از جرقه حریق بر میخیزددیدی که آن جرقه
آرزوی گمگشته در باد نبود
دیدی که آن جرقه
بی هراس از
رطوبت چندش آور استبداد
هرگز نشد خاموش
و آواز یأس آلود زاغ
بر امید فاتح نشد
از جرقه حریق برخاست
به هر سو شعله جاری شد
زبانه زد
در خشم دانشجو
در آتشکده پلیتکنیک
زبانه زد
تنوره کشید
آن شعلههای سرکش عصیان
در خیزش کارگران
تهی دستان
زبانه زد
پر سوز شد
در گرمی سینه زنان
حریق سوزان گذشت از
خم خیابان دلشکستهگان
زنان با گونههای
سرخاب کشیده از خون آمدند به جنگ با دیو سیاه
زبانه زد
در تیغ تیز گرسنگی
و آن لهیب آتش پر دود
افروخته شد
در کف معلٌمان
شعلههای خشم
دوباره سر زد
در ازدحام مردم
ایستاده در صف بنزین
مگر نمیبینی جای پنچه 18 تیر
هنوز مانده بر گلوی دیو سیاه
ح مقدم
***ديواردیوارهای دانشگاه را بلندتر از
دیوارهای زندان ساخته بودند
حق داشتند
نگهبانی از فكرها خیلی دشوارتر
از نگهبانی از جرم است
از كتاب سایه چين
***
0 نظرات:
ارسال یک نظر