر می‌برند ، فرزند بی نظیر و حزب مردم خود را برای انتخابات داغ پاکستان آماده می‌کنند ، آخوند پورمحمدی وزیر کشور و مجری برگذاری انتخابات آتی مجلس هشتم 92 میلیون کارت ملی صادر کرده است و احتمالاً مرده‌ها هم رای خواهند داد !!

طبق مرکز آمار ایران جمعیت کل کشور در سال 1385 که آخرین سرشماری انجام شده است 70 میلیون 495 هزار و 782 نفر است . پیدا کنید جستجوگران مشروعیت را !! آنهایی که برای مشروعیت سیاسی به هر وسیله نامشروعی متوسل می‌شوند و در این میان اصلاح طلبان حکومتی هم هنوز چشم به کرسی‌های این مجلس دوخته‌اند تا از خوان قدرت سهمی ببرند . البته بر اساس دیدگاه ولی فقیه حاکمیت در اصل از آن خداست و به عبارتی دیگر: حاکمیت ازشؤون ربوبیت الهی است. هیچ کس حق حکومت بر انسانی را ندارد، مگر آنکه خدا به او اجازه دهد . و ولایت فقیه از طرف خدا اجازه حکومت بر مردم ایران را داشته و دارد !!

و جالب اینکه جمهوری اسلامی در ادامه سیاست عوام‌فریبی و مردمی نشان دادن چهره حکومت خود همیشه به دنبال چهره‌های محبوب ادبی سینمایی و هنری و ورزشی هستند . آخرین نمونه آن دیه‌گو آرماندو مارادونا است که گویا با سفیر آخوندها در بوئنس آیرس ملاقات داشته و پیراهن امضاء شده خود را به او اهداء کرده است و گفته من از اعماق وجودم با مردم ايران هستم و آنها را حمايت مي‌كنم و خواستار دیدار با احمدی ‌نژاد شده است.


آقای مارادونا اگرمی‌خواهد حمایت کند بهتر است از فرزند خودش حمایت کند که در پی خوش‌گذرانی‌های جنسی و بدور از چشم همسرش در ناپولی به جا گذاشته و هیچ حق و حقوقی برایش قایل نشده و بالاخره پس از کش و قوس‌های زیادی ، و با آزمایش« دی ان آ» دادگاه ایتالیا او را وادار به رسمیت شناختن فرزندش کرده است و فرزندش بارها برای حمایت مالی شکایت‌نامه تصمیم مقامات سفارت آرژانتین کرده است

و حتی امروزه فدراسیون بین‌المللی فوتبال به دلیل عدم پای‌بندی او به خانواده و همچنین فساد اخلاقی و درگیری با مواد مخدر هیچ‌گاه مارادونا را برای شرکت درمراسم رسمی دعوت نمی‌کند در حالی که از سایر پیش‌کسوت‌های فوتبال همیشه درمراسم‌ها ورزشی دعوت رسمی به عمل می‌آورند . مارادونا اسطوره فوتبال در زمین بود ولی بیرون از زمین هیچ آبرو و حیثیت انسانی نداشت

در این شرایط نا به سامان اقتصادی ایران او برای سفر به ایران 5 میلیون دلارپول تقاضا کرده است ، تا احتمالاً دسته گلی سر قبر خمینی ببرد وعکسی با احمدی نژاد بگیرد و شامی با علی دایی بخورد !!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۶

دیدار از لورتو

از آنجا که مدتی پیش به دخترم قول داده بودم روز 25 دسامبر برویم به شهر مقدس لورتو گفتم " الوعده وفا " کفش و کلاه کردیم و راهی شدیم . خودم هم اشتیاق زیادی داشتم تا از نزدیک نقاشی‌های دیواری « فرسکو» کلیسای لورتو و خانه بازسازی شده عیسی مسیح را از نزدیک ببینم وقتی به نزدیکی های لورتو رسیدیم از تو اتوبان چشمم به گنبد بزرگ کلیسای لورتو خورد و به محض مشاهده گنبد از پشت صندلیم یک تو سری ازدخترم خوردم !! تا خواستم صدایم را بلند کنم گفت بابا این رسمه هر کی گنبد را ببیند
باید تو سرش بزنند تبرک دارد و تو زندگی شانس میاره !! گفتم خوبه حالا فقط گنبد را دیدم لابد اگه تو بریم شکنجه هم می‌شیم !!


به هر حال جریان این خانه مقدس لورتو که عکسش را هم اینجا گذاشتم از این قراره که وقتی عیسی مسیح در بیت لحم نزدیکی بیت المقدس بدنیا می‌آید بعد از مدتی مریم از ترس پادشاه هیرودس عیسی را به مصر می‌برد و بعد از 12 سال اقامت در مصر و بعد از مرگ هیرودس به شام بازمی‌گردد حالاخشت‌های آن خانه‌ای که عیسی مسیح در بیت لحم در آن بزرگ شده بود و مقدس بود توسط شخصی که نام فامیلی آن « آنجلی به معنی فرشتگان » است به ایتالیا و به شهر لورتو آورده می‌شود

و در طول زمان هر کی می‌پرسد کی خشت‌های خانه عیسی را از بیت لحم آورده می‌گویند فرشتگان آورده‌اند ولی منظور فامیلی این شخص بوده نه فرشتگان آسمان !! و بعد این شخص با خشت‌های آورده از بیت لحم ، خانه عیسی مسیح را در لورتو بازسازی می‌کند و کلیسای بزرگی هم بنا می‌کنند

درداخل کلیسا صف نسبتاً طویلی برای وارد شدن به خانه مقدس بود که ما هم در صف قرار گرفتیم و وارد شدیم . داخل خانه همانطور که در عکس می‌بینید از دیوارهای خشتی بشکل بسیار ساده و ابتدائی درست شده و در بالای سرمان بروی دیوار یک شیئی آهنی گرد که کمی کوچک‌تر از توپ فوتبال بود نظرم را جلب کرد و پرسیدم این توپ آهنی چیه ؟ گفتند این بمب ارتش نازیست آلمان است که در جنگ جهانی دوم بروی این خانه پرتاپ شده بود و عمل نکرده و منفجر نشده است و بر این باورند که چون این خانه مقدس بوده بمب عمل نکرده !! و بعضی ها با حرکت کردن به روی زانو به دور این خانه از بیرون طواف می‌دهند و جای زانوها بروی مرمر سائیده شده قوسی ایجاد کرده که به وضوح قابل رویت بود . به هر حال زائران بسیار زیادی به دیدن این خانه و این کلیسا آمده بودند و من هم برایتان نوشتم و باورش را به عهده خودتان می‌گذارم...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۶

جشن میلاد عیسی مسیح



اگر چه مدتی است که راه نجات از نگاه کتاب‌های مقدس را کنار گذاشته‌ام و هیچ منجی و منادی صلح و آزادی را بجز دست‌های توان‌مند خودمان نمی‌شناسم . وگرچه مدتی است قصه‌های روزهای کریسمس را که کودکان گوش می‌ دهند و به امید آن فردایی که خواهد آمد ، و با چهرهای خندان می‌خوابند ، را باور ندارم . ولی ای کاش من هم می‌توانستم با آرزوی فردایی بخوابم که نجات دهنده ، عدالت را می‌آورد ، زخم‌ها را التیام می‌داد ، بر ظالمان می‌شوید ، و بی‌گناهان را پاداش می‌داد . اما نمی‌توانم از فضای روزهای زیبای کریسمس بی‌تفاوت بگذرم از چراغ‌ها و حباب‌های رنگی تزئین شده ، از صدای ناقوس‌ها و ترانه‌های کریسمس ، و از زینت خانه‌ها و فروشگاه‌ها و زینت درختهای کاج و هدایای دورش ، گرچه این سنت زیبا در جامعه مصرفی غربی به یک رسم تجاری تبدیل شده است ولی شکوه و بزرگی این جشن مسیحیان جهان در برف و سرما بسیار زیباست .

دیدن آدم‌های که از سرما در خیابان تا خرخره سر در گریبان بالا‌پوششان فرو کرده‌اند و دیدن دستان گرم کودکان کنار بخاری که به اشتیاق آمدن زاد روز عیسی مسیح بی‌تابی می‌کنند ، تا هدایای نادیده را باز کنند گوشه‌های از این روزهای پر جنب جوش است . و شاید نمی‌دانند کمی دورتر دست‌های کوچک کودکان دیگری کفشهای چرمی را می‌دوزد و دانه‌های ریز گردنبدی را نخ می‌کند و یا گره‌های قالی دست بافت ابریشمی را می‌بافت و شاید حتی نام خود را نداند .
و اگر خداوند در سرمای زمستان با تولد عیسی مسیح به جهان گرمی بخشید متوالیان استبدا مذهبی ایران به رهروان و پیروان عیسی مسیح هم رحم نکردند و تعداد زیادی از کشیشان و رهبران کلیسا های ایران را به قتل رساند در اینجا به ذکر چند نام که در شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان آمده بسنده می‌کنم

در ۳۰ بهمن ۱۳۵۷، کشیش "ارسطو سیاح" در محل کارش در شیراز به قتل رسید
دراردیبهشت ۱۳۵۹ کسانی ! قصد ترور "اسقف دهقانی" را داشتند که منجر به قتل پسر وی گردید

قربانی بعدی ، کشیش "حسین سودمند" بود که بعداز چندبار دستگیری و بازداشت و بازجویی، نهایتآ در سوم دسامبر سال 1990 در محوطه زندان مشهد، مظلومانه و غریبانه بدار آویخته شد

کشیش مهدی دیباج ابتدا در سال 1985 به اتهامهای واهی ولی در حقیقت به جرم دگراندیشی وایمان به عیسی مسیح
دستگیر میشود؛ و در شرایط زیر اعدام، حدود دو سال نیز در سلول انفرادی قرار میگیرد
چند ماه بعد در روز 24 ژوئن، زنده یاد مهدی دیباج هنگامی که از باغ کلیسا واقع در زیبادشت کرج برای شرکت در
جشن تولد دخترش فرشته عازم منزل بود توسط افرادی کوردل ربوده میشود و متعاقبآ با چاقو بطرز فجیعی سلاخی و پیکرش قطعه قطعه میشود

اسقف "هایک هوسپیان مهر" ناظر کلیساهای جماعت ربانی ایران از چهره های شناخته شده و از برجسته ترین شخصیتهای جامعه مسیحیان ایران بود در تاریخ 19 ژانویه 1994 در حالیکه برای دیدار یکی از دوستانش عازم فرودگاه مهراباد بود دربین راه توسط افرادی مزدور ربوده شد و مظلومانه به قتل رسید

کشیش "طاطاوس میکائیلیان در تاریخ ۲۹ ژوئن سال ۱۹۹۴ ظاهراً جهت ملاقات با کسانی که خود را حق‌جو معرفی کرده " از منزل خارج شد، اما هیچگاه به خانه بازنگشت. مدتی بعد معلوم شد در آپارتمانی در تهران به ضرب گلوله به قتل رسانده‌اند
کشیش جوان "روانبخش (محمدباقر) یوسفی" که سالها به اتفاق خانواده از پسران کشیش دیباج در هنگام اسارت وی، نگهداری کرده بود، در صبحگاه روز 28 سپتامبر 1996 درحالیکه برای انجام نیایش از منزل خارج شده بود، مفقود میشود و جنازه حلق آویز او در جنگلهای اطراف ساری پیدا میشود. همچنین کشیش کلیسای خانگی قربان تورانی در" نوامبر 2005" در گنبدکاووس بر اثر ضربات چاقو به قتل میرسد و پیکر خون آلودش را در جلوی خانه اش رها میکنند

یاد همه دگر‌اندیشان قربانی شده گرامی نامشان جاودان راه شان پر رهروباد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۶

تو قبله گاه منی



تو قبله گاه منی آخه پناه منی
حالا عاشقم آره عاشقم تو رفيق راه منی
نکنم دگر به کسی نظر که تو تکيه گاه منی
دوستت دارم های تو اميد موندن ميده
به اين صدای خسته فرصت موندن ميده

وای که چقدر دوستت دارم بقدر دنیا می خوامت
اندازه ستاره های آسمون می خوامت

ناز نگاه تو باده ناب من
مست و خرابم کن تو ای همه تب و تاب من
ای گل باغ دل چشم و چراغ دل
من به تو دل بستم فقط تورو می پرستم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۶

تا آزادی پلی تکنیکی‌ها

سه دانشجوی در بند پلی‌تکنیکی امروز پس از گذشت 8 ماه زندان ، اسارت را در هم شکستند و به آغوش خانواده و هم رزمانشان بازگشتند و دانشجویان امیر کبیر در داخل دانشگاه ، در پی تبرئه دوستانشان بطور خود جوش جشن گرفتند و شیرینی پخش کردند و در این یلدای بزرگ میهن که زایش و تولد نور را بشارت می‌دهد شاهد شور و شیدایی و شیرینی و دمیدن نور بر اهریمن شب شدیم از همان آغاز دستگیری و بازداشت پلی تکنیکی‌ها بسیاری از دانشجویان و آزادی‌خواهان در سایت‌ها و وبلاگ‌هایشان تلاش گسترده‌ای را برای آزادی این دانشجویان انجام دادند و من هم همگام با تعدادی از وبلاگ‌نویسان در تمام مدت بازادشت این دانشجویان نام وبلاگ‌ام را به نام « تا آزادی پلی‌تلکنیکی » تغییر داده بودم و امروز هم در شادی این دانشجویان خودم را سهیم می‌دانم و این آزادی را به پلی تکنیکی‌ها و خانواده‌هایشان تبریک می‌گویم و از امروز دوباره با نام « بادبان » می‌نویسم

دوباره به وبلاگ بادبان خوش آمدید . حرف‌ها و درد دل‌ها و داستان عشق و تبعید ، در تنهایی شب ، از سفر‌های بی بازگشت ، از عطرهای به جا مانده و از یاد رفته ، نوشته‌هایی از سرزمینم که سرزمینم نیست از تنگ‌دستی‌ها از شور و شوق زندگی از استقامت یارانم می‌نویسم و بادبانم را در برابر آیینه قضاوت می‌گذارم نمی‌دانم چندین زمستان را باید بلرزیم و چندین پاییز را باید بریزیم و چه اندازه تا آزادی راه است و چه اندازه درد است ولی می دانم راه سخت و دشوار است چون جرم عشق است
اگر صدای زوزه‌های گرگ‌های در کمین‌گاه بگذارد سلام ستاره‌ها را برایتان آورده‌ام

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۶

صدایت می‌زند



صدایت می‌زند
صدایت می‌زند ، از میان حلق
با التماس ِ نوشته‌ای

صدای ناقوس مرگ
چهارشنبه می‌آید

به صدای نفس‌های راحله
چوب حراج زده‌اند

برشت می‌گفت
آن که می‌خندد
هنوز خبر هولناک را نشنیده است

از طناب جور تو این زن
هزار بار آویخته شده
و تو به درجه رفیع آدم‌کشی نائل شده‌ای

و هزار چاقوی ظلم
در شاهرگش فرو برده‌ای

برای درمان سینه‌ام پان کی مون
جوشانده دم می‌کند
ح مقدم

نامه راحله زماني براي بخشش به خانواده شوهرش
راحله زماني زني كه قرار است چهارشنبه در زندان اوين به دار اويخته شود ديروز با ارسال نامه اي به خانواده شوهرش از انها خواست به خاطر بچه هايش او را ببخشند .
وي همچنين خواستار توقف اجراي حكم از سوي قوه قضاييه شد كه بتواند فرصت كافي براي اخذ رضايت داشته با شد. در اين نامه آمده است: من از اين كه ناخواسته اين كار را كرده‌ام پشيمانم. هنوز باورم نمي‌شود كه چه كرده‌ام. فكر مي‌كنم خواب ديده‌ام. آنقدر اذيت شده بودم و آنقدر رنج كشيده بودم كه يك لحظه كنترلم را از دست دادم و نفهميدم چه شد. من هم خيلي ناراحتم. باور كنيد من هم دلم براي شوهرم مي‌سوزد. اما اين كار ناخواسته بود.
من مي‌خواستم زندگي ‌ام را حفظ كنم. اما يك دفعه اتفاق افتاد. كاري كنيد حالا كه بچه‌هايم بي‌پدر شده‌اند ديگر بي‌مادري نكشند. سه سال است كه بچه‌هايم (دختر ۵ ساله و پسر ۳ ساله‌ام) را نديده‌ام. اما مي‌دانم كه الان يك چيز را گم كرده‌اند: مادر مي‌خواهند. اينها بچه‌هاي خانواده شوهرم هم هستند از آنها خواهش مي‌كنم فقط به آرامش خودشان و انتقام از من فكر نكنند به روح و روان بچه‌هاي من كه بچه‌هاي خودشان هم هستند، فكر كنند. اين بچه‌ها بدون پدر و مادر چطور بايد بزرگ شوند. وقتي بزرگ شوند نمي‌گويند چرا مادر ما را نبخشيديد. نمي‌گويند چرا نگذاشتيد ما بزرگ شويم و تصميم بگيريم. من سه سال است كه بچه‌هايم را نديده‌ام. چهار بار درخواست كرده‌ام اما آنها را نياورده‌اند. قبلاً براي ملاقات آنها خيلي اصرار نداشتم چون مي‌ترسيدم اگر آنها را ببينم قلبم بلرزد. مي‌ترسيدم نه خودم ديگر دوري آنها را طاقت بياورم و نه آنها دوري من را.
اما حالا مي‌خواهم آنها را ببينم. دلم ديگر به تنگ آمده، ديگر تحمل دوري بچه‌هايم را ندارم.
آن قتل فقط يك اتفاق بود. من نمي‌دانم يك لحظه چه بلايي سرم آمد كه اين كار را كردم. بچه‌هاي من تازه اول زندگي‌شان است چطوري بي‌پدر و مادري بكشند. آنها به هر حال بزرگ مي‌شوند اما محبت مادر و بوي تن مادر يك چيز ديگر است. كاش پدرشان بالاي سرشان بود. كاش من مي‌مردم و اين اتفاق نمي‌افتاد. من به خاطر خودم نمي‌گويم، فقط به خاطر بچه‌هايم مي‌گويم. اگر پسرشان را دوست دارند فكر بچه‌هاي او را هم بكنند. نخواهيد كه درد بچه‌ها دو برابر شود.
اگر من ظالم و گناهكار هستم، بچه‌ها كه گناهي ندارند. به خاطر آنها مرا ببخشيد و از خون من بگذريد.
من خانواده شوهرم را مثل پدر و مادر خودم مي‌دانم. الان هم خيلي براي آنها ناراحتم و براي اتفاقي كه براي پسرشان افتاده خيلي پشيمانم. آنها به خاطر يك لحظه‌يي كه نفهميدم چه شد، فكر مي‌كنند با پسرشان يا خودشان كينه و دشمني دارم ولي اينجوري نيست و من واقعاً نفهميدم كه چه كردم و الان پشيمانم. من هر شب خواب خانواده شوهرم را مي‌بينم و الان كه از خانواده او دور شده‌ام انگار از خانواده خودم دور شدم. فكر كنند من هم بچه خودشان هستم. من هم اميدم اين است كه آنها از خون من بگذرند. اصلاً نمي‌توانم تصور كنم آنها طناب دار را دور گردن من بيندازند.

راحله در خصوص علت ارتکاب قتل شوهرش، در جلسه محاکمه اش در دادگاه کيفری استان تهران چنين گفت:
«همسرم مدتی بود که‎ ‎با زنان ديگر رابطه داشت من اين موضوع را فهميده ‏بودم اما همسرم علی گردن‎ ‎نمی‌گرفت تا اينکه روز حادثه از خانه خواهرم به خانه خودم برگشتم و ديدم‎ ‎همسرم از ‏سر کار برگشته او هيچ وقت وسط روز به خانه نمی امد وقتی وارد‎ ‎خانه شدم ديدم زنی رو به رويم ايستاده »
راحله در ادامه افزود : «فرياد زدم از شوهرم به خاطر کاری که کرده بود توضيح‎ ‎خواستم ما او کتک مفصلی به من ‏زد و مرا از خانه بيرون کرد . شب‎ ‎دوباره برگشتم چون بچه‌هايم در خانه بودند دوباره با شوهرم دعوا کرديم‎ ‎‎. ‎شوهرم در چشمان من نگاه کرد و با عصبانيت گفت تو دو بچه به دنيا آوردی و‎ ‎ديگر به درد من نمی‌خوری ‏ديگر از با تو بودن لذت نمی‌برم»‎
«اين حرفش به شدت مرا عصبانی کرد که کنترل خودم را از دست دادم و با ميله آهنی به سرش کوبيدم. حرفهای ‎او مرا مثل مار زخمی کرده بود‎ »

مجمع عمومی سازمان ملل روز سه‌شنبه ۱۸ دسامبر، قطعنامه «منع جهانی مجازات اعدام» را با ۱۴۴ رای موافق، ‏‏۵۴ رای مخالف، و ۲۹ رای ممتنع به تصویب رساند
. این قطعنامه از همه کشورها می‌خواهد که اجرای مجازات اعدام را متوقف ساخته و در جهت لغو قانون مجازات اعدام سمتگیری کنند. جمهوری اسلامی، امریکا و مصر از مخالفان این ‏قطعنامه بودند.‏

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۶

جنبش دانشجویی



برای مشاهده بهتر روی طرح کلیک کنید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۶

گراميداشت سالگرد 16 آذر

این روزها جنبش دانشجویی 54 ساله می‌شود و 54 سال پیش با تصمیم آمریکا و وابستگان آن سرلشگر زاهدی و شعبان بی مخ و با اتحاد عمل حزب توده و آیت الله کاشانی و بهبهانی ، کودتاچیان بعد از براندازی دولت ملی دکتر محمد مصدق حکومت را بدست گرفتند . دانشگاه امٌا به عنوان آگاه‌ترین و حساس‌ترین عصب خلق درد و بغض سنگین کودتا را در دانشکده فنی دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نیکسون معاون آیزنهاور، فریاد کرد و خون سرخ سه یار دبستانی شریعت رضوی _ قندچی _ بزرگ نیا _ نیروی محرکه فعالیت‌های ضد استبدادی و استعماری دانشجویان گشت و هنوز هم در گام‌های دانشجویان ایران تداوم دارد
و بعد دانشگاه در سالهای 40 و 50 به کانون اندیشه و تفکر بدل یافت و از بطن این جنبش دانشجویی اندیشه‌های چریکی ، چه بر مبنای ایدئولوژی مارکسیستی و چه بر مبنای جهان‌بینی توحیدی شکل گرفت جزنی‌ها و حنیف نژاد‌ها و جزوه‌های فدائیان و مجاهدین ، نوشته‌های گلسرخی و صمد بهرنگی سیاوش کسرایی و دکتر شریعتی دست بدست دانشجویان معترض ‌گشت و تا انقلاب 57 دانشگاه به عنوان پیشتاز مبارزات ملی مردم باقی ماند و بعد ازانقلاب هم همه دیدیم که چه بر سر دانشگاه و دانشجویان آوردند . دیدیم چگونه بی محابا با شمشیر زهر آلود انقلاب فرهنگی ، وارثان سه آذر اهورایی را زخم زدند و روانه سیاه‌چال‌ها و تاریک‌خانه‌ها کردند .
54 سال پیش اگر شاه بعد از سرکوب دانشجویان تیمسار مزینی را برای پوزش ‌خواهی به دانشگاه فرستاد خاتمی اصلاح طلب بعد از سرکوب 18 تیر به سردار نظری تشویق‌نامه و ارتقاء درجه داد
و امروز بعد از 54 سال این آتش هم چنان شعله ور است و هنوز سرود یار دبستانی را می‌خوانند مگر دانشجویان چه می‌خواهند جز آزادی یاران دبستانی ، و هنوز لباس شخصی و ماموران سرکوبگر نیروی انتظامی اطراف دانشگاه را محاصره می‌کنند و دانشجویان را دستگیر می‌کنند . مگر دانشجویان چه می‌خواهند جزتکه‌ای آزادی .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۶

Le bugie hanno le gambe corte



ایتالیایی‌ها ضرب المثلی دارند که می‌گوید « دروغ‌ها » پاهای کوتاهی دارند
وقتی این فیلم را در یوتیوب دیدم طبق معمول حس فضولی‌ام که اینجا مودبانه کنجکاوی می‌نامم بالا گرفت همانطور که می‌بینید صدا و سیمای حاج عزت ضرغامی در اخبارش از شخصی به نام اربابی نام می‌برد که با پیتزای قرمه سبزی در مسابقات پیتزاهای برتر جهان در ایتالیا شرکت کرده و مقام سوم را کسب کرده ، و گزارش و فیلم و مصاحبه تهیه کرده و در یوتیوب قرار داده است .

البته این نوع دروغ‌ها خرجی نداره مدتی عده‌ ایی را مثلاً سرگرم می‌کند ولی من پیش خودم فکر می‌کنم آخه این همه دروغ بر سر مسائل اصلی مملکت کافی نیست ؟ این ها دروغ‌پردازی و ریا کاری را به همه زمینه‌ها تعمیم می‌دهند !! انگار عقده خود بزرگ ‌بینی دارند !!

این نوع مسابقات که از طرف شرکت‌های و فروشندگان کالاها و برای تبلیغ و ارائه کالا به بازار مصرف تشکیل می‌شود در ایتالیا بسیار رایج است و همه ساله از طرف شرکت‌های تولید کننده ، مثلاً آرد و یا شرکت تولید کننده پنیر پیتزا و با اسم‌های دهن پرکن مثل مسابقاب بین‌المللی پیتزا، یا مسابقات اروپایی پیتزا و ... برای تمام فصول دایر است . و خودشان هم داوری می‌کنند و خودشان هم به مشتریان خودشان که صاحبان رستوران‌ هستد جوایزو مقام و دیپلم می‌دهند حالا کاری به این نداریم

نکته جالب داستان این مسابقه اینجاست که این بابا یعنی حسین اربابی بر خلاف ادعایش مقامی کسب نکرده و سوم نشده چون در این سایت که در مورد این مسابقه نوشته است حتی عکس ‌های نفرات اول و دوم و سوم را چاپ کرده و اگر به روی عکس‌های آن‌ها کلیک کنید هیچ نشانی از چهره شادمان آقای حسین اربابی نمی‌بینید !!! ولی اسم او جزء لیست شرکت کنندگان و با شماره 103 مشخص شده است !!

و خبرنگاری که با او مصاحبه می‌کند یکی از پادو‌های رژیم تو ایتالیا است و اگر فرودگاه رم بروید روزهایی که ایران ایر پرواز دارد این پادو را با پیراهن یقه آخوندی و بی‌سیم بدست می‌بینید که چمدان‌ها را جا بجا می‌کند و موقعی که جلوی دوربین می آید کراوات می‌زند و خبرنگار صدا و سیمای ضرغامی می‌شود .و در قبال دریافت پول از کسانی که بار اضافی دارند چمدان ‌های‌شان را رد می‌کند !! البته در نظامی که می‌دزدند می‌چاپند و رشوه می‌گیرند و فساد مالی تمام ساختار رژیم را در بر گرفته این نوع برخوردها حالت عادی پیدا کرده و به عنوان جرم و تخلف محسوب نمی‌شود !!

