بروی صندلی اتاق انتظار مطب دکتر نشسته بودم در کنارم بروی صندلی مجاور مرد سالخوردی این پا و اون پا می کرد تا هر طوری شده سر صحبت را باز کند و منتظر نگاهم بود تا درد دلش باز شود
با لبخندی مهربان آرنجش را نشانم میهد " این تیره گی پوست آرنج مرا میبینی ؟ وقتی که جوون بودم یعنی سالیان سال پیش فکرش را بکنید الان حدود 84 سال دارم . داشتم تو مزرعه کار میکردم ناگهان یک مار سمٌی آرنجم را نیش زد و زهرش را وارد بدنم کرد . معطل نشدم و سریع با چاقوی تیزم شکافی نسبتاً عمیق بر دستم باز کردم وبا دهانم سمٌ مار لعنتی را از آرنج دستم بیرون کشیدم "
با اضطراب صحنه را در ذهن خود مجسم میکردم و زیر فکر سوزش درد آن بودم
دستی به سرش میکشید و ادامه میدهد " نه مثل نازک نارنجیهای امروزی که با یک نسیم به تب و تاب میافتند و قرص و دوا به نافشان میبندند . نه ، نه مثل جوونهای اکستازی امروزی " !!
خواستم کمی مسئله را عادی جلوه دهم گفتم " شما دیگه زیاد سختگیری میکنید "
لحظهایی بعد با انگشت نشانه گوشهای از دهان باز شدهاش را نشانم میدهد و میگوید:
میبینی این حفرهای که تو لثهام افتاده ؟ تو جبهه جنگ بودم چند روزی بود که دندونم بشدت درد میکرد و به لرز و تب 41 درجه افتاده بودم و لپام باد کرده بود انگار یه سیب درسته در دهانم گذاشته بودند !!
ولی اصلاً نترسیدم ! نه آقا " یه شب که داشتم از درد بی هوش میشدم یه پاره سنگ و قلم دستم گرفتم و به جون دندونم افتادم و آنقدر کوبیدم تا تیکه تیکه اش کردم و همه تکههایش را بیرون کشیدم
در حین این که به حرفهای او گوش میدهم بی اختیار دندانهایم را بهم میسایم و احساس خشکی در دهانم حس میکنم
او ادامه میدهد " نه مثل جوونهای ویدئوگیمی و تیتیش مامانی امروزی و بعد آهی از لذت میکشد .
برای عوض کردن صحبت از او میپرسم " برای چی پیش دکتر آمدید ؟ ظاهراً خوب و سر حال و سر زنده هستید !!
در جوابام میگوید " آخه بیرون خیلی سرده و دوست ندارم بروم تو کافه بشینم اومدم اینجا نشستم .
در حالی که دستی به پوست چروک گردن خود میکشید سرش را بطرفم میچرخاند و میگوید : حالا شما برای چی آمدید ؟ حالتون خوب نیست ؟
من که برای گرفتن مقداری ویتامین پیش دکتر رفته بودم جرئت حرف زدن از کمبود ویتامین را نداشتم و با دست پاچگی گفتم " نه نه چیز مهٌمی نیست برای مشاوره آمدم بعد برای اینکه از حکایات پیرمرد عقب نمانم گفتم غلظت آهن بدنم بالا است آمدم ببینم نظر دکتر چیه !! چکار باید بکنم ؟؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر