Recent Posts

دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۷

آفتاب عدالت در تیرگی تجارت


وقتی که جهان چشم‌هایش را فرو می‌بست تا نبیند که در ایران تحت حاکمیت مستبدان چه می‌گذرد ، وقتی که آفتاب عدالت در تیرگی تجارت پنهان می‌شد، وقتی که در ایران از انسان و انسانیت چیزی باقی نمی‌گذارند، و متاسفانه آن چه که در ایران می‌بینیم یک تراژدی درام سینمایی نیست، تراژدی درام واقعی است که هر روز در خیابان‌های شهرهای ایران اکران می‌شود

وقتی که در غرب با برچسب تروریستی دهان یک مقاومت مشروع را می‌بندند. فرزندان دلیر این مقاومت هفت سال پیش در یک کار زار حقوقی بذرهای عدالت‌خواهی را در جهان غرب کاشتند . و غرور و آرمان‌شان، ریشه زد و آب جستجو کرد، پوسته زمین را شکافت ، حالا دیگر چه باید کرد تا شکوفا شود ؟ و گل دهد این آرزوی آزادی .

من که همیشه آدم بدبینی هستم هر از گاهی سر به سر این پرندگان آزادی که همیشه در تلاش و کوشش هستند و آواز می‌خوانند می‌گذارم و می‌گویم : اینجا کسی نمی‌شنود . این جا تجارت است و بس کسی گوش نمی‌دهد و انگار باید همه پرنده‌ها برگردند پشت میله‌ها !!

گاهی می‌دیدم این پرندگان رویا می‌بینند می‌گفتم : چیزی به شب نمانده و باید به خواب فرو رفت . گاهی می‌دیدم نیایش می‌کنند می‌گفتم آن آفریدگاری که به آن ایمان داشتید اولین قطار را گرفت و رفت . می دیدم می‌خندند !! می‌گفتم: گریه داره چرا می‌خندید ! در پاسخم می‌گفتند کسی که می‌گرید امید را از دست می‌دهد .

با پاره شدن لیست تروریستی در انگلستان خیالاتم رنگ واقعیت می‌گیرد. وقتی می‌بینم رژیم تو ظلمت کز کرده . و سران حکومتی ریزش می‌کنند یاد آن حرف کنفسیوس می‌افتم که می‌گوید

برگ در هنگام زوال می‌افتد
میوه در هنگام کمال می‌افتد

بنگر چگونه می‌افتی
چون برگی زرد و یا سیبی سرخ

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

ارسال یک نظر