ولی دروغ ِ کسب ِمقام برای پیتزا قرمه سبزی اگرچه ظاهراً چیز کم اهمیتی است ولی ماهیت واقعی عوامل رژیم را بازگو می‌کند و چون دیدم نوچه‌های حاجی عزت ضرغامی با بردن پرچم جمهوری اسلامی و از طریق یوتیوب تبلیغ برای آبروی باقی نمانده‌شان راه انداختند خواستم به ضرغامی بگویم حاجی « دروغ ها » پاهای کوتاهی دارند !!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۶


برای مشاهده بهتر روی طرح کلیک کنید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۶

شغالی گر ، ماه بلند را دشنام گفت


روزنامه « سونسکاداگ بلادت » چاپ سوئد در گزارشی که از لورنس بوتلر منتشر کرده مدعی شده که بسیاری از سربازان زن در سازمان مجاهدین آن چنان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند که قادر به بازگشت به سوی خانواده‌هایشان نیستند . این روزنامه بعد از واکنش شدید هواداران مقاومت عقب نشینی کرد
اما به مزدوران زنگ زده و سایت‌های ‌وزارت اطلاعات باید گفت این دعاوی و اقدامات شما و دست و پا زدن به هر دنائتی برای حفظ نظام ، نشان از ورشکستگی موجودیت نظام آخوندی است . مجاهدین بارها مستمراً از سازمان ملل متحد و سازمان‌های بین‌المللی مدافع حقوق بشر خواستار اعزام هیئت ‌های تحقیق و دیدار از قرارگاه‌های‌شان شده‌اند منشاء این دروغ‌پردازی‌ها کسی جز دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران نیست .

شغالی
گَر
ماه بلند را دشنام گفت -
پیران شان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی اینچنین فرموده بودند.
فرزانه در خیالِ خودی
اما
آن که به تندر
پارس می کند،
گمان مدار که به قانونِ بو علی
حتي
جنون را
نشانی از این آشکاره تر
به دست کرده باشند.
احمد شاملو


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۶

مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامه‌ای نقض حقوق بشر در ایران را تصویب کرد


نظام مستبد مذهبی حاکم به ایران دیروز پنجاه و چهارمین تمبر یادگاری نقض حقوق بشر را به کلکسیون دفتر آغشته به خون خود چسباند و کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامه‌ای نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد علی‌رغم تلاش‌های مذبوحانه محمد خزاعی نماینده آخوندها اين قطعنامه با ۷۲ رای موافق در برابر ۵۰ رای مخالف و ۵۵ رای ممتنع تصويب شد در آخرين بند این قطعنامه از دبيركل ملل متحد ميخواهد تا با توجه به اينكه رژيم ايران قطعنامه هاي قبلي ملل متحد را رعايت نكرده است يك گزارش كامل از نقض حقوق بشر به مجمع عمومي ارائه كند.

تهران اتمی ، احمدی نژاد و جنگ جهانی سوم کتابی است که آقای علیرضا جعفرزاده در باره برنامه هسته‌ای رژیم ایران نوشته است و به زبان ایتالیایی ترجمه شده و از 15 نوامبر در تمام کتابفروشی‌ها در دسترس عموم قرار دارد و اگر دوستان مقیم ایتالیا قصد خرید آن را در اینترنت دارند می‌توانند از اینجا خرید کنند تخفیف هم می‌دهند

همانطور که در خبرها چند روز پیش خواندید کمیته‌ای در سازمان ملل با اهدف امحاء نهایی حکم اعدام در سراسر جهان رای به تعلیق مجازات اعدام در جهان را داده است و این پیشنهاد تعلیق مجازات اعدام از طرف ایتالیا در سازمان ملل به رای گذاشته شده بود . و این قطعنامه قرار است در شصت و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر آینده به بحث و پیگیری گذاشته شود . آقای سرجو دلییا که از مسئولین سازمان غیر انتفاعی « به قابیل دست نزنید » است نقش ارزنده و بسزایی در تصویب و ارائه آن داشت و برای بردن این قطعنامه به مجمع عمومی سازمان ملل بارها به همراه حزب رادیکال‌ها به اعتصاب غذا و تشکیل تجمعات اعتراض پرداخته اگر مایل به یک تشکر از سرجو دلییا هستید می‌توانید به او ایمیل بزنید ( s.delia@radicali.it )و این موفقیت را به او تبریک بگوئید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۶

کوسه‌های وبلاگستان را بشناسیم

در دنیایی که ما زندگی می‌کنیم ، همان‌طور که آب مهمترین ماده حیاتی است مهمترین و حیاتی ترین دستاور انسان دراینترنت هم آزادی بیان است متاسفانه این واژه در ادبیات سیاسی نظام‌های غیر دموکراتیک خلاف اخلاق محسوب می‌شود و نبودن فضای باز سیاسی عامل مهمی است برای کنترل قدرت حاکمان و به همین خاطر کوسه ماهی های وزارت بد نام اطلاعات رژیم خودشان را ماهی سفید جا می‌زنند و وارد این دریای بی‌کران می‌شوند وبلاگ و سایت می‌زنند وبلاگ‌های رنگ و وارنگ ، تظاهر به مخالف بودن و دگر اندیشی می‌کنند تا بتوانند ماهی های کوچک‌تر را غورت بدهند مثل مرغ ماهی‌‌ها ، ساردین‌ها ، ، پلانکتون‌ها که در دریای بی حد و حصر شبکه اینترنت به آسودگی حرکت می‌کنند .
کوسه‌ها حس قوی دارند و می‌توانند از کیلومترها فاصله بوی طعمه را بفهمند و بوی خون را بفهمند . کوسه‌ها به سوی ارتعاشات نا منظم که شاید علائمی از یک طمعه زخمی باشد جذب می‌شوند . این کوسه‌ها با داشتن دندان‌هایی تیز ، و با اشتهایی گوشتخوارانه در واقع بدنبال ماهی‌های آزاد و عروس‌دریایی هستند و حساسیت کمتری نسبت به فرکانس‌های ارتجایی کرمهای دریایی و نرمتنان دارند . کوسه ماهی‌ها حتی بچه‌هایشان را هم می‌خورند به این گوشت‌خواران نمی‌شود اعتماد کرد و به زبان دیپلماسی بسیار بی‌رحم هستند .
وزارت اطلاعات رژیم ماهی مرکب هم در اینترنت دارد همان ماهی‌هایی هستند که برای بدست آورد طعمه آب را سیاه می‌کنند و آنگاه به راحتی به شکار می‌پردازند .
حالا چی شده این حرف‌ها را می‌زنم امروز دو بار ایمیلی دریافت کردم که این ایمیل را تماماً کپی کردم و برایتان گذاشتم تا بخوانید . در این ایمیل آمده


شاعر گرامي و فرهيخته‌ي ارجمند

با سلام، احتراماً به استحضار مي‌رساند انتشارات ائلشن وابسته به مؤسسه ی فرهنگي و اطلاع‌رساني آموزگار مهر در نظر دارد آنتالوژي شعر فارسي ده سال اخير (85-1375) را گردآوري و منتشر نمايد، لذا از جنابعالي به عنوان يكي از شاعران فعال در اين دوره‌ي زماني دعوت مي‌شود در اين مجموعه حضور داشته باشيد.
لازم به توضیح است که این آنتالوژي به عنوان یک منبع ارزشمند و دست اول در زمینه ی شعر معاصر ایران، به شکل کتابی نفیس در دسترس دانشگاهها و مراکز پژوهشی داخل و خارج از کشور قرار خواهد گرفت. ضمنا برای ایجاد ارتباط و تعامل هر چه بیشتر بین شاعران معاصر و مراکز دانشگاهی، مطبوعات، ناشران و همه مخاطبان شعر معاصر، آدرس وبلاگ شاعران حاضر در مجموعه در پایان کتاب خواهد آمد.

شرایط:
• از هر شاعر حداکثر 2 شعر پذيرفته مي‌شود.
• براي انتخاب شعر، حداقل 3 و حداكثر 5 قطعه شعر بايد ارسال گردد.
• تاريخ سرودن شعر بين سالهاي 1375 الي 1385 باشد.
• شعرها ترجيحاً در كتابي چاپ نشده باشد. (چاپ در مطبوعات موردي ندارد.)
• حضور در اين مجموعه محدوديت سني ندارد.
• شعرها از لحاظ قالب محدوديتي ندارند.

نحوه ی ارسال:
• شعرها در نرم‌افزارword و با قلم نازنین تايپ و ارسال گردد.
• اشعار بايد تا تاريخ 30/9/1386 ارسال گردد.
• نوشتن نام و نام خانوادگی، تخلص، تاریخ تولد، جنس، میزان تحصیلات، آدرس پستی کامل، آدرس وبلاگ، پست الکترونیکی، تلفن تماس و عناوین کتابهای منتشر شده (در صورت انتشار) الزامی است.

توجه:
• انتخاب اشعار تا پايان دي ماه سال‌جاري انجام شده و به اطلاع شاعران خواهد رسيد.
لطفاً اشعار خود را به يكي از سه پست الكترونيكي زير ارسال فرماييد:
poem86@gmail.com
info@elshanpub.com
elshanpub@yahoo.com

ضمناً شماره تلفن همراه 09124441318 و سایت اینترنتی انتشارات ائلشن در آدرس elshanpub.com جهت کسب اطلاعات بيشتر در اختيار شما می باشد.


خطاب کردن من باعنوان شاعر گرامی و فرهیخته و جا سازی این هندوانه‌ها زیر بغل من ، حکایت داستان « زاغ و روباه » کتاب فارسی دبستان است .
زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن می گذشت روباهی
روبهک پرفريب و حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت به به چقدر زیبایی
چه سری چه دمی عجب پایی
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش آواز بودی و خوشخوان
نبودی بهتر از تو در مرغان
زاغ می خواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود

حالا با این ایمیل می‌خواهند نام و نام خانوادگی، تخلص، تاریخ تولد، جنس، میزان تحصیلات، آدرس پستی کامل، پست الکترونیکی، تلفن و .........تا شماره نمره کفشم را مفت و مجانی بدست بیاورند و این اولین بار نیست که سعی می‌کنند شناسایی کنند . حالا نمی‌دانم بین این همه وبلاگ پر بیبیننده و این همه فعال حقوق بشر و مدافعین زنان و این همه شاعر و نویسنده و طراح و هنرمند با سلیقه چرا سراغ من آمدند که وبلاگم نه بیننده آنچنانی دارد و نه خود هنر آنچنانی دارنم

بهر حال اگر مقاله و یا شعری می نویسم و یا کاریکاتوری می‌کشم و یا طرحی درست می‌کنم خودم را نه شاعر و نه کاریکاتوریست و نه نویسنده می‌دانم و نه معلمی برای شعر و طراحی کاریکاتور و ادبیات داشتم و این راه را از جاده خاکی پیمودم و جاده آسفالت شده و راحت نداشتم و به این خاطر اشتباه‌هاتم را نمی‌توانم کتمان کنم ولی برای من امر مهم ابزار بود و وبلاگ و شعر و کاریکاتور ابزار خوبی هستند تا بتوانم در معبر بادهای مجازی بادبان برافرازم تا درد دل و قلب زخمی مردمم را در این وبلاگ پارو بکشم
نوشته هایم شناسنامه من است مهم نیست نام و نام خانوادگی‌ام چی باشد و میزان تحصیلات و آدرس پستی‌ام و شماره تلفنم چی باشد
اگر در واقع بدنبال اطلاعات برای وزارت‌خانه بد نام‌تان می‌گردید اینقد‌ها هم پخمه نیستم . اگر منظورتان شعر است آرشیوم به‌روی همه باز است
آقایون وزارت بد نام اطلاعات لطفاً طعمه سر قلاب را زیادی شیرین نکنید ! فایده‌ای نداره این ترفندها و طرحهای وزارت جاسوسی و آدم‌کشی را نقش بر آب می‌کنیم با این تلاش مذبوحانه نمی‌توانید ضربات دریافتی را جبران کنید .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۶

سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه علم و صنعت


دیروز رئیس جمهور تروریست ولی فقیه در دانشگاه علم و صنعت سخنرانی کرد و طبق معمول دست‌چین‌های گروه بسیجی و حراست ؛ و خودی‌ها را آورده بودند . و با تعطیلی کلاس‌ها از قبل مانع تجمع مخالفان در محل سخنرانی احمدی‌نژاد شدند .
فقط کسانی که دارای کارت مخصوص ورود بودند می‌توانستند به محل سخنرانی بروند و همینطور 3 تن از دانشجویان معترض که در بیرون محوطه دانشگاه بودند بازداشت و به محل نامعلومی منتقل می‌کنند . نکته‌ای جالبی که درعکسهای این مراسم دیده می‌شد پوسترهای « کارت دانشجویی » احمدی نژاد بود که در دستان بسیجیان دیده می‌شد که ما نفهمیدیم منظورشان چیه !!
که البته من تا این کارت دانشجویی را دیدم گفتم بهتر است ماهیت و هویت واقعی این جانی را به روی این کارت دانشجویی
بیاوریم . و هدایتش کردم به فتو شاب .

