Recent Posts

سه‌شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۸

شکوفه‌های گل آتش

شکوفه‌های گل آتش



این آتش ماندنی بود
همچون کتیبه‌ای
بر فراز صخره خاطره‌ام

در دل‌تنگی غروب غربت
دیوانه‌وار از آتش می‌گذرم ،
گویی که از زردی هزار ساله رها می‌شوم

در انحنای این شب چارشنبه
شعله‌ها
رقصان و پای کوبان
بالا می‌روند

در این سردگاه ِ صبوران
عبور نور و صدا را از سرزمینم می‌شنوم
و قبای شعله‌ور مردی که در حریق هوس می‌سوزد

در این تهاجم سرما، مگر گناه تو چه اندازه بود!
که از عذاب آتش می‌ترسی!

مگر تا قیامت
چه اندازه راه است!

ح مقدم (بادبان)



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

ارسال یک نظر