آخوند رفسنجانی که بخوبی می‌داند نظام و پرونده هسته‌ای نظام بروی یک گسل عمیق قرار دارد و فرو ریختن آن حتمی است بشدت احساس خطر کرده و چند روز پیش شرایط را بحرانی و خطرناک خوانده , و به جانوران نظام هوشتار خطر داده بود
و احمدی‌نژاد هم در دانشگاه علم و صنعت تعارف را کنار گذاشت و به رفسنجانی و دار و دسته رقیب خود پاسخ داد و آنها را
خائن و جاسوس بیگانه‌گان خواند و گفت اطلاعات هسته‌ای درون نظام را به بیرون می‌دادند و خواستار فشار تحریم‌ها هستند
حالا باز اینجا هم ما نفهمیدیم شفافیت پرونده هسته‌ای ایران برای مصاف صلح آمیز را قبول کنیم یا پروند‌های جاسوسی روی میز دادگاه‌های قضایی ایران را !! اگر شفافیت است پس جاسوسی چیست ؟؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۶

بازتاب حکم جلب اینترپ

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، آبان ۱۱، ۱۳۸۶

ای پلنگان و شیران ، اگر نباشید

در سرزمین نفرین شده من
سمفونی هسته‌ای را یک نواخت می‌زنند
و گرسنگی را به قرینه چشمان می‌چسبانند
در خود فرو می‌روم ، از سر دریغ

چطور می‌توانم
با خشت خشت ویرانی
نجوای دوباره می‌سازمت وطن را بازگو کنم

چطور می‌توانم
با دیدگان خشکیده ، کنده ِ جان داده از تیغ تبر را آبیاری کنم
تا زایش جوانه‌ای ، یا که ساقه نو رسی را ببینم


ای پلنگان و شیران ، اگر نباشید
روبه مکار
این سرزمین را ، با عربده‌های جهالت یک جانی
به ویرانه می‌کشد
و دیوان تاریخ زرنگار ما را به زنگار زمان می‌سپارد


بر شاهرگ سرزمین من دوباره جغدی نیمه شب می‌خواند
می‌روم سهم مرگم را از تاتاریان بگیریم
در دم دمای صبح ای پلنگان و شیران
اگر نباشید...
ح مقدم (بادبان )

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۶















طلوع

ببين در سکوت ،

اشگ‌های ماه را

با احساس مهتابيش

عاجزانه از آفتاب ،

در خواست وداع

با فرزندانش را دارد

ح مقدم (بادبان )

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۶

هالووین برای تمام فصول در بیت مقام معظم رهبری



معمولاً در بیشتر کشورهای غربی بنا به سنت دیرینه دوستداران جشن هالووین با به تن کردن لباس‌های عجیب و غریب و با نصب نماد‌های ترسناک ارواح و شیاطین را می‌ترسانند و خود را از اجنه و دیو‌ها پنهان می‌کنند و ارواح سرگردان هم با دیدن این شکل و شمایل‌ها فرار می‌کنند و نزدیک نمی‌شوند

حالا که سیر تغییر تحولات سیاسی ایران شدت یافته و رژیم در کوره اتمی داغ کرده و پروسه تحریم‌ها رژیم را در مخمصه انداخته است و گسترش نارضایتی‌ها و اعتراضات کارگری و دانشجویی ، دلهره‌ عجیبی در بیت رهبر دائم العمر نظام انداخته ، بهتر است مقام معظم رهبری کدو تنبل بر سر مبارک قرار دهد و لامپ آن را هم روشن کند و مدال جنایت را بر سینه‌اش سنجاق کند و خفاشان خون‌خوار را هم بالای سر پرواز دهد ، تا مردم ایران و شیطان بزرگ را بترساند .
دقیقاً همان کاری که الان با کمک گماشته خود احمدی نژاد و نیروهای سرکوب‌گرخود در داخل و در سطح بین‌المللی انجام می‌دهد یعنی ایجاد فضای ترس و ارعاب ، و این نشان از ضعف و و درماندگی و ا ستیصال نظام است.

هالووین هم بهانه‌ای است تا لااقل شبی دلمان را گول بزنیم و شاد باشیم و دل دردها و دل گرفتگی‌های روزانه را دور بزنیم
و امشب هم بهانه‌ای بود تا بنشینم و آتش دلم را روشن کنم وبه ریش مقام معظم ولایت فقیه بخندم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۶

آخرین ترمز اضطراری هم کنده شد

Image and video hosting by TinyPic

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۶

چشمه تروی La fontana di Trevi



بعد از ظهر امروز شخص ناشناسی با ریختن یک ماده رنگی ، آب چشمه تروی که در مرکز رم قرار دارد قرمز کرد و به سرعت متواری شد و با برجا گذاشتن اعلامیه از طرف جنبش فوتوریست مسئولیت این حرکت اعتراضی را به عهده گرفت در این اعلامیه بر علیه جشن بین‌المللی سینما که 20 اکتبر در رم آغاز به کار کرده است مطالبی نوشته شده و همچنین اعتراض به شرایط نابسامان کارگران و بیکاران ، بازنشستگان ، بیماران ، و خشم و انزجار خود را بر علیه جامعه تجارت محوری در این اعلامیه ابراز کرده اند و خواستند با این حرکت نمادین پیروزی رنگ را برجامعه خاکستری بورژوازی نشان دهند . جنبش فوتوریست در سال 1909 در پاریس بوجود آمد و فوتوریست‌ها با طرد گذشته برای الهام گرفتن در کارشان به علم و تکنولوؤی نظر دارند و معتقد‌اند عصر ماشین می‌تواند تاثیرمثبتی بر روند هنر داشته باشد .حالا از این حرف‌ها که بگذریم خوشبختانه صدمه‌ای به این اثرباستانی مهم رم وارد نشده است . فیلم این شخص ناشناس به هنگام ارتکاب جرم در دست پلیس است و بدنبال دستگیری و مجازات او هستند .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، مهر ۲۷، ۱۳۸۶

اعتراض‌نامه

چندی پیش یک هیئتی از گروه پارلمانی ایران به ایتالیا آمدند و در محل مجلس نمایندگان ایتالیا نشست گروهی برگذار کردند که در این نشست فائوستو برتی نوتی رئیس مجلس نمایندگان ایتالیا و لوچانو ویولانته رئیس فعلی کمسیون امور قانون اساسی با این هیئت ایرانی دیدار و گفتگو کردند .
می‌دانید سر چه مسائلی باهم تبادل نظر کردند ؟؟ سر حقوق بشر !! و سرمسائل خاورمیانه !! و به زبان دیگر یعنی برای صلح و آرامش مرغزار باید با روباه گفتگو و تبادل نظر کرد !! حالا معلوم نیست این هئیت ایرانی چه حرفی در مورد حقوق بشر داشته !! مزدوران اعزامی دولت به پارلمان ایتالیا نمایندگان دولت جرم و جنایت هستند وبحثی بر سر آن نداریم ولی جای تأسف است ، کسی مثل برتی نوتی که زمانی از مدافعین حقوق زحمت‌کشان و ازمدافعین جنبش‌های اعتراضی ، از جمله جنبش ضد جهانی شدن سرمایداری است چرخش به راست می‌کند و از زمانی که کرسی ریاست پارلمان را تصاحب کرده است از ایده‌های سوسیالیستی خود فاصله گرفته و حالا ابزار بند و بست‌های دولتی شده و با نادیده گرفتن معیارهای انسانی و موازین حقوق بشر، بازیچه مطامع اقتصادی سیاسی شده است .
دوست عزیزم داود کریمی مسئول انجمن پناهنگان سیاسی ایران در ایتالیا اعتراض‌نامه‌ای به برتی نوتی نوشته است که دیدم انگشت روی نکات مهمی گذاشته آستین بالا زدم و نامه او را به فارسی ترجمه کردم و ضمیمه این پست قرارمی‌دهم .



حضور ریاست محترم رئیس نمایندگان مجلس عالیجناب فائوستو برتی نوتی

آقای پرزیدنت ، به خود اجازه دادم تا چند کلمه‌ای برای شما بنویسم تا خاطر نشان کنم که چگونه شما چندین اصول اساسی و واقعی را نادیده گرفته و پایمال کرده‌اید
نکته اول اینکه با درنظر گرفتن شرایط بغرنج کنونی خاورمیانه حتی یک شخص غیر سیاسی بر این امر واقف است که نقش رژیم آخوندی در خاورمیانه در راستای بی‌ثبات کردن خاورمیانه است ، نه برقراری ثبات و آرامش !!
کافی است نگاهی به دخالت‌های متعدد تروریستی رژیم ، در چهار گوش جهان بیاندازیم به ویژه در خاورمیانه و پروسه صلح بین‌ اسرائیل و فلسطینی‌ها ، و یا کافی است به آنچه که در عراق رخ داده است و هنوز هر روزه اتفاق می‌افتد نظر کنیم مردم عادی و غیر نظامی عراقی و نظامیان از هر ملیتی بوسیله بمب‌های ارسالی آخوندی تکه تکه می‌شوند و از بین می‌روند و البته با قبول اینکه شما هم عقیده با آخوندها نباشید که فقط ایالات متحده امریکا را تماماً مقصر قلمداد کنید .

کافی است به گزاراشات سرویس‌های امنیتی خودتان که در تاتر جنگی مشغول بکار هستند بیاندازید تا درازدستی آخوندها را که برای بی‌ثبات کردن خاورمیانه تلاش می‌کنند ، مشاهده کنید . فکر می‌کنم ماموران امنیتی شما به خوبی در جریان هستند و در ایتالیا هم می‌نویسند و هم باز گو می‌کنند و اگر همه این شواهد نتوانست شما را متقائد کند می‌توانید به خانواده‌های قربانیان تروریسم ایران که در اقصی نقاط جهان پراکنده‌اند مراجعه کنید و ببینید . در آرژانتین ، در رم جایی که نماینده ما آقای محمد حسن نقدی به قتل رسید . لبنان ؛ فلسطین ، الجزایر ، عراق ، افغانستان ، یمن ، مالی ، مصر ، نصیریا ، و...

آقای پرزیدنت ، دلایل و شواهد بسیار زیادی برایتان دارم که حاکی از بی‌ثبات کردن منطقه توسط آخوندهاست که با آن می‌شود یک کتاب قطور منتشر کرد . ولی وقت شما ارزشمند است و خواهان اتلاف وقت شما نیستم .
آقای پرزیدنت ، وقتی شما دستان جنایت‌پیشگانی را که آغشته به خون جوانان ایرانی است می‌فشردید آیا احساس گناه نداشتید . شاید همکاران‌تان شما را به خوبی مطلع نکردند که آن نقابداران که به میادین می‌آیند و جوانان ایرانی را به دار می‌کشند ، درست هم پالگی‌های این آقایان هستند و از یک خمیر و مایه‌ نشأت می‌گیرند .

آقای پرزیدنت ، من به شما اطمینان می‌دهم این اشخاصی که شما ملاقات کردید و در آن نشست سخنرانی داشتید دقیقاً همان کسانی هستند که حلقه طناب دار را برگردن بچه‌های محکوم به اعدام در تهران می‌اندازند . همان بچه‌هایی که در زمان ایتالیای فاشیستی اتفاقاً آنها هم یاغی و تروریست خوانده می‌شدند.

آقای پرزیدنت ، شما چگونه می‌توانید روی موج سونامی یک بنای مستحکم و با دوام بسازید ؟ سونامی در طبیعت و جوهره خود نیروی مخرب است و نه نیروی سازنده . رژیم آخوندی بر روی دو ستون اصلی یعنی سرکوب و تروریسم متکی است .
طبق آمار منتشر شده از نهادهای بین المللی در مدت زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد تعداد اعدامیان سه برابر شده است .
از اکتبر 2006 تا سپتامبر 2007 حدود 265 نفر بطور رسمی در ایران اعدام شده‌اند که بیشتر این اعدام ها در ملاء عام و با حضور کودکان صورت گرفته است

آقای پرزیدنت ، جمهوری ایتالیا بر پایه اصول مقاومت علیه فاشیسم بنیانگذاری شده است آیا صحیح است که این کشور امروز اصول و مبانی مقاومت ایتالیا را پایمال کند و نیروی مقاومت ایران را که بر علیه نظام نازی فاشیست اسلامی آخوندی مبارزه می‌کند ، بعنوان یک نیروی تروریست بخوانبد و در لیست سیاه خود قرار دهید ؟
آیا این عمل تخٌدی و عدول از اصول و توهین محسوب نمی‌شود به آنان که برای دموکراسی و آزادی جان باختن . آقای پرزیدنت ، یقین دارم که آن شهیدان ، امروز با دبدن اعمال شما در درون قبورشان بر خود می‌لرزند .

آقای پرزیدنت ، بدین‌وسیله و با این اعتراض‌نامه تمام خشم و انزجار مردم ایران را بر این رفتار شما اعلام می‌دارم و از شما درخواست دارم تا از مردم ایران پوزش بطلبید . آقای پرزیدنت ، شما دستان کسانی را فشردید که به خون 120000 شهید سرافراز مقاومت آغشته است . شما دستان کسانی را فشردید که از صبحگاه تا شامگاه جز فشردن حلقه طناب دار بر گردن زندانیان و فشردن دکمه هدایت کننده اتومبیل‌های انفجاری بر علیه مردم عادی کاری دیگری انجام نمی‌دهند ، و در صدد ساختن بمب اتمی هستند تا چند صباحی بر بقاء و عمر ننگن خود بیافزایند .
بقاء و تداومی که ثمره‌اش صدمه به جامعه جهانی ، و درد و خون است درست مثل صدمه‌ایی که سلف احمدی‌نژاد یعنی هیتلر بر جهان وارد آورد .

آقای پرزیدنت ، به خود اجازه دادم که به شما بگویم ایستادن و اعتراف کردن آزادانه به کمونیست بودن چنان اهمیت به سزایی ندارد هم آن‌طوری که چندی پیش شما در یک اظهار نظر عمومی بیان داشتید . بلکه مهم ایستادگی برای آزادی انسان است آزادی از تمام موانع وپیش‌قضاوت‌ها چه اقتصادی و چه سیاسی و چه دیپلماتیک .

آقای پرزیدنت اجازه می‌خواهم بعنوان آخرین کلام به شما بگویم جناب عالی به شدٌت به حثیت مردم ایران توهین و اهانت کرده‌اید . امٌا در پاسخ می‌گوییم ، که این مستحق مردم ما نیست مردمی که جز احترام به حق و حقوق برای تغییردموکراتیک وضعیت ایران چیز دیگری نمی‌خواهد .

اگر نمی‌خواهید در این حرکت ما را همیاری کنید لطف کنید و نمک به زخم ما نپاشید !
سخنم را به اتمام می‌رسانم و خاطر نشان می‌کنم که راه حل مساثل خاورمیانه رژیم آخوندی نیست . و خود این رژیم معضل اساسی بحران خاورمیانه است . و سونامی فاشیست مذهبی است ، سونامی تروریستی ، اسلامی ، بنیادگرایی و ضد بشری است .

با احترام داود کریمی مسئول انجمن پناهندگان سیاسی ایران در ایتالیا .
رم 16 اکتبر 2007

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۶

فاخته را هم دار زدند


تباه
تباه و سیاه
از خیابان تباه
تا جهان سیاه راهی نیست

میدان‌ها را
با دارها آراسته‌اند
گورها را بیارایید

عابران
با نگاه مات
در پرسه‌های بی‌پرسه
نیش کژدم را
تماشا می‌کنند
ومی‌گذرند
بی « حیرت »ی یا که « داغ »ی یا که « سوال»ی حتی

جنازه‌ها می‌لرزند .
و مومیان هفتاد ساله
در قلب هنوز دردمند خود
نیش امپراطوران را می‌یابند .

معرکه وقاحت
در کافه‌ها و دکه‌ها
فروش بلیط دیدار با جنازه .

نمایشی از بهت تا سکوت
و چندش شتابی که غفلتش موجب پشیمانی ست !
فردا حسرت وداع
ما را خواهد آزرد

قسمتی از شعربلند و زیبای حمید اسدیان « فردا زنی که آمده است »

پنج روز پیش وقتی شنیدم فاخته صمدی در آستانه اعدام است و داستان غم انگیز زندگی او را خواندم با هزار آرزو و امید از روی تنها عکس او در اینترنت لوگویی به زبان ایتالیایی و ایرانی درست کردم و تقاضای استمداد برای نجات جان او کردم ، در کمال نا باوری امروز صبح مطلع شدم او را به دار آویختن و زندگی او را مچاله کردند ما نتوانستیم گلوی محکوم در انتظار او را نجات دهیم حس مرگ تمام سرزمین ما را گرفته دیگه واژه‌ای برای این جنایت‌پیشه‌گان پیدا نمی‌کنم . وظیفه و تعهد انسانی و مسئولیت وجدانی در مقابل این زندانیان به دوش ما است . آیا نمی‌خواهیم در ریختن دیوار اختناق و برای آزادی و دموکراسی در کشورمان سهمی داشته باشیم ؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۶

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، مهر ۲۰، ۱۳۸۶

استمداد برای نجات جان فاخته صمدی







بنا برگزارشات منتشر شده، دستگاه قضایی حکومت ایران ، زنی به نام فاخته صمدی را که در دفاع از خود و در شرایطی نامتعادل روحی مردی را کشته است را می خواهد اعدام کند. فاخته که دانشجوی رشته حقوق بود بعد از ازدواج ازادامه تحصیل دست می کشد. در شرایط روانی نامناسبی مجبور به سقط جنین فرزندش می شود. او از شوهرش جدا می شود و به تهران می آید و مشغول به کار می شود. در مطب دندان پزشکی که کار می کند با مردی ۸۰ ساله آشنا می شود که این مرد او را به عنوان پرستار خصوصی استخدام می کند.
بعد از چندی مرد ۸۰ ساله به وی پیشنهاد ازدواج می دهد که فاخته رد می کند و اظهار می دارد که نامزد دارد. مرد ۸۰ ساله قرصهای فاخته را از وی می گیرد و او را در خانه زندانی می کند. فاخته در تلاش برای فرار با مرد ۸۰ ساله درگیر می شود و با یک میله آهنی به سر وی می زند که این ضربه متاسفانه باعث مرگ او می شود. حالا بعد از سالها زندان، رژیم قصد اعدام وی را دارند . باید به این حکم غیر انسانی اعتراض کرد خوشبختانه همان دوستانی که در کمپین نجات جان کبری رحمانپور در ایتالیا شرکت فعالی داشتند برای حساس کردن افکار عمومی بشکل گسترده‌ایی در مورد فاخته صمدی هم روشنگری می‌کنند و از مردم ایتالیا درخواست می‌کنند تا از طریق فشار به سفارت‌خانه حکم اعدام او را متوقف کنند چه از طریق وبلاگ‌های ایتالیایی و چه از طریق رسانه‌ها ، فاخته در دفاع از خود و حفظ آزادي‌ تنش تن به ارتكاب جرم داده . این دختر معصوم به گروگان گرفته شده بود و در حالي دست به خشونت برده كه قرص‌هاي درمانگر تعادل روحي‌اش ، از سوي مقتول مصادره شده بود . دکتر نجفی وکیل پرونده فاخته می‌گوید با توجه به شرایطی که این دختر داشته، چاره دیگری نداشته. یعنی دختری که بشدت ترسیده، داروی اش قطع شده، حالت روحی ـ روانی مساعدی ندارد، تحت نظر پزشک روانشناس بوده که پزشک هم در جریان پرونده تایید کرد که ایشان اختلال شخصیت دارد. سرنوشت دردناک فاخته دل هر انسان شریفی را به درد می آورد. تلاش کنیم تا جان فاخته را که در انتظار اجرای حکم اعدام خود نشسته نجات دهیم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۶

احمدی به دانشگاه تهران رفت



امروز تقریباً تمام روزنامه‌های صبح ایتالیا از قیام دانشجویان قهرمان دانشگاه تهران نوشنه‌اند و از جزئیات اعتراضات دانشجویی گزارش منتشر کردند از راه ندادن دانشجویان به سالن سخنرانی از خواسته‌های آنها برای آزادی سه دانشجوی دانشگاه پلی‌تکنیک ، از نبودن آزادی از به قلع و قمع کشیدن مطالبات آنها و اینکه چرا دانشجویان کلمبیا اجاز سئوال دارند و دانشجویان ایران این حق را ندارند !! و از رئیس جمهور مسخره نظام و هارت و پورت‌های هسته‌ای کلی مطلب نوشته‌اند و خلاصه به کوی چشم ولی فقیه انعکاسات زیادی قیام دیروز داشت دست مریزاد به همه دانشجویان دلیر و آزادی‌خواه ایران

گزارش تصویری ٢، اعتراض به حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران
تجمع اعتراضی نسبت به حضور احمدی نژاد در دانشگاه تهران برگزار شد، گزارش کامل همراه با عکس
گزارش تلویزیون بی بی سی از تظاهرات دانشجویان
سی ان ان: فریاد مرگ بر دیکتاتور در تهران

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۶

نه به اعدام

نه به اعدام


امروزه شمار حامیان لغو مجازات اعدام پیوسته رو به افزایش است به نظر من یک دولت باید قوانینی وضع کند که بتواند حافظ نظم جامعه باشد و امنیت مردم را تضمین کند ولی نباید انتقام جویی کند گرفتن جان در ازای جانی که گرفته شده است عدالت نیست انتقام جویی است . و نمی‌توان با شیوهای آخوندی مثل قانون ضد انسانی قصاص ، با کشتن آموزش داد که کشتن اشتباه است .
فقط با فرهنگ تعلیم و تربیت و احترام نسبت به حقوق دیگران و با تضمین حقوق یکسان برای مردم می‌تواند جرایم را کاهش و تا حدی پیشگیری کرد.

با مجازات اعدام مسلماً فرد مجرم اصلاح نمی‌شود و دولت با این شیوه در پی اصلاح فرد نیست و کشورهای موافق اعدام این شیوه مجازات را بعنوان عامل بازدارنده ارتکاب جرم می‌دانند . که البته اثر بازدارندگی مجازات اعدام بنا به شواهد علمی هنوز اثبات نشده و هیچ قاتلی به شما اعتراف نمی‌کند ، موقعی که مرتکب جرم بود بفکر عواقب عملش بوده است . وقتی حبس ابد می تواند فرد را از ارتکاب مجدد جرم بازدارد پس چرا باید به طرف شیوه‌های ظالمانه و وحشیانه رفت .

و اگر رابطه علت و معلول قانون‌مند باشد مجازات اعدام معلول را از بین می‌برد و علت را از بین نمی‌برد علت وجود دهنده معلول است و اگر علت نبود معلول نبود یعنی این مجازات کاری نمی‌کند که فردا جنایتی صورت نگیرد .

آمارها نشان می‌دهد که در کشورهای حامی مجازات اعدام جرایم جنایی کاهش نیافته و حتی در کشورهایی مثل ایران افزایش یافته . مجازات اعدام با ماده 3 اعلامیه حقوق بشر در تناقض است این ماده می‌گوید هر فردی حق آزادی ، و حق امنیت و حق زندگی کردن را باید داشته باشد . شاید هنوز نشود بشکل یک قانون بین‌المللی و از طریق سازمان ملل متحد و با تصویب رساندن لغو حکم اعدام ، قوانین جامعه جهانی را متمدن کرد ولی گام‌های اساسی درجهت برچیدن آن برداشته شده است .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، مهر ۱۳، ۱۳۸۶

امضاء برای توقف جهانی حکم اعدام


حزب رادیکال ایتالیا و انجمن غیر انتفاعی « به قابیل دست نزنید » که همواره در خط اول کمپین برای توقف حکم اعدام تلاش می‌کنند با حمایت از 10 اکتبر به عنوان « روز جهانی علیه اعدام » در صدد جمع آوری امضاء شهروندان ، در میادین اصلی شهرهای ایتالیا هستند .

لغو حکم اعدام کمک به ارتقاء حیثیت انسان و توسعه و رشد حقوق بشر است و نهایتاً با این هدف تقاضای توقف حکم اعدام درخواست می‌شود ، که چشم انداز آتی آن لغو کامل این حکم است .

تلاش رادیکال‌ها برای ارایه و به رأی گذاشتن فوری این قطعنامه است و کمسیون حقوق بشر سازمان ملل در ژنو آن را به تصویب رسانده است و همچنین مورد حمایت پارلمان اتحادیه اروپا و پارلمان ایتالیا قرار گرفته است .
توقف حکم اعدام می‌تواند جان هزاران زندانی محکوم به مرگ را نجات دهد به ویژه بی‌گناهان و فراموش شدگانی که در سکوت و بی‌تفاوتی عمومی جان می‌دهند و کشته می‌شوند .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۶

چ مثل چرا ؟ به فرزندان ارنستو















ما در دنیای وارونه زندگی می‌کنیم ، در دنیایی که برای گرسنه‌گان سیلاب می‌آید و برای تشنه‌گان خشگ‌سالی ، در دنیایی که برای لاغر شدن چندین برابر سیر شدن ، باید خرید کرد دنیایی را به ما تحمیل می‌کنند که سراب‌های پی‌درپی آن امید رسیدن به آب را ذبح می‌کند . آیا به اندازه کافی هوشمند هستیم تا آب و سراب را از هم تمیز دهیم ؟

در این دنیای واژگون شده می‌بینیم «آلیدا مارچ» و «کامیلو گوارا» فرزندان ارنستو چه گوارا این اسطوره انقلابی امریکای لاتین را به ایران دعوت می‌کنند و آنها را برای بازدید از قبور 72 تن و همچنين بيت حضرت امام در جماران و به مجلس ارتجاع می‌بردند و از نزدیک با جنایت‌پیشه‌گان حکومت مستبد آشنا می‌کنند .

بعد از فیدل کاسترو و چاوز و اورتگا حالا رژیم آخوندی فرزندان چه گوارا را به ایران می‌آورند تا بر زخم انقلابیون و مبارزین نمک بپاشد . همه داعیه داران سوسیالیسم باید بدانند در سرزمینی پا می‌گذارند که در آن فاجعه ملی سال‌های 60 و 67 و وقایع هولناک علیه بشریت در آن بوقوع پیوسته و هم اکنون ابتدایی‌ترین حقوق انسانی در این کشور لگدمال می‌شود و هنوز دانشجویانش برای داشتن عقیده پشت هاشور میله‌ها در بندند .

نگوئید نمی دانند !! و این ها مبارزین و انقلابیونی هستند که در میان مردم‌شان دلسوز محبوب هستند و از جنایات جمهوری آخوندی اطلاعی ندارند !! آیا از 53 بار محکومیت ، به خاطر نقض آشکار حقوق بشر توسط حکومت ایران هم بی اطلاع هستند خوشبختانه این بیانیه و قطعنامه‌ها در ارگان رسمی سازمان ملل متحد ثبت می‌گردد و آژانس‌های خبری آن ها را مخابره می‌کنند .

نکند زبانم لال این انقلابیون امروزی آمریکای لاتین فکر می‌کنند رژیم واپس‌گرای خمینی ضد امپریالسم است و در راه سوسیالیسم مبارزه می‌کند . چون می‌بینند رژیم مستبد مذهبی سپاه بدر و قدس را درعراق برعلیه امپریالیسم ، پشتیبانی تسلیحاتی می‌کنند و با امریکا رو در رو شده‌اند و حزب الله و حمس و القاعده را در لبنان و افغانستان مجهز و مسلح می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که آخوندها ضد امپریالسم هستند البته حزب توده و اکثریت هم همین خیالات و تواهم‌ها را داشتند و آش سپاه پاسدارن را هم می‌زدند و از آخور ولایت فقیه سیر می‌شدند . ولی طولی نکشید که رژیم آخوندی کمونیست را کافر و مرتد خواند و تازه می‌گفتند توبه‌شان را هم قبول نداریم . حالا چه شده که امروز دست به دامان کمونیست‌های آمریکای لاتین شده !!

اگر رژیم ضد امپریالیسم بود و در راه سوسیالیسم مبارزه می‌کرد ، آیا این مبارزات باید در خدمت مردم می‌بود یا نه !! و از حقوق زحمت‌کشان و کارگران و کشاورزان دفاع می‌کرد یا نه ! مگر این رژیم ، مردم ایران را زیر خط فقر و گرسنگی و جوانان را به بیکاری روز افزون و دختران معصوم مردم را به فحشاء نکشانده است ؟ و هنوز فعالین جنبش کارگری در زندان بسر می‌برند و زنان هر روز سرکوب می‌شوند و آمار خودکشی بیداد می‌کند و اگر براستی رژیم به فکر منافع مردم بود امروز وضعیت ایران را به جایی نمی‌رساند که در آستانه یک حمله نظامی قرار دهد و به کشور خسارات جانی و مالی بزند .

اگر امریکا در راستای توسعه طلبی و تصرف سیاسی و برای بدست آوردن منابع جدید لشگر کشی می‌کند درست به موازات آن بنیادگرایی مذهبی رژیم آخوندی برای امپراطوری اسلامی و تصرف و صدور تروریسم قدم برمی‌دارد و پول نفت سفره‌های مردم را برای صدور بنیادگرایی خرج می‌کند و تضاد او با امریکا اختلاف سیاسی است و اگر همین امروز دولت امریکا براندازی رژیم را از صورت مسئله خود پاک کنند رژیم برای حفظ نظام چار چنگولی به پایش می‌افتد .

ولی ای کاش فرزندان چه‌گوارا به ملاقات مطالبات مردم ایران می‌آمدند که رد پای آن را در دشت‌ خونین خاوران و زندان‌های نمور حکومتی می‌دیدند همان مطالباتی که ارنستو به خاطر آن در جنگل‌های بولیوی به خاک افتاد و هنوز نام و تصویر او در مبارزات زحمت‌کشان ، و خیزش‌ها و قیام‌های سرکوب شده خلق‌های ستم‌دیده به چشم می‌خورد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۶

راهبان بودائی در برمه

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۶

دسته گل به محل برج‌های مرکز تجارت در نیویورک

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۶

بوی خوش ماه مهر

بوی خوش ماه مهر و روزهای پر جنب و جوش مدارس از راه رسید و عطر کتاب و دفتر نو و ذوق روز اول مدرسه و یاد خوش آن دوران کودکی هنوز بعد از سالیان برایم باقی مانده و صف بستن و نظام گرفتن تو حیاط مدرسه و قیافه ناظم چوب بدست را هنوز در ذهنم مجسم می‌کنم .

بعد از اتمام دوران تحصیلی ما ، حیاط این مدارس تبدیل به روزهای خاکستری برای نسل بعد شد و صبحگاه تبدیل به اشاعه فرهنگ خشم و نفرت شد و صفوف دانش آموزان با شعارهایی که نوید مرگ و میر وجنگ را می‌داد همراه بود ، مرگ بر ضد ولایت فقیه ، مرگ بر آمریکا ، مرگ بر شوروی ، مرگ بر اسرائیل ، مرگ بر منافقین و صدام ، مرگ بر بی حجاب و صبح ساعات اول مدرسه از گلوی بچه‌های دبستانی این همه مرگ شنیده می‌شد و به فرزندان ما می‌آموختند که با صدای بلند شعار بدهند . آنقدر بلند فریاد بزنند که صدای‌شان به آمریکا برسد و با گلوهای خراشیده بچه‌ها را راهی کلاس‌های درس می‌کردند و یاد می‌دادند تا بچه‌ها بگویند « خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیافزا !!» .



دوران کودکی ما یک صفحه‌ شعری در کتاب بود که بسیار زیبا بود و من خیلی دوست داشتم و هنوز پس از سالیان با این صفحه احساس یگانگی می‌کنم نمی‌دانم شما هم مثل من این احساس را دارید ؟؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۶

احمدی به نیویورک می‌رود

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۶

Beppe Grillo



Beppe Grillo هنرمند و طنز پرداز آگاه و برجسته را همه درایتالیا می‌شناسند و با زبان طنز او آشنایی دارند یه چیزی تو مایه‌های هادی خرسندی ایرانی‌هاست البته از شعر و شاعری سر رشته‌ایی ندارد ولی تیغ طنز او برای بیان مساثل اجتمایی و سیاسی بسیار برنده و اثرگذار است سالیان درازی است که او را به خاطر عبور از خط قرمزهای تعیین شده از شبکه‌های تلویزیونی اخراج کرده‌اند ولی او هم چنان به فعالیت‌های خود حول مساثل اجتمایی ، سیاسی ، اقتصادی ، انرژی ، بهداشت ، با رویکرد طنز در شهر‌های مختلف و در سالن‌های بزرگ و پرتجمع ادامه می‌دهد .

این چند سال اخیر مرکز فعالیت‌های خود را به اینترنت کشانده است و با براه انداختن یک وبلاگ ساده چنان ترافیکی در اینترانت ایجاد کرده که وبلاگ او به یکی از پربیننده‌ترین وبلاگ‌های اینترنتی تبدیل شده است تقریباً هر روز پست می‌گذارد تعداد کامنت‌های او به 1500 تا 3000 در روز می‌رسد و او شدیداً معتاد اینترنت شده و تلاش پروین همسر ایرانی او برای ترک اعتیاد او از وبلاگ و اینترنت بی نتیجه مانده و برای سرعقل آوردن او کاملاً نا امید شده .

گریلو روز 8 سپتامبر تصمیم می‌گیرد برای تغییرات بنیادین در سیاست ایتالیا اقدام عملی کند و با ناسزاز گفتن به نمایندگان مجلس و دولت اقدام به جمع آوری امضاء علیه وضع موجود می‌کند و خود او در میدان شهر بلونیا به میان مردم می‌رود و به اجرای برنامه می‌پردازد و داد و بیداد می‌کند که پارلمان را یک مشت عوام فریب حرفه‌ای اشتغال کرده‌اند و دولت و نمایندگان دولت تو یک دنیای دیگری بین محافظین و رادیو تلویزیون زندگی می‌کنند و باید پارلمان پاک سازی شود .

ظاهراً 100 هزار نفر به میدان شهر بلونیا آمده بودند و هم زمان در 220 شهرایتالیا به جمع‌آوری امضاء می‌پرداختند و گریلو تجمع در 20 کشور جهان را از طریق اینترنت در ارتباط مستقیم با برنامه خود قرار داده بود او می‌گوید حرکت من برای آزادی بیان و در چارچوب قانون صورت می‌گیرد در ابتدا رادیو تلویزیون و رسانه‌ها بهای چندانی به این حرکت ندادند ولی سی ان ان و رویتر شروع به مخابره خبر شدند و کم کم خبرگذاری‌های دیگر هم نوشتند و طوری شد که الان بعد از 12 روز ، شب و روز در رسانه‌ها و رادیو تلویزیون بحث بر سر مسائل مطرح شده از طرف گریلو ادامه دارد و از رئیس جمهور گرفته تا نخست وزیر و نمایندگان و مردم سر آن بحث می‌کنند . منظور من از این پست نقطه نظرها و پیشنهادات داده شده گریلو نیست فقط خواستم نشان بدهم چه پتانسیل ِ بالایی در اینترنت نهفته است وچه کارهای بزرگی می‌شود با این صفحه مجازی انجام داد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۶

حکومت آخوندی به روایت آمار



معمولاً هر دولتی را نسبت به عملکرد و بیلان کار سالانه آن مورد ارزیابی قرار می‌دهند و به نقاط قوت و ضعف آن پی می‌برند و در واقع آمار و ارقام نمایان‌گرعملکرد دولت است ومردم بر اساس مثبت و یا منفی بودن آمار برای حفظ و یا تجدید نظر در سیاست آن دولت نظر می‌دهند درحکومت‌های خودکامه خود دولت طبق نظرخود بیلان سالانه ارائه می‌دهد و اگر مثلاً پای صحبت‌های احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور دولت بنشینید می‌بینید ایران در عصر شکوفایی اقتصادی و علمی به‌سر می‌برد و ما درقله فناوری هسته‌ای قرار داریم و شاهدیم که ایران درهمه زمینه‌ها به سوی رشد و پیشرفت و ترقی گام بر‌می‌دارد .

ولی واقعیت چیزی دیگری است اگر بیلان بیست و هشت سال حکومت ولایت فقیه را ارزیابی کنیم سراسر این کارنامه فساد و جنایت است از اقتصاد مافیایی آقازاده‌ها گرفته تا حراج منابع زیر زمینی ، و از اعتیاد روز افزون و بیکاری جوانان تا ترویج فساد و فحشاء « صیغه» و تعرض به اساسی ترین حقوق شهروندان را می‌بینیم ، بی‌خود نیست آمار خودکشی در ایران ابعاد بی‌سابقه‌یی گرفته و آمار و ارقام سرسام آوری از خود سوزی و خودکشی در رسانه‌های حکومتی به چشم می‌خورد .

سرکوب بی‌سابقه زنان با قوانین زن ستیز و پیشنهاد قوانین جدید تحت نام « لایحه حمایت خانواده » زنان را عملاً در لبه تیز ستم قرار می‌دهد و این طرح را هم باید به کارنامه سیاه ولایت فقیه افزود . عمل‌کرد رژیم در سرکوب معلمین و کارگران و نادیده گرفتن حقوق بنیادی کار و تشکیلات کارگری رژیم را در لیست بدترین ناقضین حقوق کاردر جهان قرار داده است . این را من نمی‌گویم گزارشات سازمان جهانی کار که توسط دفتر بین‌المللی کار هر چهار سال منتشر می‌‌شود باز گو می‌کند .

کارنامه سیاست دولت در زمینه دانشگاه و تعطیلی تشکل‌ها و بازداشت گسترده فعالان دانشجویی و همچنین بازنشسته کردن اساتید و تصفیه آن‌ها و به کار گرفتن مدیران ذوب شده در ولایت فقیه و تشکیل کمیته‌های انظباتی و تعطیلی نشریه‌های دانشجویی و قلع و قم نهاد‌های دانشجویی اعم از شورای صنفی و انجمن‌های اسلامی و کانون‌های فرهنگی ، و به زبان دیگر رژیم یک انقلاب فرهنگی دیگری به راه انداخت که جزئیات آن را در خبرنامه امیر کبیر می‌بینیم .

حالا از عمل‌کرد حکومت در عرصه بهداشت و درمان و یا تخریب و آلودگی محیط زیست حرفی نمی‌زنیم که خود دفتر دیگری می‌خواهد . امروزه آمار اعدام و شلاق و قطع دست و پا ، آینه تمام نمایی از چهره سرکوب‌گر حکومت ولایت فقیه را در معرض چشم جهان‌یان قرار داده است و جالب است که همه این جنایت‌ها با طرح شعارهای عوام فریبانه مانند حکومت قانون ، جامعه مدنی ، گفتگوهای تمدن‌ها ، حکومت مهرورزی ؛ انجام می‌گیرد . و خلاصه این که رژیم کار را به جایی رسانده که حتی حامیان خارجی از رژیم قطع امید کردند و اگر جدول نمودار ِ عملکرد حکومت را ترسیم کنیم به جز منحنی سیر سراشیب سقوط و سرنگونی دست‌آورد دیگری نمی‌بینیم .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۶

دارکوب




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۶

وداع با خواننده بزرگ « تنور »



صبح امروز میدان شهر مودنا حال و هوای دیگری داشت و شاهد هزاران سوگوار استاد بزرگ اپرا لوچیانو پاوراتی بود و از بلندگوهای کلیسای مودنا صدای سحر انگیز لوچیانو به گوش می‌رسید و مردم و مشتاقان لوچیانو در این کلیسا و میدان شهر جمع شده بودند تا با این خواننده بزرگ « تنور » وداع کنند او افتخار مردم ایتالیا بود و مردم بی‌شماری برای قدردانی و سپاس و به بدرقه آخرین سفر او آمده بودند
اگر چه من عاشق و شیفته اپرا نیستم ولی سبک و صدای او با دیگر هنرمندان اپرا متفاوت بود او توانست تا حدودی اپرا را که مختص سالن‌های مجلل اشرافی و اریستوکراسی است ، به میان مردم ببرد . او اغلب تابستان در ویلای خود در مونته لاباته نزدیک پزارو که با ما حدود 25 کیلومتر فاصله دارد بسر می‌برد و هر از گاهی در حیاط ویلا با فرزندانش دیده می‌شد .

پاوراتی را آرایش کرده ، در تابوتی که داخل آن به تور صورتی مزین بود قرارداده بودند درست به آن شکلی که او همیشه برای ورود به سن ، خود را آرایش می‌کرد کت و شلوار سیاه مخصوص سن ، پاپیون سفید ، و در دستش دستمال سپید همیشگی که هنگام اجرای اپرا به دست می‌گرفت دیده می‌شد . این هنرمند شهیر برای تشییح جنازه خود دستورات دقیق و مشخص به خانواده‌اش داده بود وحتی نوع جنس تابوت را از قبل تعیین کرده بود « اندره‌ آ بوچلی خوانند محبوب تنور » قطعه‌ای از آوا- وروم موتسارت را به یاد او اجرا کرد و قسمتی از ویدئوی پاوراتی که به همراه پدر هنرمندش سالیان پیش در این کلیسا اجرا شده بود دراین مراسم به نمایش گذاشته شد و مردم نوشته‌های خود را در دفتر یادبود ثبت می‌کردند .

لوچیانو پاوراتی از زمان عمل سرطان پنج بار تحت شیمی درمانی قرار گرفته بود و قرار بود در هفته جاری به پاس خدمات او برای ترویج فرهنگ ایتالیا، جایزه فرهنگ کشور به وی اهدا شود . او سفیر فرهنگ و هنر ایتالیا برای مردم جهان بود و صدای سحر آمیز او منادی صلح و دوستی بود . بر خلاف سیاستمداران و دولت‌مردان کاسب‌کار ایتالیا که بجز چپاول ودزدی هنر دیگری ندارند ( بی‌خود نیست مردم دنیا از این دید ایتالیا را در اسپاگتی و مافیا خلاصه می‌کنند ) او شهرت و آوازه جهانی داشت و علی‌رغم بدنامی سیاست‌مدارانشان ، این سرزمین به یومن غول‌های هنری مثل پاوراتی و داشتن فرهنگ کهن و شخصیت‌های نامدار ادبی و علمی و هنری یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان محسوب می‌شود .

در این مراسم ستارگان موزیک ازجمله بونو رهبر ( یو 2 ) رهبران سیاسی ، هنرمندان سینما ، و دبير اسبق سازمان ملل متحد ، كوفي عنان و هزاران طرفدار فرهنگ وهنر شرکت داشتند چندین هواپیما در عملیات اکروباتیک با به جا گذاشتن دود سه رنگ که نماد پرچم و اتحاد ایتالیا است به روي كليساي جامع شهر مودنا به پرواز در آمدند .این اسطوره‌ي اپرا در گورستان مونتاله‌رانگونه در نزديكي شهر مودنا به‌خاك سپرده شد؛

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۶

مار



گفتیم توفیق جان یک طرحی ، کاریکاتوری چیزی بکش که قراره بریم میدان شهر و از بلندگوهای میدان که شهرداری شهر در اختیارمان گذاشته اعتراض‌مان را علیه سرکوب و موج اعدام‌ها و شلاق‌های خیابانی ، که این روزها در ایران شدت یافته را با صدای رسا به گوش شهروندان و رسانه‌های گروهی ایتالیایی برسانیم

بعد از خریدن پارچه و رنگ ، طرحی از یک مار که بر تیرک دار پیچ و تاب خورده را کشید و این مار را به طناب داری تشبیه کرد که سر آن احمدی نژاد این جانور وحشی ترسیم شده بود و گردن قربانی خود را از حلقه طناب خود آویزان کرده بود که عکس این طرح را در اینجا قرار دادم

همه این مارهایی که امروز بر مسند قدرت هستند در آستین خمینی جلاد پرورش اندام کردن و مردم ما مدت‌هاست که از دست این خزندگان در امان نیستند و مدت‌هاست که نیش این ماران جان می‌گیرد
قبل از اینکه مار سیاه آخوندی دم خود را بر گردن ما بیاندازد قبل از اینکه بلیعده شویم قبل از اینکه خوراک این خزندگان شویم باید ضربه مهلکی به این مار سیاه بزنیم به امید کسی نباید نشست کسی دستمان را نمی‌گیرد راهی نیست جز از پا در آوردن این مار زهر آگین

اگرچه اربابان نوین جهان می‌خواهد نیش زهر‌آگین این مار را بکشد ولی به بهای تصرف سیاسی است و تازه اروپاه این مار سیاه آخوندی را البته خوش خط و خال می‌بیند و می‌گوید این مارها کاملاً اهلی هستند و می‌شود بساط مارگیری راه اندخت و از این را پول در آورد و کاسه تکدی را پر کرد ولی اروپا نمی‌داند مار، هر مارگیری را دیر یا زود می‌زند

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۶

شاه گو ش می‌کند

شاه گوش می‌کند» عنوان مجموعه‌ داستان‌های کوتاه ایتالو کالوینو ، یکی از نویسندگان صاحب سبک و صاحب نام ادبیات معاصر ایتالیا است . دیدگاه او به مقوله انسان همانند نیچه است زبان طنز و فانتزی و سیاست در اغلب آثار او دیده می‌شود
یکی از حکایت‌های کوتاه او را ترجمه کردم و در وبلاگم قرار می‌دهم


شاه گو ش می‌کند
عصای مرصع را در دست راست باید نگه داشت ، راست و درست ، اگه پائین بزاری به درد سر می‌افتی تازه جایی هم که برایش در نظر نداری ، کنار تخت پادشاه نه میزی است نه سه پایه‌ایی نه تاقچه‌ایی که بشه لیوانی یا جا سیگاری ، یا چه میدونم تلفنی روی اون قرار بدی . تخت پادشاهی یه جای ایزوله است بالای یه بلندی ِ تنگ و شیب دار قرار گرفته هر چی را که بیاندازی قل میخوره و پائین میره و ناپدید میشه. چه مکافاتی داره اگه عصای مرصع از دستت پائین بیافته باید بلند بشی از تخت شاهی پائین بیای تا اونو ورداری . بجز پادشاه هیچکی حق دست زدن به اونو نداره . اصلاً خوب نیست شاه خودشو دراز کنه رو زمین بعد دستش را دراز کنه زیر اسباب و اساسیه وعصای ِ سلطنتی را برداره . تازه اگه خم بشی تاج پادشاهی براحتی میتونه از سرت پائین بیافته

دستت را هم میتونی روی دسته تخت شاهی تکیه بدی تا دستت خسته نشه البته همون دست راستت را میگم که عصای مرصع را نگه داشته .در حالی که دست چپت میتونه آزاد باشه ، اگه بخوای میتونی خودت را بخارونی ، امکان داره شنل سلطنتی ِ گران‌بهایت از گلو گرفته تا پشتت و تمام بدنت را خارش بده . همین طور بالش مخملی ِ زیر اندازت وقتی گرم میکنه باعث میشه در نشیمن‌گاه و ران‌هایت خارش احساس کنی !! یه وقت به سرت نزنه انگشتت را ببری سمت جاهایی که میخاره و یا سگگ زرین ِ کمربندت را باز کنی یا گردن‌بند و مدال‌ها و نشان‌ها و سردوش‌های آویزانت را جا بجا کنی . تو پادشاه هستی نباید کسی چیز خنده‌داری از تو ببیند فقط همین را کم داریم

کله‌ات را باید بی حرکت نگه داری . یادت باشه تاج شاهی بالای سرت تعادل درست حسابی نداره . نمیتونی عین کلاه تو روزهایی که باد میاد تا بیخ گوش‌ات بکشی . بدنه تاج شاهی گنبدی و بزرگ‌تر از پایه آن است و به این معنا ست که تعادل پایدار ندارد . اگه چرتت بگیره و چانه‌ات را روی سینه‌ات بزاری تاج پائین می‌افتد غلت میخوره و تیکه تیکه میشه . چونکه شکننده است مخصوصاً قسمت‌های زرین بافت ظریف که نگین‌ها را در خود جا می‌دهد

هر وقت حس کردی که داره از سرت سر می‌خوره باید حواست باشه با یک حرکت کوچک سر باید درستش کنی ، امٌا باید خیلی هم مواظب باشی زیاد محٌکم سرت را نکشی که اونوقت به بارگاه و دیوار آویزهای تالار میخوره . و بالاخره باید سر جای سلطنتی‌ات قرار بگیری جایی که لایق و شایسته شخصیت تو باشد . از طرف دیگه اصلاً چه نیازی داری که خودت را به تقلا بیاندازی ؟ تو پادشاه هستی هرچه که بخوایی مال تو میشه کافیه انگشتت را بلند کنی تا برایت آب وغذا بیاورند ، آدامس ، خلال دندون ، یا هر مارک سیگار، همه چیز را به روی میز نقره‌ایی برایت مهیا می‌کنند . تخت شاهی هم خیلی راحت و نرم و گرم است هر وقت خوابت می‌گیره کافیه چشم‌هاتو رو هم بزاری و پشتت را تکیه بدی به پشتی تخت ولی حالت و ظاهر همیشگی را باید حفظ کنی حالا چه خواب باشی یا بیدار فرقی نداره کسی متوجه نمی‌شه .

و خلاصه این که همه جیز تدارک و تهیه شده برای این که تکان نخوری اگر حرکتی بکنی تکانی بخوری چیزی که عایدت نمیشه هیچی همه چیز را هم از دست میدی . اگه بلند بشی ، اگه جند قدمی دور بشی ، اگه واسه یه لحظه هم که شده چشم از تخت شاهی برداری کی میتونه جایت را برایت تضمین کنه ، اصلاً وقتی برگردی آیا کس دیگری را سر جایت پیدا نمی‌کنی ؟ شاید هم جانشینی پیدا بشه عین خودت باشه ! و وانمود کنه که شاه نیست و تو شاهی !!
علائم پادشاهی نشستن بروی تخت شاهی و داشتن تاج بر سر ، و عصای مرصع در دست است

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۶

تجارت پر سود

در خبرها آمده بود که کمپانی چند ملیتی « متل» که تولید کننده بزرگ اسباب بازی‌های کودکان است و عروسک باربی آن زبان زد عام وخاص است حدود 18 میلیون اسباب بازی را که با مواد مضر و خطرناک رنگ شده بودند از بازار فروش جمع آوری کرده است این اسباب بازی‌ها در کشور چین ساخته شده بودند و ماده سمی سرب در این اسباب‌بازی‌ها مشاهده شده بود که سلامت کودکان را بشدت تهدید می‌کرد .

تولیدات و صادرات و توسعه بازار تجارت چین را در جهان می‌بینیم ولی در چین نظارت جدٌی که بتواند امور امنیت مصرف کنندگان را رعایت و تضمین کند وجود ندارد وبازرسی‌ها بشکل سطحی و فرمالیته انجام می‌گیرد و ضوابط تولیدات با استاندارهای غربی فاصله زیادی دارد .

خود کمپانی« متل» این اسباب بازی‌های مضر برای سلامت کودکان را از بازار جمع آوری کرد. و هیچ نهاد دولتی این کمپانی را وادار به جمع آوری نکرد . یقیناً هراس از عواقب وخیم و ترس از شکایات و دادگاه‌های احتمالی این کمپانی را سر عقل آورد .

چند روز پیش هم از قفسه‌های سوپرمارکت‌ها در ایتالیا خمیردندان کلگیت را که در چین تولید شده بود و حاوی مواد سمی و مضر بود کشف و ضبط کردند حالا ببینید حماقت قانون گذاران در این کشور تا چه حدی است طبق اساس‌نامه( قانون کار ایتالیا ) ماده 626 که در سال 1994 به تصویب رسیده است تمام روابط و شرایط حفاظتی و ایمنی در محل کار تضمین می‌شود که مطابق با استاندارهای اروپا می‌باشد این قانون نه تنها استفاده تمام مواد مضر برای سلامت انسان را ممنوع می‌کند بلکه حساسیت‌های اضافی هم در بر دارد مثلاً طرز بلند کردن اصولی یک بار توسط کارگر را توضیح و تشریح می‌کند .

ولی همه توضیح و تشریح‌ این ماده قانون برای مصرف کننده کاغذ پاره‌ای بیش نیست چون با موافقت دولت محصولات تولید شده درکشور ثالث مثلاً چین قفسه‌های سوپرمارکت‌ها را پر کرده است ، با وجود اینکه مثلاً دولت ایتالیا به روش‌های تولیدی در کشور چین اشراف دارد ولی این تجارت پر سود نه تنها ایتالیا بلکه بیشتر دولت‌های غربی را به تسلیم واداشته است و جالب اینجاست که دولت ایتالیا از ضریب بالای امنیت در کار و از اطمینان مواد استفاده شده در صنعت تجارت در ایتالیا سخن می‌گوید البته اگر کار و اشتغالی در کار باشد و می‌گویند مصرف کننده تحت حمایت قانون قرار دارد

بدون اینکه یک پژوهشگر و اقتصاددان بازار بین‌المللی باشیم می‌توانیم براحتی درک کنیم که
1 . محصولات وارد شده از چین در بازار جهانی دست رقیبان تجاری را به خاطر قیمت فوق‌العاده پائین براحتی بسته است
2 . شرکت‌های اروپایی به دلیل ذکر شده در بالا ترجیح می‌دهند در کشورهایی که دستمزد کارگر پائین باشد سرمایه گذاری کنند
3 . مصرف کننده ضمانتی از محصولات خریداری شده خود ندارد و از طرفی بیشتر کالاهای مصرفی در قفسه‌های سوپرمارکت‌ها در کارخانه‌جات چین تولید می‌شود و بیشتر مصرف کننده‌گان از واردات بسیاری از کالاها بی اطلاع هستند
4 . تقاضای کارگران برای اشتغال در اروپا هرسال کمتر می‌شود

کشور چین به یک ابر قدرت تجاری تبدیل شده است و فقط و فقط به فکر توسعه اقتصادی است و در دروازه این عصر شکوفایی اقتصادی نه نگران محیط زیست است و نه نگران بهداشت و سلامت مصرف کننده ، و با حقوق کار و کارگر هم مدت‌هاست که بیگانه است

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۶

اعدام‌ها و نزاع دیپلماتیک

هفته گذشته ماسیمو دالما وزیر امور خارجه ایتالیا معاون سفیر ایران در رم « حسین مافی مقدم » را به وزارت‌خانه احظار کرد و اعتراض خود و اعتراض تعداد زیادی از نمایندگان پارلمان ایتالیا را به شکل رسمی به گوش دولت ایران رساند و مخصوصا نگرانی نسبت به جان عدنان حسین پور، روزنامه نگار و هیوا بوتیمار، فعال مدنی، دو شهروند کرد ایرانی که به اعدام محکوم شده اند را گوشزد کرد و کلاً یک کارزار گسترده‌ای برای نجات این دو شهروند کرد ایرانی در ایتالیا به پا شد ازحمایت فدراسیون خبرنگاران ایتالیا گرفته تا روسای کمیسیون های خارجی و صنایع پارلمان ایتالیا، سندیکای سراسری مطبوعات و صدها شخصیت فرهنگی و رسانه ای حمایت کردند
و بالاخره دیروز صدای سخن‌گوی وزارت خارجه آخوندها محمد علی حسینی بلند شد و ایتالیا را متهم کرد که دارد به امور داخلی ما دخالت می‌کند و ما در کشور قانون داریم و مجرمین را طبق فوانین خودمان مجازات می‌کنیم و کسی هم حق دخالت ندارد .

و در مورد دو هموطن کرد هم گفت که این ها نه به خاطر کرد بودن و نه بخاطر روزنامه نگار بودن محکوم شده‌اند . و تصمیم مجازات آنها به دادگاه قضایی ایران مربوط می‌شود !!
البته در پاسخ به اراجیف آخوند‌ها پرودی نخست وزیر و اوگو اینتینی معاون وزیر امور خارجه با لحنی ملایم‌تر گفتند که ایتالیا حق دارد بطور علني اختلاف نظر خود در مورد اين مسايل را ابراز کند و این دخالت در امور داخلی نیست و ايتاليا تلاش جهاني براي ممنوع كردن مجازات مرگ را هدايت مي كند .

ولی جياني وِرنِتي که از معاونان وزارت خارجه ايتاليا در امور كشورهاي آسيايي و همچنین عضو ثابت کمسیون قضایی است موضع قاطع و تند و تیز علیه رژیم گرفت و گفت رژيم ايران از مجازات مرگ سوء استفاده مي‌كند و آزادي هاي بنيادين را نقض مي نمايد. اين وظيفه و حق هر كسي است كه صدايش را عليه اين موضوع بلند كند . و رژیم ایران یک رژیم دیکتاتوری است . و داد و ستد تجاری موضع ایتالیا را در برابر رژیم نرم کرده است

حالا از این نزاع که بگذریم مسئله حقوق بشر و اعلامیه حقوق بشر یک قانون بین المللی و به لحاظ حقوقی برای تمام دولت‌ها است و وقتی که اعلامیه حقوق بشر را در مجمع عمومی سازمان ملل دولت‌ها امضاء می‌کنند و به مفاد آن تعهد می‌دهند ، نباید جنبه اجرایی داشته باشد ؟؟ وآیا نباید برای تضمین آن سازمان ملل قاطعانه برخورد کند ؟؟ و می‌بینیم کشوری مثل ایران می‌گوید به خودمان مربوط است . ایران 53 بار برای نقض حقوق بشر محکوم شده ولی هنوز جانیان قضایی حکم سنگسار و دار در ملاء عام صادر می‌کنند اگر حقوق بشر سازمان ملل با قوانین بین‌المللی و با کمک دادگاه‌های بین المللی می‌توانست حکم جلب برای جانیان این احکام ضد انسانی صادر کند آن وقت می‌دیدیم رژیم چطور عقب نشینی می‌کرد .

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۶

سردار سبز



نگاه کن
سردار سبز در
باغ آفت خورده

با جادوی لبخندی
نگاه کن ایستاده‌ام
من می‌خندم پس هستم
دل به عشق دیگری دادم
من هرزه علف درو کردم
تا بهار در تو جوانه زند

ح مقدم ( بادبان )

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۶

خاطره‌ای از تابستان 60





در تقویم خونین سرزمین مظلوم ما بعضی از روز‌ها فراموش نشدنی هستند و خاطرات آن روزها عمیقاً در حافظه ذهن ما حکاکی شده و زدوده نمی‌شود مثل روزهای سیاه قتل عام زندانیان سیاسی سالهای 60 و 67 و جوخه‌های مرگ ، که حکمان ظالم برای نابودی یک نسل به پا خواسته و معترض بر پا کرده بودند تا ارعاب و اختناق را گسترش دهند و از مردم زهر چشم بگیرند و صدای آزادی طلبان را در گلو خفه کنند .


در آن تابستان خونین 67 که رژیم حمام خون راه انداخت من در خارج از کشور بودم امٌا در تابستان 60 دارودسته‌های مرتجعین مرا هم مثل سایر جوانان این سرزمین راهی زندان‌های تحت حاکمیت خود کرده و به گوشه‌ای در بند عمومی یکی از زندان‌های رشت انداختند این زندان قبلاً باشگاه افسران نام داشت و بعد از انقلاب با گسترش دستگیری‌ها به خاطر کمبود جا این باشگاه را تبدیل به زندان کرده بودند.همان زندانی که در سال 61 جنایت پیشه‌گان حکومتی آن را به آتش کشیده و هفت تن از زندانیان هوادار مجاهدین را زنده زنده درآن سوزاندن .

اگر چه سال 60 من فعالیت سیاسی نداشتم و امروزهم درهیچ تشکیلات و سازمان و حزب سیاسی نبوده‌ام ولی همواره مسائل وسیر تغییر تحولات کشورم را دنبال می‌کردم و از مبارزین راه آزادی کشورم حمایت کرده و نیایش و ستایش‌ام را همیشه بدرقه راهشان می‌کنم .


با چند تن از جان باخته‌گان آن سال های اسارت خاطراتی فراموش نشدنی دارم و شاهد آخرین ساعات و آخرین روزهای زندگی چندین تن از آنان قبل از اعدام بودم شاهد حرفها و درد دل‌های ساده‌ شان و رویاها و امید به زندگی و مهربانی‌هایشان که سرشار از انسانیت بود حالا که در این گوشه دنیا به دور از میهنم مثل یک کشتی بان پیر لنگر انداخته‌ام و به امید بازگشت به میهنم پارگی ‌های بادبان دلم را می‌دوزم بد نیست یادی و یا خاطره‌ای از پس غبار زمان بیرون بکشم و چند کلمه‌ای بقول شاملو از زیباترین فرزندان آفتاب و باد بنویسم


پارسال خاطره‌ای از یکی از زندانیان سیاسی که یدالله آبهشت نام داشت و با هم در یک بند بودیم نوشتم و امروز با جستجوی گوگل در اینترنت دیدم سایت مجاهدین مقاله‌ای برای گرامی‌داشت او همراه با عکس او روی نت گذاشته و نوشته است که دختر یدالله به صفوف رزمندگان در قرارگاه اشرف پیوسته است وقتی عکس او را بعد از 26 سال دیدم بغضم ترکید . ای کاش آن خاطره‌ نوشته شده مرا دخترجوان او بخواند تا بداند پدرش یکی از اسطوره‌های مقاومت بود . اگر چه گلوله ها رویاهای آن چریک رزمنده را دریدند ولی امروز آن رویاها در قدم ‌های دختر او در حرکت است و این زایندگی و بالندگی یک جنبش مقاومت سراسر در خون است .


بسیاری از مبارزین و مجاهدین در آن سالها نه گفتن را به جان خریدن و در دشت‌های خونین بدون نام و نشان آرمیدن . یاد روزی می‌افتم که ما را برای محاکمه به دادستانی رشت بردند . دادگاه در یک اطاق 4 در 4 با یک میز و صندلی چرمی که جایگاه حاکم شهر بود قرار داشت و دور تا دور اطاق را صندلی چیده بودند و وقتی چشم بندها را باز کردیم به دقت بچه‌ها به صورت همدیگر خیره می‌شدند تا بتوانند دوستان و آشنایان سایر بندها را ببینند و بشناسند بالای میز حاکم شهربروی دیوار عکس خمینی جلاد به چشم می‌خورد و انگار چشم‌های مخوفش را بر قربانیانش دوخته ، و درقلمروی سیاه آشیانه خود بر جمجمه قربانیانش طبل می‌کوبید .


بعد از چند دقیقه انتظار پاسداری با تفنگ ژ سه همراه با کودک 10 یا 12 ساله که فرزند حاکم شهر بود وارد اطاق شدند و پاسداری که ما را به این دادگاه آورده بود از اطاق خارج شد بروی میز محاکمه پرونده‌های قطوری قرار داشت و پاسدار پرونده‌ها را نگاه می‌کرد کودک خردسال حاکم شهر در وسط اطاق قرار گرفت و با انگشت نشانه همین طور که دور خود چرخ می‌زند چند تا از ما را نشان می‌داد و می‌گفت تو، تو، تو، تو ، انالله ایی هستید و اسباب سرگرمی و تفریح پاسدار و خود فرزند حاکم شهر شده بود و لابد این نوع بازی مؤثرترین راه رشد و پرورش فکری عاطفی کودک در دستگاه رژیم آخوندی بود !!


در لا به لای پرونده‌ها چند تا از آخرین شماره های نشریه مجاهد که قبل از 30 خرداد به چاپ رسیده بود و به عنوان مدرک جرم ضمیمه پرونده‌ای بود از دور دیده می‌شد . و پاسدار آنها را ورق می‌زد پسرکی لاغر اندامی که به عنوان متهم در کنار من نشسته بود و بیش از 17 یا 18 سال نداشت به پاسدار پشت میز گفت : می‌تونم یه نگاهی به نشریه مجاهد بیاندازم ؟
کارد می‌زدی خون از پاسدار در نمی‌آمد یه نگاهی به پسرک جوان انداخت و گفت :
ببینم تو هنوز مواضع منافقین را تأثید می‌کنی ؟
آن مجاهد جوان با قاطعیت در پاسخ به سثوال پاسدار گفت در این راه این همه خون و دل دادیم چرا تأثیدشان نکنم تا پای جان هم ایستاده‌ایم
پاسدار کوتاه آمد و ساکت شد و ساعتش را نگاه کرد و منتظر دقایقی شد تا حاکم شهر را ببیند .


معمولاً رابطه زندانی و زندانبان یک رابطه قدرت است زندان‌بان زندانی را در اختیار دارد و بر او مسلط است زندگی او را در دست دارد و بر او اعمال قدرت می‌کند شکنجه می‌کند شلاق می‌زند نه تنها جسم او را مورد آزار قرار می‌دهد و سعی در خرد کردن عواطف و احساسات او می‌شود .ولی سال 60 و 67 تعداد کثیری از زندانیان صحنه را می‌چرخانند و آنروز کنار من آن زندانی مجاهد نه تنها از ارزشها و هویت سیاسی خود دفاع می‌کرد بلکه گستاخانه به حریم و حیثیت این پاسدار تفنگ بدست آن هم در قلمرو مقر حاکمیت‌شان حمله می‌کرد و آنان را به تحقیر و سخره می‌گرفت


عصر وقتی ما را به بند عمومی آوردن جریان را برای یدالله تعریف کردم چون او اکثر بچه‌ها را می‌شناخت و بعد از اینکه مشخصات ظاهری او را برایش بازگو کردم و به او گفتم این پسرک جوان خال سیاه بر گونه‌اش داشت از من پرسید لهجه شیرین اصفهانی داشت ؟ گفتم آره خندید و گفت علی مطلبی بود .یادش گرامی باد . علی را 5 مهر 60 تیرباران کردند .

در بند عمومی زندان باشگاه افسران با بسیاری از هوادران نیروهای سیاسی آشنا شدم ولی یاد و خاطره مجاهدینی چون یدالله آبهشت . فرشید نوروزی . حاجی مراد حقدوست . ابراهیم قاسم خانی . عبدالرحمن یکتا . اسماعیل واسع حقدوست . سید مرتضی جلالی . حسین ابراهیمی را هرگز نمی‌توانم فراموش کنم مدتی با آنان خندیدم و گریستم کلمات آنان سرشار از زندگی بود و تا پای جان به آرمانشان وفادارماندن و شکوه انسان بودن را در دهان دیو خون آشام فریاد زدند یادشان گرامی باد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۶

آنکه برای آرمان رهایی
میهن، ارجی قائل است
در این صحنه
شکوه و افتخار را می بیند
و بس
و بر لبانش تنها درودی
نقش می بندد
....
بله ما آمديم برای
محو سايه ها
و اينكه ميهن
سر داراني داشته باشد
كه فرزندانش به آن
ببالند
و چراغ غرور ملت ما
خاموش نشود


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۶

لغو حکم اعدام کبری رحمان‌پور




چند روز پیش سایت‌های حکومتی از نامه‌ایی که هاشمی شاهرودی خطاب به رئیس دادسرای جنایی تهران نوشته و در آن خواستار لغو حکم اعدام کبری رحمان‌پور شده است خبر دادند .

امروز صبح در روزنامه « رستو دل کارلینو » مقاله‌ای منتشر شده تحت عنوان کبری رحمان‌پور را از مرگ نجات دادیم این مقاله به قلم آلدو فوربیچه مدير برنامه "زاپينگ" نوشته شده است او از کارزاری که در اين رابطه به راه انداخته بود نوشته است و من به دفعات متعدد در گذشته گزارش آن را در وبلاگم ذکر کردم

آلدو فوربیچه از طریق رادیو سراسری ایتالیا ۱۵۰ هزار امضا برای نجات جان کبرا جمع آوری کرد . و تمامی امضاها را برای سفارت ایران در ایتالیا فرستاده و دو تجمع بزرگ در شهر رم و در مقابل سفارت جمهوری جهل رژیم برگزار کرد و شخصيت های سياسی و هنرمندان و چهره‌های سرشناس زيادی حمايت خود را از آن اعلام کردند

آلدو مسائل حقوق بشری را در کشورهای مختلف پی‌گیری می‌کند و در گذشته کمپین‌های متعدد براه انداخته است از جمله نجات جان دو زن در نيجريه به نام های صفيه و امينه که به جرم زنا محکوم به اعدام شده بودند و تلاش های گسترده و کمپين هايی عليه شکنجه، عليه خشونت در برابر کودکان، وضعيت حقوق بشر در چين و همچنين کارزاری عليه توريسم جنسی رايج در تايلند، ويتنام ، کامبوج و برخی از کشورهای آمريکای لاتين از جمله برزيل و کارزار های زيادی در ارتباط با توقف و حذف حکم اعدام در سطح جهانی انجام داده

ولی کارزار برای نجات جان کبری که در سایه دار قرار داشت برای او از ابتدا با دشواری خاصی برخوردار بود با توجه به ماهیت رژیم آخوندی و قوانین ضد انسانی قصاص و سنگسار و اعدام ‌های روزمره و همین‌طوربا توجه به روابط حسنه اقتصادی بین ایران و ایتالیا و تهدیدات متعددی که این ژورنالیست متعهد دریافت می‌کرد اجرای این پروژه را زیر سوال می‌برد . و مدام او را تحت فشار قرار می‌دادند .

ولی او توانست علی‌رغم تهدیدات دولتی چه از طرف ایران و چه از طرف ایتالیا افکار عمومی را نسبت به این قضیه حساس کند خوشبختانه او پرشنونده ترين برنامه راديوی دولتی شبکه اول ايتاليا را دارد و دوست عزیزم داود در این کمپین کمک شایانی به آلدو فوربيچه و برای تحقق این پروژه کرده است که او در آخر مقاله از ایرانیان مقیم ایتالیا که برای کسب دموکراسی در ایران فعالیت می کنند و او را یاری دادند تشکر می‌کند و هم چنین قدردانی از 150 هزار نفری که با فرستادن ایمیل به جلاد کبری نه گفتند . و می‌نویسد آرزوی ما این است که دیگر داستان‌های غم انگیزی مثل کبری را نشنویم و دیگر مجبور نشویم کمپین برای نجات کسی از دست جلاد راه بیاندازیم و تنها راه که می‌توان این آرزور به تحقق برساند و عملی کند همانا لغو بین المللی حکم اعدام و پذیرش آن در مجمع عمومی سازمان ملل است
...........................................

دیروز خبرگذاری دولتی فارس عکسی را در سایت گذاشته بود که امروز بطور کلی حذف کرده ( در رابطه با مبارزه با خوش لباسی و زیبایی زنان ایرانی ) به کوری چشم این خبرگذاری این عکس را قبل از اینکه از سایت بردارد ذخیر کردم تا قیافه های کریه این فاطی کماندوهای استخدام شده نظام را مردم ببینند


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، تیر ۲۹، ۱۳۸۶

اعتراف

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed