Recent Posts
دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۷
جمعه، دی ۰۶، ۱۳۸۷
شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۷
شب یلدا
ارسال شده توسط
بادبان
صحبت حکام ظلمت شب یلدا است
نور ز خورشید خواه، بو که برآید
حافظ
از سر کار آمدم از آسمان یکریز باران میآید پشت این میز با لوازم التحریر نا مرتب، روبروی مانیتور بروی صندلی چرخانی نشستهام و استکان چایام را با یک خرما مزه مزه میکنم امشب شب یلدا و زایش مهر است در اولین شب زمستانی، میترا خداوند خورشید از دل قطعه سنگی، در بلندترین شب سال و در تاریکی زاده میشود و فردا با برآمدن خورشید روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاه تر می شود. گرچه خانه ما تبعیدیان پشت به خورشید در دارد و رو به باران پنجره !! امٌا میدانم طولی نمیکشد چون شب آبستن خورشیدی نو شده است باید از ظلمت عبور کرد . تا شکستن شب راهی نیست.
سال پیش خاطره بسیار زيبایی از خانم مرجان شنیدم که خواندنش خالی از لطف نیست
مرجان میگوید : زمستان سال 1363 در بند 240 اوين كه بند زنان مجاهد گرفتار دژخيم بود، بر عكس روزهاي قبلي، شوري مخفي جريان داشت. چرا كه قرار بود، زندانيان هم بند با امكانات محدود خود و بدور از چشم زندانبان، شب يلدا را جشن بگيرند.
ورودي غم انگيز ولي با شكوه، جشن آن شب را برايم خاطرهساز كرد: هم رزمي از زايشگاه زندان اوين به بند ما فرستاده شد، مادري مغموم و افسرده از اعدام همسر دلاورش، مسخ شده با نوزادي كه بيپدر بدنيا آمده بود. در آستانه درب بند ايستاد، در خيرهگي و سكوت بند بطرفش رفتم و اولين كس بودم كه نوزاد را بغل زدم، دختركي زيبا با چشمان باز و لبخندي مليح در شوري همه گير قرار شد يلدا خطابش كنيم. نسلي كه در سياهترين شب سال در بدو تولد قدم به سياهچال نهاد. چندي پيش شنيدم كه يلدا يلي است در شهر اشرف. رزمندهاي كه بغض نشكفته در گلوي مادر و مظلوميت پدر را در گوش وجدانهاي بيدار جهانيان فرياد ميزند. غمانگيز ولي با شكوه.
به رسم پستهای بادبانیام برای مرجان عزیز صورت زیبای روزهای آغاز کار هنریش را کشیدم که برای ما نوجوانان آن روز یک خرجین آواز داشت .
پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۷
حق و حرمت انسان
ارسال شده توسط
بادبان
به مناسبت روزجهانی حقوق بشر خانم زری اصفهانی مقاله بسیار زیبایی نوشتهاند . دراین مقاله یک نگاه عمیق نسبت به سیستم ضد انسانی شکنجه و دونگاه و واکنش متفاوت مبارزین و آزادیخواهان در چنگال اهریمن را نقد کرده است . و در این مقاله از به زانو در افتادن جمیل بصام در زیر شکنجه، و همکاری او با حکومت استبداد دینی نوشته شده است.
وقتی این مقاله را خواندم بی اختیار به یاد طاهر احمدزاده افتادم. مرد شریفی که همیشه مصداق صداقت و راستی بود او را در هشتم مرداد 1361 در فرودگاه مهرآباد دستگیر، و به زندان اوین منتقل میکنند .کمتر کسی است که استاد طاهر احمدزاده را نشناسد. او سوابق درخشان مبارزاتی دارد و دو تن از فرزندان او مسعود و مجید طاهرزاده که از بزرگترین چهرههای مبارز نظام سلطنتی بودند، در زمان رژیم شاه بدست حکومت پهلوی اعدام شدند
استاد طاهر احمد زاده را موقعی که سالیان پیش یک بار به ایتالیا سفر کرده بود در شهر پروجا دیدم و توانستم چند کلمهای با او صحبت کنم. مردی فرهیخته و بسیار متواضح و مهربان بود، با سینهای پر از احساسهای سوزان که شور و حرارت و انگیزه را به راحتی به انسان منتقل میکرد
وقتی این مقاله را خواندم بی اختیار به یاد طاهر احمدزاده افتادم. مرد شریفی که همیشه مصداق صداقت و راستی بود او را در هشتم مرداد 1361 در فرودگاه مهرآباد دستگیر، و به زندان اوین منتقل میکنند .کمتر کسی است که استاد طاهر احمدزاده را نشناسد. او سوابق درخشان مبارزاتی دارد و دو تن از فرزندان او مسعود و مجید طاهرزاده که از بزرگترین چهرههای مبارز نظام سلطنتی بودند، در زمان رژیم شاه بدست حکومت پهلوی اعدام شدند
استاد طاهر احمد زاده را موقعی که سالیان پیش یک بار به ایتالیا سفر کرده بود در شهر پروجا دیدم و توانستم چند کلمهای با او صحبت کنم. مردی فرهیخته و بسیار متواضح و مهربان بود، با سینهای پر از احساسهای سوزان که شور و حرارت و انگیزه را به راحتی به انسان منتقل میکرد
امٌا وقتی زندانی در برابر شکنجه قرار میگیرد بیشتر از دو گذینه در مقابل شکنجهگر ندارد یا ایستادگی و مقاومت میکند و یا سر تسلیم فرود میآورد. مزدوران حکومت خمینی اجازه تعزیر او را از ولی فقیه میگیرند تا او را به مصاحبه تلهویزیونی وادار کنند چون آقای احمدزاده شخصیت شناخته شده سیاسی بود و از محبوبیت مردمی برخوردار بود رژیم تلاش زیادی میکند تا با شکنجه جسمی و روحی، مقاومت این مرد را در هم بشکند و نان سیاسی آن را بخورد .
رژیم از شرافت و روحیه آزادیخواهی این پیرمرد به خوبی مطلع بود. و از ضعفهای او هم اطلاع داشت که همانا عشق عمیق به فرزندان مبارز و مجاهد بود . او از تمام رزمندهگان با هر مکتب فکری که در برابر ظلم و ستم میایستادند و مقاومت میکردند حمایت میکرد و هیچ وقت این علایقش را پنهان نمیکرد
در حضور آقای طاهر احمدزاده چند زندان سیاسی را به پای جوخه اعدام میبرند و این پیر مرد را تهدید میکنند تا به مصاحبه تلهویزیونی موافقت کند و در غیر این صورت این زندانیان را به جوخه اعدام میسپردند و حتی گفته میشود که در ازای هر ساعت تاخیر در پذیرش مصاحبه یکی از زندانیان سیاسی را به جوخه اعدام می سپردند.
براستی چه جنایتی بالاتر از این است که حق و حرمت انسان را به چنین درجهای از قساوت و سفاکی هتک و پایمال میکنند . اگر شما در موقعیت مکانی او بودید چکار میکردید ؟؟ آخه شقاوت و بیرحمی هم یک سری معیارهایی دارد این رژیم آخوندی همه این مرزهای و معیارهای ذهنی را درنوردیده !!
و عاقبت آقای احمدزاده برای نجات جان این زندانیان سیاسی در شوی تلهویزیونی که ترتیب داده بودن شرکت میکند و بعد به چند سال زندان محکوم میشود و بعد از آزادی از زندان جمهوری اسلامی دیگر آن احمدزاده سابق نبود دیگر از خانه بیرون نمیآمد و حاضر به حرف زدن با کسی نبود خنده بر لبانش برای همیشه خشکید و زخم عمیقی روح این مرد را در انزوا شکافت .
رژیم از شرافت و روحیه آزادیخواهی این پیرمرد به خوبی مطلع بود. و از ضعفهای او هم اطلاع داشت که همانا عشق عمیق به فرزندان مبارز و مجاهد بود . او از تمام رزمندهگان با هر مکتب فکری که در برابر ظلم و ستم میایستادند و مقاومت میکردند حمایت میکرد و هیچ وقت این علایقش را پنهان نمیکرد
در حضور آقای طاهر احمدزاده چند زندان سیاسی را به پای جوخه اعدام میبرند و این پیر مرد را تهدید میکنند تا به مصاحبه تلهویزیونی موافقت کند و در غیر این صورت این زندانیان را به جوخه اعدام میسپردند و حتی گفته میشود که در ازای هر ساعت تاخیر در پذیرش مصاحبه یکی از زندانیان سیاسی را به جوخه اعدام می سپردند.
براستی چه جنایتی بالاتر از این است که حق و حرمت انسان را به چنین درجهای از قساوت و سفاکی هتک و پایمال میکنند . اگر شما در موقعیت مکانی او بودید چکار میکردید ؟؟ آخه شقاوت و بیرحمی هم یک سری معیارهایی دارد این رژیم آخوندی همه این مرزهای و معیارهای ذهنی را درنوردیده !!
و عاقبت آقای احمدزاده برای نجات جان این زندانیان سیاسی در شوی تلهویزیونی که ترتیب داده بودن شرکت میکند و بعد به چند سال زندان محکوم میشود و بعد از آزادی از زندان جمهوری اسلامی دیگر آن احمدزاده سابق نبود دیگر از خانه بیرون نمیآمد و حاضر به حرف زدن با کسی نبود خنده بر لبانش برای همیشه خشکید و زخم عمیقی روح این مرد را در انزوا شکافت .
پنجشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۷
دادگاه لوكزامبورگ، تصمیم اتحادیه اروپا را برای گنجاندن نام مجاهدين در ليست تروريستى را لغو كرد
ارسال شده توسط
بادبان
چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۷
آزادی برای شهناز غلامی
ارسال شده توسط
بادبان
شهناز غلامی وبلاگ نویس و از فعالین جنبش زنان و هویت طلب آذربایجان است . زنی آزاده و عاشق زندگی، برای رسیدن به مطالبات برابری طلبانه و آزادیخواهانه ، از سال 1368 تا سال 1373 به مدت 5 سال محبوس بوده و نیز در مرداد سال 1386 به مدت تقریباً یک ماه به دلیل شرکت در مراسم یک خرداد دستگیر و زندانی میشود. علاوه بر آن، وی همواره به دلیل فعالیت هایش مورد تهدید و تعقیب نیروهای اطلاعاتی و امنیتی قرار داشته است .
شهناز غلامی را دوباره دستگیر کردهاند جرم او را هم لابد میتوانید به خوبی حدس بزنید تبلیغ علیه نظام شرکت در راهپیمایی های غیر قانونی تشکیل و شرکت در جلسات غیر مجاز و نوشتن مقالات در سایتها و نشریات مخالف نظام !!
شهناز در وبلاگ خود که حقوق زن حقوق بشر است سیمای حقیقی و دردآور مردم آذربایجان را به تصویر میکشد از اسارت یاران و دوستانش مینویسد که به همراه او به جرم بزرگداشت بزرگان سرزمینش همچو ستارخان و باقرخان و صمد بهرنگی در خیابانها کتک میخورند و دستگیر میشوند از مرگ عزیزانش به دست عوامل حکومتی پرده بر میدارد. او مینویسد چون وبلاگ نویس و ژورنالیست متعهد است .
جلوی نارضایتی و مخالفت و اعتراض و بیان نشدن درد مردم را که نمیشود گرفت این همه جنایت و قساوت را نمیشود بالکل پنهان و انکار کرد آن هم در عصر پیشرفت و تکنولوژی ، نوشتن از شهناز غلامی را حق و وظیفه خود میدانم . به امید آن که این درخواست آزادی برای شهناز طبق معمول دچاربی اعتنایی و بی تفاوتی حکومت قرار نگیرد
گفتگوی خانم شهناز غلامی با رادیو برابری در مورد آخرین وضعیت زندانیان سیاسی آذربایجان
جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۸۷
محافل و عناصر وابسته گرا به رژیم ایران
ارسال شده توسط
بادبان
دیشب داشتم یکی از مقالات آقای حسن داعی محقق و پژوهشگر متعهد ایرانی را میخواندم که در باره شبکه لابی رژیم ملایان نوشته بود و تلهویزیون روشن بود و میزگردی با شما از صدای امریکا پخش میشد و میهمان برنامه آقایی بود به نام احسان زاهدی که خود را نمایند و مسئول انجمن دانشجویی آینده سازان ایرانی معرفی میکرد و در مورد اهداف خیرخواهانه این انجمن سخن میگفت وتبلیغات میکرد و جواب تلفن هایی که از او تعریف و تمجید میکردند را میداد
پیش خودم گفتم لابد این هم یکی از انجمنهای پوششی رژیم در امریکا است که ظاهراً کارش تحقیقات علمی وپژوهشی و برای جذب نیروی دانشجویی خارج از کشور است و در عمل چیزی جز خدمت به رژیم و بزک کردن چهره نامشروع آن نیست و عملاً برای خنثی کردن و لاپوشالی کردن فعالیتهای دانشجویی است و جالب این که در دقیقه آخر بیننده ایی سئوال بسیار بجایی کرد و از این آقا پرسید آیا وقتی احمدی نژاد به امریکا آمده بود انجمن شما با ایشان ملاقات داشتند ؟ در این جا بود که طرف نتوانست کتمان کند و گفت بله ما هم با ایشان ملاقات داشتیم !! پیش خودم گفتم دیدی کلاغهای همه دنیا سیاهند !!
اگر مقالات آقای حسن داعی را بخوانید بوضوع متوجه میشوید که رژیم پس از شکست پروژه اصلاحات در ایران برای پیشبر اهداف آخوندی به روی شبکه لابی خود سرمایه گذاری کرده است و سالهاست رژیم به شکل وسیع در این زمینه فعالیت دارد و در این راستا تشکلها و نهادها و انجمنهای پوششی زیادی را سازماندهی کرده است .و از این لابیها برای اعمال نفوذ بر سیاستمداران و نمایندگان مجلس و همچنین در جهت فعال کردن افکار عمومی علیه جنگ و دور کردن حمله نظامی به ایران و کاهش فشار برای پیشبر سیاست اتمی خود استفاده میکند
مدتی است که هر فعال و پژوشگر و محققی جدی که اهداف شوم آخوندها و بازار معرکه پردازان دغلکارش را برملا میکند، مورد خشم سایتهای اینترنتی وابسته به حکومت قرار میگیرند. و سریعاً این محققین را وابسته به مجاهدین میکنند و با عربدهایشان ساز و دهل را علیه مجاهدین کوک میکنند. و حتی در مورد آقای حسن داعی پایشان را فراتر میگذارند و توسط لابی خود فروختهای مثل تریتا پارسی برای او پرونده قضایی میسازند تا جلوی فعالیتهایش را بگیرند و بتوانند بی سر و صدا اهدافشان را پیش ببرند
و نمونههای دیگر و در زمینههای مختلف کم نیست و پژوهشگران دیگری هم مثل آقای ایرج مصداقی که در زمینه حقوق بشر بمثابه یک وظیفه فعالیت میکند و عوامل و دارو دستههای وابسته به رژیم را در داخل و خارج افشاء میکند و یا آقای بصیر نصیبی پژوشگر و صدای سینمای معترض که بشکل جدی هم پیالههای رژیم آخوندی را در انبوه برنامههای فرهنگی و هنری افشاء میکند، هیچ کدام در اینترنت از حملات عوامل رژیم در گزند نیستند البته به نظر نگارنده این پژوشگران یک وجه مشترکی با مجاهدین دارند و آن همانا پایداری و حفظ مرز سرخ با رژیم جرم و جنایت است . معلومه هر پژوهشگری و یا نویسنده و شاعر و هنرمندی با رژیم کنار نیاد و لاس نزند و آب را از سراب تشخیص بدهد مورد غضب آخوندها قرار میگیرد.
خب رژیم پول و منابع مردم ایران را در دست دارد واین چند ساله تجارب نشان داده که رژیم در تارج دادن آن هیچ ابایی ندارد و از این نظر دست لابی برای اعمال نفوذ باز است ضرب المثلی است که میگوید با پول و ثروت میتوان بر شیاطین فرمانروایی کرد بدون ثروت حتی نمیتوان بره ای را هم احضار کرد و تملق هم که سم شیرینی است که لابیهای رژیم مادرزاد در آستین دارند. پس اگر افشاء نشوند میتوانند نقش ضربه گیر آخوندها را بازی کنند
همین چند ماه پیش در ایتالیا سه برگ فکس برای اکثر فرش فروشان ِ شهرهای مختلف ایتالیا با نام محفوظ ارسال میگردد که در آن از تجار فرش تقاضا میکنند تا به اتحادیه تجار فرش در ایتالیا بپیوندند و نویسنده نامه به بهانه اینکه نمیخواهد از مزایا و حق و حقوق ویژه بهرمند شود و میخواهد همانند یک عضو ساده با او برخورد شود اسم خود را نمینویسد و حتی سایت اینترنتی و پالتاک راه میاندازد و در تماسهای تلفنی به روشنی عنوان میکنند که اگر به اتحادیه بپیوندید از مزایای ویژه مثل خرید فرش از ایران با 20% تخفیف و تبلیغات ویژه برخوردار خواهید شد و خلاصه عدهایی را هم جمع کردند و محل اولین نشست خود را هم اعلام کردند که فهمیدیم همان سفارت جمهوری اسلامی در رم است ( نامهها و عکسهایش موجود است) و نهایتاً بعد از برملا شدن نشست در سفارت بیشتر تجار فرش از رفتن به اتحادیه امتناع نمودند
این قبیل افراد و جریانات به ظاهر صنفی نقش مهمی برای آخوندها بازی میکنند . یکی شکنجه میکند و دار میزند و یکی هم در خارج تلاش میکند تا رژیم بیشتر دوام بیاورد و این رژیم پوسیده را از مهلکه خطرات کنونی نجات دهد . به چه طریق ؟؟ با سمینار و سخنرانی و انتشارات مقالات و تشکل انجمنهای صنفی و غیر صنفی و راه اندازی شبکه لابی که در واقع تلاش میکنند تا دست خونین را در دستکش سفید پنهان کنند.
سهشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۷
دستگیری حسین درخشان
ارسال شده توسط
بادبان
این روزها سورژه پست بیشتر وبلاگنویسان دستگیری و بازداشت حسین درخشان است عدهای فارغ از اختلافات سیاسی، و به دفاع از آزادی بیان، خواهان حمایت از حسین درخشان شدند .
و عدهای دیگر او را از سینهچاکان و از عوامل رژیم جمهوری اسلامی میدانند و حمایت ازاو را نمیپذیرند .
یادآوری یک واقعیت را لازم میبینم و به تمام وبلاگنویسان که هنوز دل در گرو رژیم جمهوری اسلامی دارند و فکر میکنند با مبارزه مسالمت آمیز میشود این رژیم را سر عقل آورد و یا تغییرش داد صراحتاً میگویم بابا این امامزاده شفا نمیدهد این رژیم قادر به تحمل هیچ نیرویی جز خودش نیست میبینید حتی شخص خودی، مثل حسین درخشان را هم دستگیر و بازداشت میکند تا از او مزدور تمام عیار بسازد.
درست است که در این محیط مجازی باید برای آزادی بیان حق تقدم قائل شویم ولی نباید با آشفته فکری خط و مرز با رژیم را مخدوش کنیم باید دستگیری و بازادشت حسین درخشان را مثل تمام بازداشتهای خودسرانه محکوم کرد ولی حمایت از او را نادرست میدانم باید هوشیار بود این رژیم از تمام روشنفکران و نویسندهگانی که زیر چتر جمهوری اسلامی بیتوته کردهاند استفاده خواهد کرد و با فشار و ارعاب هر روزه همه را در ننگ و ذلت و لجنزار فرو خواهد برد.
باید از این رژیم قطع امید کرد اگر مصلحت اقتضا کند این رژیم قادر است تمام وبلاگنویسان شناخته شده را در جنایاتش بصورت مستقیم یا غیر مستقیم شرکت دهد و شریک کند . برای دفاع از آزادی بیان نباید هیچ وبلاگنویسی به این حکومت اعتماد کند. رژیم جمهوری اسلامی از قِیل تبلیغات امثال حسین درخشان دستش بازتر شده تا قلم ها را قلع و قمع کند و برای آزادی بیان زیب بدوزد . زندانی کردن او توسط رژیم محکوم است امٌا حمایت از او، تنه زدن به آزادی بیان است
و عدهای دیگر او را از سینهچاکان و از عوامل رژیم جمهوری اسلامی میدانند و حمایت ازاو را نمیپذیرند .
یادآوری یک واقعیت را لازم میبینم و به تمام وبلاگنویسان که هنوز دل در گرو رژیم جمهوری اسلامی دارند و فکر میکنند با مبارزه مسالمت آمیز میشود این رژیم را سر عقل آورد و یا تغییرش داد صراحتاً میگویم بابا این امامزاده شفا نمیدهد این رژیم قادر به تحمل هیچ نیرویی جز خودش نیست میبینید حتی شخص خودی، مثل حسین درخشان را هم دستگیر و بازداشت میکند تا از او مزدور تمام عیار بسازد.
درست است که در این محیط مجازی باید برای آزادی بیان حق تقدم قائل شویم ولی نباید با آشفته فکری خط و مرز با رژیم را مخدوش کنیم باید دستگیری و بازادشت حسین درخشان را مثل تمام بازداشتهای خودسرانه محکوم کرد ولی حمایت از او را نادرست میدانم باید هوشیار بود این رژیم از تمام روشنفکران و نویسندهگانی که زیر چتر جمهوری اسلامی بیتوته کردهاند استفاده خواهد کرد و با فشار و ارعاب هر روزه همه را در ننگ و ذلت و لجنزار فرو خواهد برد.
باید از این رژیم قطع امید کرد اگر مصلحت اقتضا کند این رژیم قادر است تمام وبلاگنویسان شناخته شده را در جنایاتش بصورت مستقیم یا غیر مستقیم شرکت دهد و شریک کند . برای دفاع از آزادی بیان نباید هیچ وبلاگنویسی به این حکومت اعتماد کند. رژیم جمهوری اسلامی از قِیل تبلیغات امثال حسین درخشان دستش بازتر شده تا قلم ها را قلع و قمع کند و برای آزادی بیان زیب بدوزد . زندانی کردن او توسط رژیم محکوم است امٌا حمایت از او، تنه زدن به آزادی بیان است
جمعه، آبان ۲۴، ۱۳۸۷
چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۷
سرمایه در خدمت سیاست
ارسال شده توسط
بادبان
یکی از اصول اساسی برای سر در آوردن از ماهیت ِ برنامهها و سیاستهای یک نهاد و یا نیروی سیاسی در یک نظام سرمایهداری، توجه و بررسی منبع و منشاء در آمدهای مالی است، که اساساً نقش مهمی در سیاست گذاری و برنامه ریزی احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی دارد. و در واقع موتور محرکه فعالیتهای انتخاباتی است
حالا این انتخابات ریاست جمهوری امریکا و پیروزی باراک اوباما را از این دید و زاویه برسی و ارزیابی کنیم می بینیم اوباما حدود 640 میلیون دلار برای احراز پست ریاست جمهوری جمع آوری کرد که مبلغ کثیر آن از حمایتهای فردی و اهداء افراد عادی تشکیل میشد و همچنین میتوان از کمک و پشتیبانی مالی فعالین و گروهها و داوطلبانی که نقش تعیین کننده برای رساندن اوباما به کاخ سفید داشتند نام برد .
ولی از این 640 میلیون دلار، هنوز درصد حمایتهای ویژه مالی که صنایع بزرگ سرمایه داری به صندوق انتخاباتی باراک اوبا واریز کردهاند به وضوع روشن نیست
امٌا با نگاهی به آمار و ارقام منتشر شده از طرف Federal Election Commission american می توان حضور عقابهای مالی وال استریت که از پشتیبانان و حامیان اصلی رئیس جمهور جوان بودند را مشاهده کنیم. یعنی همانهایی که با سیاست مالی جهان بازی کردند و شرایط سقوط ارزش سهام را تدارک دیدن و جهان را به بحران و رکود اقتصادی عمیق سمت و سوق دادند
اوباما 2.938.556دلار حمایت مالی از بانک های تجاری دریافت کرده است و در مقابل مقدار حمایت دریافتی مک کین برابر با 2.185.869 دلار بود است .
بی جهت نیست که با رای موافق خود در کنگره؛ و با حمایت آنها در مجلس سنا امریکا لایحه نجات موسسات مالی را به تصویب میرسانند .که نهایتاً این کمکهای مالی چند هفته پیش از جیب مردم امریکا به جیب گشاد وال استریت واریز میشود. و تازه معلوم نیست تا چه حد بتواند برای بهبود بحران مالی موثر باشد !!
بین خطوط ارقام منتشر شده از حامیان مالی اوباما رقم 34.454 دلاری دریافتی از سرمایه داران صنعت دخانیات به چشم میخورد که در واقع این سرمایه داران با آسیب اجتمایی سود و بهره میبرند
امٌا شاید بدترین حامیان اصلی اوباما در جریان انتخابات غولهای صنعت دارو سازی است اوباما حدود 1.662.280دلار از سرمایه گذاران و سودجویان سلامت و درمان دریافت کرده و مک کین فقط توانست 579.013 دلار را به خود اختصاص دهد
واقعاً جای تاسف دارد چون در اصل این سرمایه گذاران دارو سازی نقش اساسی در تثبیت خصوصی سازی نظام بهداشتی و درمانی امریکا دارند که باعث تبعیض اجتمایی فاحش در سطح کشور میشود علاوه بر آن میدانیم انحصار دارو و افزايش قيمت آن يكي از ابزارهای شركت هاي چندمليتي است، و نگاه سود جویانه شرکتهای چند ملٌیتی داروسازی و تغییر قیمت مواد دارویی در کشورهای فقیر مردم را برای دسترسی به داروهای حیاتی ناتوان میسازد این شرکتها انحصارات بیشتر داروها را به عهده دارند و درآمدهای کلانی به جیب میزنند
در زمینه فن آوری اطلاعاتی، اوباما پنج برابر مک کین حمایت مالی داشت 21.600.186 دلار برای اوباما و 4.308.349 دلار حمایت مالی به صندوق انتخاباتی مک کین واریز شد این سرمایه گذاران اتباطات الکترونیکی دست اندر كاران وسايل فني پيشرفته براي جمع آوري اطلاعات از فواصل دور و تولید کنندگان ابزارهای اطلاعات فني شامل ماهواره هاي جاسوسي، هواپيماهاي جاسوسي با سر نشين و بي سرنشين و احداث ايستگاه های شنود از اهداف اصلی این صنعت پیشرفته است
شاید بخاطر همین اوباما در کنگره به قانون « FISA» رای مثبت داد و با تصویب آن جاسوسی مهاجرین و جاسوسی ناراضییان سیاسی قانونمند میشود
و در زمینه صنایع تسلیحاتی هم اوباما از حمایت مالی سرمایه گذاران این صنعت با 870.165 دلار از رقیب خود مک کین با 647.313 دلار پیشی گرفت .
زمینه دیگری که باعث نگرانی است بیمه بهداشت و خدمات درمانی است و اصلاحات پیشنهادی باراک اوباما بشکل سطحی و بزک شده است و در حقیقت زیر بنای نظام بهداشتی و درمانی تغییر نمییابد و به زبان دیگر کمپانی های بزرگ بیمه گر و نهادهای ارائه دهنده خدمات درمانی نقش اصلی در سلامت و درمان مردم امریکا دارند و 44 میلیون نفر که در مضیقه مالی هستند از داشتن پوشش بیمه درمانی همچنان محرم میمانند. و نظر سنجیها نشان میدهد که بسیاری از مردم امریکا خواستار بیمه همگانی و خدمات درمانی دولتی هستند بیمهای که بتواند از مالیات مردم و درآمد دولت تامین شود ولی کمتر در رسانهها و مطبوعات انعکاس مییابد
از شرکتهای بیمههای بهداشت و درمان اوباما 49.408.792دلار کمک مالی برای انتخابات دریافت کرد و مک کین 33.286.626 دلار کمک مالی گرفت همان طور که مشاهده میکنید پول خرد کم ارزشی نیست و باید بدانیم و تاکید کنیم که این رقم پول اهدایی، بلاعوض نیست !! .
و در خاتمه تاثیر و تبلیغ لابیها و کارشناسان که عامل و نقش بسزایی در سطح جامعه دارند اوباما سعی و تلاش کرد تا به امریکاییها اطمینان خاطر دهد که کاندیداتوری او اساساً به نفع مردم امریکا و خانوادههای طبقه متوسط و قشر محرم جامعه است لابیهای امریکایی و دفاتر وکلا( که در امریکا بسیار گسترده است ) برای پیروزی کاندیدای جوان کاخ سفید سه برابررقم کمک شده به مک کین حمایت و پشتیابنی مالی کردند
37.122.161 دلار برای اوباما و فقط 10.765.423دلار به مک کین حمایت مالی کردند
سرمایهگذارانی که حمایت و پشتیبانی مالی خود را برای سیاست گذاران و برنامه ریزان سیاست امریکا تدارک میبینند، آدمهای ایدالیست نیستند که به ابرها خیره شوند و خیال پردازی کنند این ها کارشناسان و سرمایه داران واقع بینی هستند که اتفاقاً خیلی هم خوب میبینند و میدانند و میفهمند چرا و به چه دلیل به اوباما پول میدهند زیرا امروز سرمایه را در خدمت سیاست قرار میدهند تا فردا سیاست در خدمت سرمایه قرار گیرد !!
حالا این انتخابات ریاست جمهوری امریکا و پیروزی باراک اوباما را از این دید و زاویه برسی و ارزیابی کنیم می بینیم اوباما حدود 640 میلیون دلار برای احراز پست ریاست جمهوری جمع آوری کرد که مبلغ کثیر آن از حمایتهای فردی و اهداء افراد عادی تشکیل میشد و همچنین میتوان از کمک و پشتیبانی مالی فعالین و گروهها و داوطلبانی که نقش تعیین کننده برای رساندن اوباما به کاخ سفید داشتند نام برد .
ولی از این 640 میلیون دلار، هنوز درصد حمایتهای ویژه مالی که صنایع بزرگ سرمایه داری به صندوق انتخاباتی باراک اوبا واریز کردهاند به وضوع روشن نیست
امٌا با نگاهی به آمار و ارقام منتشر شده از طرف Federal Election Commission american می توان حضور عقابهای مالی وال استریت که از پشتیبانان و حامیان اصلی رئیس جمهور جوان بودند را مشاهده کنیم. یعنی همانهایی که با سیاست مالی جهان بازی کردند و شرایط سقوط ارزش سهام را تدارک دیدن و جهان را به بحران و رکود اقتصادی عمیق سمت و سوق دادند
اوباما 2.938.556دلار حمایت مالی از بانک های تجاری دریافت کرده است و در مقابل مقدار حمایت دریافتی مک کین برابر با 2.185.869 دلار بود است .
بی جهت نیست که با رای موافق خود در کنگره؛ و با حمایت آنها در مجلس سنا امریکا لایحه نجات موسسات مالی را به تصویب میرسانند .که نهایتاً این کمکهای مالی چند هفته پیش از جیب مردم امریکا به جیب گشاد وال استریت واریز میشود. و تازه معلوم نیست تا چه حد بتواند برای بهبود بحران مالی موثر باشد !!
بین خطوط ارقام منتشر شده از حامیان مالی اوباما رقم 34.454 دلاری دریافتی از سرمایه داران صنعت دخانیات به چشم میخورد که در واقع این سرمایه داران با آسیب اجتمایی سود و بهره میبرند
امٌا شاید بدترین حامیان اصلی اوباما در جریان انتخابات غولهای صنعت دارو سازی است اوباما حدود 1.662.280دلار از سرمایه گذاران و سودجویان سلامت و درمان دریافت کرده و مک کین فقط توانست 579.013 دلار را به خود اختصاص دهد
واقعاً جای تاسف دارد چون در اصل این سرمایه گذاران دارو سازی نقش اساسی در تثبیت خصوصی سازی نظام بهداشتی و درمانی امریکا دارند که باعث تبعیض اجتمایی فاحش در سطح کشور میشود علاوه بر آن میدانیم انحصار دارو و افزايش قيمت آن يكي از ابزارهای شركت هاي چندمليتي است، و نگاه سود جویانه شرکتهای چند ملٌیتی داروسازی و تغییر قیمت مواد دارویی در کشورهای فقیر مردم را برای دسترسی به داروهای حیاتی ناتوان میسازد این شرکتها انحصارات بیشتر داروها را به عهده دارند و درآمدهای کلانی به جیب میزنند
در زمینه فن آوری اطلاعاتی، اوباما پنج برابر مک کین حمایت مالی داشت 21.600.186 دلار برای اوباما و 4.308.349 دلار حمایت مالی به صندوق انتخاباتی مک کین واریز شد این سرمایه گذاران اتباطات الکترونیکی دست اندر كاران وسايل فني پيشرفته براي جمع آوري اطلاعات از فواصل دور و تولید کنندگان ابزارهای اطلاعات فني شامل ماهواره هاي جاسوسي، هواپيماهاي جاسوسي با سر نشين و بي سرنشين و احداث ايستگاه های شنود از اهداف اصلی این صنعت پیشرفته است
شاید بخاطر همین اوباما در کنگره به قانون « FISA» رای مثبت داد و با تصویب آن جاسوسی مهاجرین و جاسوسی ناراضییان سیاسی قانونمند میشود
و در زمینه صنایع تسلیحاتی هم اوباما از حمایت مالی سرمایه گذاران این صنعت با 870.165 دلار از رقیب خود مک کین با 647.313 دلار پیشی گرفت .
زمینه دیگری که باعث نگرانی است بیمه بهداشت و خدمات درمانی است و اصلاحات پیشنهادی باراک اوباما بشکل سطحی و بزک شده است و در حقیقت زیر بنای نظام بهداشتی و درمانی تغییر نمییابد و به زبان دیگر کمپانی های بزرگ بیمه گر و نهادهای ارائه دهنده خدمات درمانی نقش اصلی در سلامت و درمان مردم امریکا دارند و 44 میلیون نفر که در مضیقه مالی هستند از داشتن پوشش بیمه درمانی همچنان محرم میمانند. و نظر سنجیها نشان میدهد که بسیاری از مردم امریکا خواستار بیمه همگانی و خدمات درمانی دولتی هستند بیمهای که بتواند از مالیات مردم و درآمد دولت تامین شود ولی کمتر در رسانهها و مطبوعات انعکاس مییابد
از شرکتهای بیمههای بهداشت و درمان اوباما 49.408.792دلار کمک مالی برای انتخابات دریافت کرد و مک کین 33.286.626 دلار کمک مالی گرفت همان طور که مشاهده میکنید پول خرد کم ارزشی نیست و باید بدانیم و تاکید کنیم که این رقم پول اهدایی، بلاعوض نیست !! .
و در خاتمه تاثیر و تبلیغ لابیها و کارشناسان که عامل و نقش بسزایی در سطح جامعه دارند اوباما سعی و تلاش کرد تا به امریکاییها اطمینان خاطر دهد که کاندیداتوری او اساساً به نفع مردم امریکا و خانوادههای طبقه متوسط و قشر محرم جامعه است لابیهای امریکایی و دفاتر وکلا( که در امریکا بسیار گسترده است ) برای پیروزی کاندیدای جوان کاخ سفید سه برابررقم کمک شده به مک کین حمایت و پشتیابنی مالی کردند
37.122.161 دلار برای اوباما و فقط 10.765.423دلار به مک کین حمایت مالی کردند
سرمایهگذارانی که حمایت و پشتیبانی مالی خود را برای سیاست گذاران و برنامه ریزان سیاست امریکا تدارک میبینند، آدمهای ایدالیست نیستند که به ابرها خیره شوند و خیال پردازی کنند این ها کارشناسان و سرمایه داران واقع بینی هستند که اتفاقاً خیلی هم خوب میبینند و میدانند و میفهمند چرا و به چه دلیل به اوباما پول میدهند زیرا امروز سرمایه را در خدمت سیاست قرار میدهند تا فردا سیاست در خدمت سرمایه قرار گیرد !!
دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۷
به یاد عبدالرضا رجبی
ارسال شده توسط
بادبان
از اهالی ماهیدشت کرمانشاه بود در سال 80 توسط نیروهای امنیتی دستگیر میشود به هنگام دستگیری با نارنجکش مرگ را معشوقانه به آغوش میکشد تا اطلاعاتش لو نرود و زنده به دست مزدوران نیافتد ولی با وجود اینکه بشدت از ناحیه کمر مصدوم شده بود و مهرهای کمرش آسیب دیده بود زنده بدست دژخمیان می افتاد و او را برای کسب اطلاعات؛ اول به بیمارستان و سپس به زندان دیزل آباد کرمانشاه میبرند و او را زیر شکنجههای وحشیانه قرار میدهند.
و هفت سال آزگار حتی ترکشهای نارنجک را از بدن او خارج نساختند و مهرههای از بین رفته کمرش را هم درمان نکردند و عاقبت در 7 آبان 86 در زندان گوهردشت کرج این مجاهد را زیر شکنجه کشتند. عبدالرضا رجبی مثل فعالین اتو کشیده حقوق بشر و یا جزء کمپین یک میلیون امضاء نبود تا رادیو زمانه و رادیو فردا و رسانهها و خبرنگاران بدون مرز و محققین حقوق بشر از دانشگاه ها برای او بیانیه صادر کنند و از او بنویسند و خود نمایی کنند. حقوق بشر، همانگونه که در معاهده های بين المللی آمده، برای یک قشر و یک قوم، یک جنسيت و يا نژاد و یک تفکرخاص نيست. ولی هزار و یک دریغ !!
امٌا رگ منجمد و سرد اختناق سیاه تاریخ ما را خون عبدالرضا و زیباترین فرزندان آفتاب و باد رنگین میکند تا پرچم بلند مقاومت در این سرزمین خونین سرافراز بماند و تاریخ زخم این خاطره ها را از یاد نمیبرد
آسوده بخواب و بدرود که زورق صبح بادبان میکشد و پشت این ابرها آفتاب پنهان نمیماند
و هفت سال آزگار حتی ترکشهای نارنجک را از بدن او خارج نساختند و مهرههای از بین رفته کمرش را هم درمان نکردند و عاقبت در 7 آبان 86 در زندان گوهردشت کرج این مجاهد را زیر شکنجه کشتند. عبدالرضا رجبی مثل فعالین اتو کشیده حقوق بشر و یا جزء کمپین یک میلیون امضاء نبود تا رادیو زمانه و رادیو فردا و رسانهها و خبرنگاران بدون مرز و محققین حقوق بشر از دانشگاه ها برای او بیانیه صادر کنند و از او بنویسند و خود نمایی کنند. حقوق بشر، همانگونه که در معاهده های بين المللی آمده، برای یک قشر و یک قوم، یک جنسيت و يا نژاد و یک تفکرخاص نيست. ولی هزار و یک دریغ !!
امٌا رگ منجمد و سرد اختناق سیاه تاریخ ما را خون عبدالرضا و زیباترین فرزندان آفتاب و باد رنگین میکند تا پرچم بلند مقاومت در این سرزمین خونین سرافراز بماند و تاریخ زخم این خاطره ها را از یاد نمیبرد
آسوده بخواب و بدرود که زورق صبح بادبان میکشد و پشت این ابرها آفتاب پنهان نمیماند
پنجشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۷
سیاست شریک دزد و رفیق قافله
ارسال شده توسط
بادبان
بالاخره خبرهزینه هنگفت پرداخت شده به میهمانان خارجی برای شرکت درهمایش و نمایش خاتمی و دید و بازدید مهیمانان خارجی از خامنه ای و محمود احمدی نژاد، به روزنامههای خارج هم رسید دیروز روزنامه ایل جورناله چاپ ایتالیا به تاریخ 29 اکتبر در صفحه اول با چاب عکسی از احمدی نژاد و رمانو پرودی در حالی که دست هم دیگر را میفشارند نوشته است : به پرودی چقدر پول پرداختهاند تا آن دست را بفشارد !!
ایل جورناله به نقل از نشریه هفتگی صبح صادق ارگان سپاه پاسداران رژیم مینویسد : حضور کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل، مری رابینسون کمیسر عالی سابق حقوق بشر سازمان ملل متحد، رومانو پرودی نخست وزیر پیشین ایتالیا هزینه میلیاری داشته، یک قلم فقط شخص کوفی عنان 3 میلیار تومان گرفته تا به تهران بیاید
و در پاسخ روزنامه کارگژاران وابسته به جناح خاتمی نوشته است وقتی مقامات ونزوئلا و سوریه و احزاب شیعه به ایران میآیند آیا شما هزینه نمیکنید ؟
آمٌا واقعیت این است که دردهای رژیم آخوندی درمان ناپذیر و علاج ناشدنی است و آخوندها به هر مکر وحیله و توطئهای متشبث خواهند شد تا حتی یک روز و حتی یک ساعت بیشتر در قدرت بمانند ولی تلاشهای این مهرههای پلاسیده و از دور خارج شده تحت عنوان سیاستمداران بین المللی برای اعتبار بخشیدن به حکومت نامشروع آخوندی به جایی نخواهد رسید . لعنت و ننگ و نفرین به شما تاجران آزادی که سیاست شریک دزد و رفیق قافله را پیشه کردهاید
دوشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۷
دیگر پشمی به کلاه رژیم و عمامه ولایت فقیه نیست !
ارسال شده توسط
بادبان
دلم نیامد این عکس خاتمی و یار غار و رفیق شفیق غمخوار ولایت، رمانوپرودی را اینجا نگذارم که به دعوت خاتمی برای کنفرانس همایش دین (بخوانید نمایش ) همراه با گروهی از بیکاران سیاسی به تهران آمده بودند. خاتمی در واقع از بعضی از متحدین سابق خود خواسته بود تا زیر بغلش را بگیرند تا شاید این کشور بحران زده را از سقوط نجات دهند امٌا دیگر پشمی به کلاه رژیم و عمامه ولایت فقیه نیست !
البته هاشمی رفسنجانی هم در گفتگوی اسلام و ادیان دیگر و درهمایشی دیگر، حسابی دلی از عزا در آورد و کمتر از خاتمی مایه نگذاشت . دم زدن از گفتگو با ادیان دیگر بوضوع چیزی جز بزک کردن چهره سرکوبگر و جنگ افروز در انظار جهانیان نیست و از خوش خدمتی کوفی عنان و رمانو پرودی برای پرده پوشی ماهیت ضد انسانی و برای کسب اعتبار سیاسی استفاده میکنند البته مدتی است که دفتر حیثیت و حیات سیاسی خاتمی و پرودی با مهر ننگ و خیانت بسته شده و مردم جهان حکومت آخوندی را یکی از منفورترین حکومتهای جهان میشناسند
و درست به همان اندازه که رژیم در انظار بینالمللی منزوی میشود اپوزیسیون رادیکال رژیم که خواهان سقوط قطعی رژیم در تمامیت آن است با همت و تلاش شبانه روزی مجاهدین اعتبار سیاسی را در سطح بینالمللی با چنگ و دندان کسب میکند و بی جا نیست که حسن قشقاوی سخنگوی وزارت امور خارجه آخوندها امروز داد و فغان سر داده و در رابطه با سفر اخیر خانم مریم رجوی به ایتالیا گفته است ايران به اقدام دولت ايتاليا در حمايت از منافقين اعتراض کرده است و ما از کانال هاي ديپلماتيک اعتراض کرده ايم و تاکيد داريم که هيچ تغييري در ماهيت فرقه گرايانه و تروريستي منافقين ايجاد نشده است
خب معلومه وقتی 18 سناتور ایتالیایی دم در پارلمان ایتالیا از خانم مریم رجوی استقبال میکنند و او را به داخل مجلس همراهی میکنند و درسطح اروپا 2000 نماینده پارلمانهای کشورهای اروپایی از مجاهدین و مقاومت مردم ایران حمایت میکنند دیگر تروریست خواندن آنها توسط آخوندها و آمریکا معنای سیاسیش را از دست میدهد و به زبان عامیانه یعنی کشک است. پنج حکم قطعی از دادگاههای عالیرتبه اروپایی بوضوع نشان میدهد که گنجانده شدن مجاهدین در لیست تروریستیی از همان ابتدا بی پایه و اساس بوده و تاجر پیشهگان غربی به درخواست مکرر رژیم دم تکان دادهاند تا رژیم ورشکسته را از مهلکه نجات دهند
بدیهی است که برای دریافت قراردادهای نون آب دار از رژیم آخوندی تنها سرسپاری و وفاداری به او کافی نیست زیرا در صحنه سیاسی مهمترین شرط نزدیکی به آخوندها بلوکه کردن و بستن دست پای تهدید اصلی آن است.
ولی دیگر نه برای سرپا ماندن این رژیم و نه برای استحالهی آن شانسی وجود دارد
البته هاشمی رفسنجانی هم در گفتگوی اسلام و ادیان دیگر و درهمایشی دیگر، حسابی دلی از عزا در آورد و کمتر از خاتمی مایه نگذاشت . دم زدن از گفتگو با ادیان دیگر بوضوع چیزی جز بزک کردن چهره سرکوبگر و جنگ افروز در انظار جهانیان نیست و از خوش خدمتی کوفی عنان و رمانو پرودی برای پرده پوشی ماهیت ضد انسانی و برای کسب اعتبار سیاسی استفاده میکنند البته مدتی است که دفتر حیثیت و حیات سیاسی خاتمی و پرودی با مهر ننگ و خیانت بسته شده و مردم جهان حکومت آخوندی را یکی از منفورترین حکومتهای جهان میشناسند
و درست به همان اندازه که رژیم در انظار بینالمللی منزوی میشود اپوزیسیون رادیکال رژیم که خواهان سقوط قطعی رژیم در تمامیت آن است با همت و تلاش شبانه روزی مجاهدین اعتبار سیاسی را در سطح بینالمللی با چنگ و دندان کسب میکند و بی جا نیست که حسن قشقاوی سخنگوی وزارت امور خارجه آخوندها امروز داد و فغان سر داده و در رابطه با سفر اخیر خانم مریم رجوی به ایتالیا گفته است ايران به اقدام دولت ايتاليا در حمايت از منافقين اعتراض کرده است و ما از کانال هاي ديپلماتيک اعتراض کرده ايم و تاکيد داريم که هيچ تغييري در ماهيت فرقه گرايانه و تروريستي منافقين ايجاد نشده است
خب معلومه وقتی 18 سناتور ایتالیایی دم در پارلمان ایتالیا از خانم مریم رجوی استقبال میکنند و او را به داخل مجلس همراهی میکنند و درسطح اروپا 2000 نماینده پارلمانهای کشورهای اروپایی از مجاهدین و مقاومت مردم ایران حمایت میکنند دیگر تروریست خواندن آنها توسط آخوندها و آمریکا معنای سیاسیش را از دست میدهد و به زبان عامیانه یعنی کشک است. پنج حکم قطعی از دادگاههای عالیرتبه اروپایی بوضوع نشان میدهد که گنجانده شدن مجاهدین در لیست تروریستیی از همان ابتدا بی پایه و اساس بوده و تاجر پیشهگان غربی به درخواست مکرر رژیم دم تکان دادهاند تا رژیم ورشکسته را از مهلکه نجات دهند
بدیهی است که برای دریافت قراردادهای نون آب دار از رژیم آخوندی تنها سرسپاری و وفاداری به او کافی نیست زیرا در صحنه سیاسی مهمترین شرط نزدیکی به آخوندها بلوکه کردن و بستن دست پای تهدید اصلی آن است.
ولی دیگر نه برای سرپا ماندن این رژیم و نه برای استحالهی آن شانسی وجود دارد
پنجشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۷
دومین حکم قاطع دادگاه عدالت اروپا
ارسال شده توسط
بادبان
بيانيه مطبوعاتي - 23 اكتبر 2008
راي دادگاه بدوي عدالت اوپا، پرونده T-256/07
سازمان مجاهدين خلق ايران در برابر شوراي وزيران اروپا
دادگاه عدالت اروپا تصميم شماره 2007/868 شوراي وزيران اتحاديه اروپا كه داراييهاي سازمان مجاهدين خلق ايران را منجمد نموده، لغو مي كند.
شوراي وزيران اتحاديه اروپا قادر نبوده است براي توجيه تصميم خود به دنبال تصميم قضاييه انگلستان براي حذف سازمان مجاهدين خلق ايران از ليست سازمانهاي تروريستي اين كشور، دلايل كافي را ارا ئه دهد.
قرائت حكم دادگاه توسط رئيس دادگاه
رئيس دادگاه عدالت اروپا بعد از اعلام رسمي بودن جلسه، حكم را به شرح زير قرائت كرد:
در مورد شكايت T256 - 2007 سازمان مجاهدين خلق ايران در مقابل شوراي اتحاديه اروپا با حمايت انگلستان، و ايرلند شمالي و كميسيون مجامع اتحاديه اروپا، دادگاه بدوي، بخش هفتم، به اين وسيله اعلام مي كند:
1 - برپاية بياساس بودن دلايل، اقدام شورا را لغو مي كند و خواستار لغو تصميم شوراي اتحادية اروپا به شمارة 2007-445EC مورخ 28 ژوئن 2007 مي باشد و بند 3-2 از قانون EC2580 مصوب 2001 را در مورد اقدامات مشخص محدود كننده عليه افراد يا نهادهاي مشخص با ديد مبارزه با تروريسم به اجرا مي گذارد.
2 - بند يك تصميم 86ATC ـ2007 شوراي اتحادية اروپا به تاريخ 20 دسامبر2007 با به اجرا گذاشتن بند 3-2 قوانين 2580 سال 2001 در مورد اقدامات مشخص محدود كننده عليه افراد و نهادهاي مشخص به منظور مبازره با تروريسم و تكرار اين تصميم بهشمارة 19/2/445 ـ 2007
ليست ضميمة اين تصميم را در مورد سازمان مجاهدين خلق ايران لغو مي كند.
3 - اقدام اين شورا را بي اساس مي داند و خواستار لغو ماده هاي ديگر868ِ ـ 2007 تا آن جا كه به سازمان مجاهدين خلق ايران برمي گردد، مي باشد.
4 - به شوراي اتحاديه اروپا دستور مي دهد كه علاوه بر مخارج خود، يك سوم مخارج سازمان مجاهدين خلق ايران را هم بپردازد.
5 - به انگلستان و ايرلند شمالي و پادشاهي هلند نيز دستور ميدهد كه مخارج خود را بپردازند.
برگرفته از سایت همبستگی ملی
یکشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۷
روباه و کلاغ
ارسال شده توسط
بادبان
روباه و کلاغ
روباه را نماد و سمبل حیلهگری میدانند و در تشبیهات، استعارهها، کنایهها، و در اشعار و کاریکاتورها در میان اقوام مختلف، به مظهر نیرنگ و مکرو فریب میخوانند و ترسیم میکنند
.
هفته پیش وقتی خاتمی این سید روباه صفت، نمایشنامه (همايش بينالمللی دين در دنياي جديد) را به راه انداخت و از ورشکستهگان سیاسی اروپایی، و از برکنارشدگانی که از هیچ پست و مقام اجرایی در هیچ کشوری برخوردار نیستند، دعوت به عمل آورد تا به مدت دو روز از مدرنیته و مردم سالاری و گفتگوی تمدنها، به روال همیشگی گندهگویی کند، مرا به یاد حکایت روباه و کلاغ انداخت
نشستم و این قصه را به تصویر کشیدم منتها به جای قالب پنیر صندوق انتخابات را کشیدم چون برای سید روباه صفت پست ریاست جمهوری طعمه بسیار دلپذیری است و هنوز طمع میکند و به آن سو کشانده میشود. همه در دوران دبستان حکایت اندرز دهندهای روباه و کلاغ را خواندهاید حالا من نمیفهمم چرا در این حکایتها همیشه بر منقار کلاغ قالب پنیر و یا قالب صابون باید باشد تا روباه طمع کند مگه روباه صابون و یا پنیر میخوره ؟؟ بگذریم
ولی نتیجه اخلاقی این حکایت را نباید فراموش کرد یعنی مواظب باش و گول نخور !!
ستار لقایی قطعه روباه و کلاغ را به سبک بسیار زیبایی این چنین حکایت کرده است
کلاغ سياه، يک روز بهاري، از کنار چادرِ يک خانوادة عشيرهيي، قالب پنيري دزديد و بهسرعت گريخت و روي بلندترين شاخة بلندترين سپيدار آن ناحيه نشست و به خودش بهخاطر عملي که مرتکب شدهبود، تبريک گفت.
روباه زرد که از دور ناظر حرکات کلاغ سياه بود، به فکر ربودن طعمه از منقار او افتاد. لحظهيي به انديشه نشست، سپس عباي شکلاتيش را روي دوشش انداخت، نعلينهاش را پوشيد و عمامة سياهش را بر سر گذاشت و بهسرعت خودش را به درخت سپيداري که کلاغ سياه، روي بلندترين شاخة آن نشسته بود، رساند و با لحني گرم و صميمي به او صبح بهخير گفت و حتي او را دوست صميمي و شريف خودش خطاب کرد. کلاغ سياه همچنان که قالب پنير را در منقار داشت، آهسته و زير لب و با لحني سرد جواب داد: «صبح به خير، حاج آقا».
روباه زرد، مروزانه و با لبخندی تصنعي از لطافت فوقالعادة هوای آن روز و دوست داشتني بودن آن تعريف کرد.
کلاغ بي آنکه حرفي بزند، با اشارة سر، کلام روباه را صحه گذاشت.
روباه با چربزباني تظاهر کرد که بينهايت عاشق صداي جذاب و نغمهسراييهاي کلاغ سياه است، و هرگاه که او آواز ميخواند، همة جانش، گوش ميشود و از آن لذّت ميبرد. تا آنجا که حتی با نواي گرم و روحنواز او، که نوازشگر روح و روان شاعران و هنرمندان است، تا آسمانِ رؤياهاي ناشناخته پرواز ميکند و بانوي شعري در ذهنش جان ميگيرد که پيراهني از مهتاب به تن کرده باشد.
کلاغ بي آنکه سخني بگويد، با اشاره سر از تملقهای روباه زرد تشکر کرد.
روباه ادامه داد، الحان جذاب کلاغ، صداي همة بلبلان و قمريان را از رونق انداختهاست، و امروز جوانان ناحیه، يک پارچه، طرفدار صداي بينظير کلاغ سياه هستند، با آن ميخندند، با آن ميرقصند، با آن عشقبازي ميکنند و همراهِ با آن ميخوانند و…
کلاغ سياه تعظيمي کرد که يعني متشکرم…
و روباه ادامه داد که سخت بيمار و عليل است، و آخرين روزهاي عمرش را میگذراند. و اگر از امروز بگذرد، ممکن است، هرگز شانس شنیدن صدای جادویی کلاغ سیاه را نداشته باشد. و فریاد برآورد: «ای پرندة زیبا! آرزوي اين بيمار را برآور… بخوان. برايم بهترين آوازهايت را بخوان. هر چه دوست داري بخوان…»
کلاغ نگاهي به روباه انداخت و بدون آنکه دهانش را باز کند، زير لب گفت: «خواهم خواند، جناب ملا. خواهم خواند…»
روباه دوباره فرياد برآورد: «اي خوش آواز، بخوان و حزن مرا به شادي تبديل کن».
کلاغ با آرامش از جاي برخاست، به درون لانهاش رفت، که روي شاخهيي ديگر از همان درخت قرار داشت. قالب پنير را درون يخچالش گذاشت، درش را قفل کرد و بازگشت و در پاسخ روباه زرد، گفت: «دوست من! اطاعت ميشود، براي تو زيباترين آوازهايم را ميخوانم و آرزو ميکنم، هميشه سالم و پايدار بماني و فرصت آنرا داشته باشي که هر روز صداي مرا گوش کني»
… و با صدايي دلخراش، شروع کرد به قارقارکردن.
روباه از اينکه تيرش به سنگ خورده بود، ناراحت شد، ولي نوميد نشد و قارقارهاي ناهنجار کلاغ سياه را که چون سوهاني بر روانش بود، با حوصله گوش کرد و حتي برايش کف هم زد و به او بابت هنرش تبریک هم گفت…
کلاغ با لبخندي سرشار از غرور گفت که هميشه در خدمت روباه خواهد بود و هر گاه او اراده کند برايش آواز خواهد خواند.
روباه از کلاغ به خاطر لطفي که در حقش رواداشته بود، سپاسگزاري! کرد و به عنوان قدرداني و جبران قارقارهای این پرندة سیاه و زشتآواز، او را به نوشيدن قهوهيي، در گرانترين و بهترين قهوه خانة شهر، که ميگويند، قهوههاش را مستقيماً از کلمبيا وارد ميکند، دعوت کرد و فروتنانه به او پیشنهاد کرد، چنانچه ميل داشته باشد، مقداري خوراکي، مثلاً کمی پسته و يا يک قالب پنير، با خودش به همراه بردارد.
کلاغ لبخند زد و گفت: «دوست من، ممه را لولو برد. پنير رفت توي يخچال، درش هم قفل شد… و تو هم گر تضرع کني و گر فرياد، جوجه گربه را پس نخواهد داد… تمام».
- «جوجه را گربه پس نخواهد داد».
- «گربه مرد. حالا نوبت جوجه است»
روباه زرد در عین نومیدی و در حالی که در ذهنش به دنبال راهی برای سرقتِ قالب پنیر، میگشت، گفت: «به هر حال من تو را به قهوه دعوت ميکنم».
… و کلاغ دعوت روباه را قبول کرد و شروع کرد به پريدن. او ميپريد و روباه ميدويد. و پريدند و دويدند تا رسيدند به قهوهخانهيي که در آنجا، جوجه طلبهها، خودشان را ورق ميزدند.
در قهوهخانه، هرکدام روي تشکچهيي نشستند و به مخدّهیی تکيهدادند. پيشخدمت، از آنها پرسيد: چي ميل دارند!؟
هر دو «قهوه» سفارش دادند… و او آورد. هر دو نوشيدند و از هر دري گپ زدند. کلاغ را قضاي حاجت آمد و برخاست و با اجازة روباه زرد، به بيتالخلاء رفت. چند دقيقه گذشت، کلاغ باز نگشت. چند ده دقيقه گذشت، و کلاغ بازنگشت. روباه زرد نگران شد. از پيشخدمت پرسيد: «چه بلايي بر سر دوست من آمده است، او چند ده دقيقه پيش به بيتالخلاء رفته و هنوز بازنگشته است»؟
پيشخدمت به بيت الخلاء رفت، تا ببیند برای کلاغ سیاه چه اتفاقی افتاده است، ولي کلاغ سياه نبود… و پنجره باز بود… و يادداشتي کنار پنجره گذاشته شده بود با اين مضمون: «اين آخوند مکّار خيال ميکند داستان کلاغ و روباه را ما در کتابهاي ابتدایي نخواندهايم، يا فراموش کردهايم».
پيشخدمت به داخل سالن برگشت و يادداشت را به روباه زرد داد. روباه سخت برآشفت و از جاي برخاست و فرياد زد: «من پدر اين کلاغ دزد را در ميآورم. به او درسي ميدهم که هرگز فراموش نکند. روزگارش را سياه ميکنم. مادرش را به عزاش مينشانم». و سپس با عصبانيت به طرف در خروجي رفت. پيشخدمت جلو او را گرفت: «آهاي حاج آقا، کجا»؟
- «ميروم مادر آن کلاغ دزد رابه عزایش بنشانم».
- «پول قهوه چه ميشود، حاج آقا»؟
- «…او بايد پول قهوه را ميداد. به من ربطي ندارد. من مهمان او بودم»
- «متاسفم او رفته است و شما بايد پول قهوه را بپردازيد، حاج آقا».
- «اگر نه چه ميشود»؟
پشخدمت حوصلهاش سر رفت و با عصبانيت گفت: «پوستت را ميکنم و ميفروشم به دباغ تا با آن پالتو پوست درست کند، براي پيرزنهاي پولدار».
- «درست حرف بزن پسر! مگر مملکت بيصاحب است. شکايت ميکنم به پاسدار خانه».
- «درست است. کاملاً درست است. خيلي خيلي کاملاً درست است، اما… و اما تا صاحبش پيدا بشود، پوست تو پالتو هم شده است».
- «غلط ميکني. من ملبس به تشريف شريف روحانيت هستم! مصونيت روحاني دارم».
- «اين قهوه خانه متعلق به حجتالاسلام کوسه است. در يک چشم بر هم زدن، ميتواند تو را ببلعد و فردا صبح بقايات را تحويل بدهد به بيتالخلاء. زود باش پول قهوه را بده».
- «اگر پول نداشتم چي»؟
- «ميفرستمت به آشپرخانه. آنجا، تمام ظرفهاي امروز را ميشويي و فردا پول ما را تهيه ميکني و ميآوري. و گرنه دادستان ويژة جوجه طلبهها را ميفرستم، پيدات بکند و رودههات را بریزد جلوی چشمانت».
روباه با دلخوري و غرولند دستش را کرد، توي جيبش، تا کيفش را بيرون بياورد و پول ميز را بپردازد، ولي با تعجب متوجه شد از کيف اش خبري نيست. به پيشخدمت گفت: «…ولي کيف من دزديده شده است».
- «متأسفم، يا پول و يا شستن ظرفها».
… و بيچاره روباه، چارهيي جز اطاعت نداشت…
جمعه، مهر ۱۹، ۱۳۸۷
سخنرانی پاسدار لاریجانی
ارسال شده توسط
بادبان
زنده باد دانشجویان دلیر شیراز، این فرزندان سرافراز ملت، که دیروز با اعتراض و تجمع به رئیس مجلس آخوندی نشان دادند که دانشگاه جای دیکتاتور نیست و جلسه سخنرانی او را با تشنج و اعتراض همراه ساختند
پاسدار لاریجانی رئیس مجلس باصطلاح قانونگذار است و در رآس همه نهادها و ارگانهای رژیم استبدادی قرار دارد مجلسی که همین قوانین ضد بشری و زن ستیزانه را مرتباً تصویب میکند و جانیانی تحت لوای اسلام بر کرسی وکالت ملت تکیه داده، و نقض آزادیها و لگدمال کردن حقوق بشر و کشتن و بندکشیدن آزادیخواهان را، قانونی میکنند
مجلسی که به وزیر متقلبی چون کردان رای اعتماد میدهد تا برای ربودن آراء مردم درعالیترین مقام هیئت اجرایی انتخابات قرار بگیرد !! آیا این مجلس و رئیس آن مایه ننگ این ملت نیست ؟ همین کردان متقلب معاون لاریجانی در صدا و سیمای آخوندی بود و با همین مدرک تقلبی حقوق میگرفت و تازه در دانشگاه هم تدریس میکرد
دراین چند روزه شاهد اعتصاب بازاریان هم بودیم و دیدیم که چطور خصلت فراگیر داشت و به سایر اصناف و به سایر شهرها گسترش پیدا کرد و در عرض چند روز رژیم را وادار به عقب نشینی کرد و اگر رژیم عقب نشینی نمیکرد گویا بازاریان تصمیم داشتند که پولهایشان را از بانکها بیرون بیاورند و اون وقت بود که لنگ سید علی آقا هوا میرفت و رژیم به خوبی از این مسائل آگاه است. چون مسئله اعتضاب بازاریان، اعتصاب دانشجویی و حقوق بشری و از این حرفها نیست به زندگی مادی روزمره مردم وابسته است و عواقب وخیمی برای حکومت دارد و این اعتصاب بازاریان به خوبی نشان میدهد که در بازار، رژیم مثل سابق دیگر پایگاه اجتمایی ندارد و به انزوای مطلق رسیده است و جز سرنگونی محتوم سرنوشت دیگری ندارد
شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۷
سفر پنج روزه احمدینژاد به نیویورک پایان گرفت
ارسال شده توسط
بادبان
سفر پنج روزه احمدینژاد به نیویورک پایان گرفت و رئیس جمهور آخوندها به تهران بازگشت. و پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان هم گرد آمدند و برای احمدینژاد آش پشت پا پختند برای این که جاش خالی نباشه و به سلامتی برگرده و مردم دنیا غصه نخورند، امروز شورای امنیت سازمان ملل قعطنامه چهارم را هم صادر کرد
اگر فرصت نکردید تا مصاحبه و سخنرانی احمدینژاد در نیویورک را ببینید نگران نباشید چیزی از دست ندادید من لینک مصاحبه کامل احمدینژاد در رم را برایتان میگذارم درست همان حرفها و نظریه ها و اراجیف را برای چندمین بار تکرار کرده و دوباره همان آش و همان کاسه لبریز از نفرت کور و بیمارگونه را مصرف کرده و به خیالپردازی فرو رفته است . این سخنرانیها و مصاحبهها بجز تیز کردن دشنه ی حکومت برای جنگ با جامعه جهانی هیچ دستآورد دیگری برای مردم ایران نخواهد داشت
چهارشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۷
یکشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۷
جمعه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۷
ما منتظر حفاظت هستیم .... هیج جا نمیریم همین جا هستیم
ارسال شده توسط
بادبان
BubbleShare: Share photos - Play some Online Games.
با چند تن از دوستانم در سومین هفته تحصن هموطنان در ژنو، مقابل دفتر ملل متحد حضور یافتم. در این میدان بزرگ مقر اروپایی ملل متحد که فوارههای زیبائی و به شکل هماهنگ آبفشانی میکنند بروی صندلیهای چیده شده مردان و زنان و نوجوانان و پدر مادران سالخورده را میبینی که با خود پرچم ایران و آرم سازمان مجاهدین و عکسهایی از عزیزانشان که در شهر اشرف مستقر هستند، در دست دارند. و یک صندلی غولپیکر 10 متری که یک پایه آن شکسته و سوخته جلب نظر میکند که نشانگر و یادبودی از قربانیان و مصدومین مین ضد نفر است که در مقابل پرچمهای 195 کشورهای جهان، در این میدان قد برافراشته است.
مین ضد نفر شاید غیر انسانیترین و وحشیانهترین سلاح مخرب و حربه جنگی است که متاسفانه هنوز بسیاری از کشورها آن را تولید و به فروش میرسانند ولی در سال 1997 کنوانسیونی را به نام کنوانسیون منع تولید و استفاده و صدور مینهای ضد نفر در سازمان ملل متحد به تصویب رساندند که از 195 کشور 144 کشور، آن را تصویب و به آن ملحق شدند و 9 کشور فقط آن را امضاء کردند و 42 کشور آن را امضاء و تصویب نکردند و کشور ایران هم از پذیرش عضویت در میثاق جهانی ممنوعیت استفاده از این مینها، خودداری کرده است. خود رژیم ایران بزرگترین مین خنثی نشده ضد انسان است که جهانی را در معرض خطر و آسیب جدی قرار داده است
در کنار این صندلی غولپیکرهستند پدران و مادرانی که چند فرزندشان را حکومت آخوندی اعدام کرده. هستند زنان و مردانی که سالیان سال در زندانهای حکومتی زیر شکنجه بسر بردند. هستند نوجوانانی که والدینشان در شهر اشرف در عراق بسر میبرند و هستند هموطنانی که زندگیشان سرشار از ارزش انسانی است و از درد استبداد رنج بسیاری بردهاند و حالا نتوانستند در برابر توطئههای رژیم و نقض حق پناهندگی ساکنان اشرف بیتفاوت باشند
همگی با عزم مشترک و هر روز صبح سرقرار مشترک برای خواست مشترکشان آرام نمینشینند سرود میخوانند شعار میدهند و خواهان استوار ماندن بر سر کنوانسیون 4 ژنو هستند طبل و سنج میکوبند تا صدایشان را به آن سوی خیابان به دفتر ملل متحد برسانند بیشتر این متحصنین سال پیش هم دویست و هشتاد و چند روزی زیر بارش برف و سرما در مقابل مقر دفتر پناهندگی سازمان ملل ایستادگی کردند کوتاه نیامدند تا جواب مثبت و مکتوب را گرفتن.
و الان هم تا ضمانت حفاظت را نگیرند هیچ جایی نخواهند رفت چون ایالات متحده آمریکا کنوانسیون 4 ژنو را پذیرفته و آن را امضاء کرده که در آن حفاظت ساکنان اشرف به عهده نیروی اشغالگر قید شده است. اگرچه هم اکنون مسئول حفاظت شهر اشرف هم چنان در دست نیروهای امریکایی است ولی نیروهای امریکایی به تدریج امنیت تمام استانهای عراق را به نیروهای عراقی واگذار میکنند و در مرحله انتقال هستند و استان دیالی هم که مجاهدین شهر اشرف در آن مستقر هستند طبق گفته ژنرال پتریوس تا پایان سال جاری به نیروهای عراقی واگذار خواهد شد و اگر حفاظت اشرف را به نیروهای عراقی واگذار کنند آشکارا موقعیت قانونی مجاهدین را نقض خواهند کرد و کنوانسیون امضاء شده خود را نادیده خواهند گرفت
و اگر امریکا بعنوان اشغالگر نمیخواهد مسئولیت حفاظت اشرف را همچنان ادامه دهد و قوانین مکتوب را میخواهد نقض کند باید سازمان ملل نیروهای حافظ صلح را در محل مسقر کنند و کلاه آبیها حفاظت را به عهده بگیرند. سازمان ملل متحد، که بودجه آن را کشورهای عضو منشورملل متحد تآمین میکند تعهداتی بر سر مسئله صلح دارد نمیتواند در قبال یک فاجعه انسانی سکوت کند
در خاتمه ایمیل سفارت آمریکا در بغداد را مینویسم تا دوستانی که مایل هستند با ارسال ایمیل به مسئولین سفارت نگرانی خود را نسبت به انتقال حفاظت ابراز کنند
BaghdadPressOffice@state.gov
پی نوشت : عکسهایی از متحصنین درمیدان ِمقابل دفتر سازمان ملل گرفتم، که آن را بصورت آلبوم در بادبان قرار میدهم
با چند تن از دوستانم در سومین هفته تحصن هموطنان در ژنو، مقابل دفتر ملل متحد حضور یافتم. در این میدان بزرگ مقر اروپایی ملل متحد که فوارههای زیبائی و به شکل هماهنگ آبفشانی میکنند بروی صندلیهای چیده شده مردان و زنان و نوجوانان و پدر مادران سالخورده را میبینی که با خود پرچم ایران و آرم سازمان مجاهدین و عکسهایی از عزیزانشان که در شهر اشرف مستقر هستند، در دست دارند. و یک صندلی غولپیکر 10 متری که یک پایه آن شکسته و سوخته جلب نظر میکند که نشانگر و یادبودی از قربانیان و مصدومین مین ضد نفر است که در مقابل پرچمهای 195 کشورهای جهان، در این میدان قد برافراشته است.
مین ضد نفر شاید غیر انسانیترین و وحشیانهترین سلاح مخرب و حربه جنگی است که متاسفانه هنوز بسیاری از کشورها آن را تولید و به فروش میرسانند ولی در سال 1997 کنوانسیونی را به نام کنوانسیون منع تولید و استفاده و صدور مینهای ضد نفر در سازمان ملل متحد به تصویب رساندند که از 195 کشور 144 کشور، آن را تصویب و به آن ملحق شدند و 9 کشور فقط آن را امضاء کردند و 42 کشور آن را امضاء و تصویب نکردند و کشور ایران هم از پذیرش عضویت در میثاق جهانی ممنوعیت استفاده از این مینها، خودداری کرده است. خود رژیم ایران بزرگترین مین خنثی نشده ضد انسان است که جهانی را در معرض خطر و آسیب جدی قرار داده است
در کنار این صندلی غولپیکرهستند پدران و مادرانی که چند فرزندشان را حکومت آخوندی اعدام کرده. هستند زنان و مردانی که سالیان سال در زندانهای حکومتی زیر شکنجه بسر بردند. هستند نوجوانانی که والدینشان در شهر اشرف در عراق بسر میبرند و هستند هموطنانی که زندگیشان سرشار از ارزش انسانی است و از درد استبداد رنج بسیاری بردهاند و حالا نتوانستند در برابر توطئههای رژیم و نقض حق پناهندگی ساکنان اشرف بیتفاوت باشند
همگی با عزم مشترک و هر روز صبح سرقرار مشترک برای خواست مشترکشان آرام نمینشینند سرود میخوانند شعار میدهند و خواهان استوار ماندن بر سر کنوانسیون 4 ژنو هستند طبل و سنج میکوبند تا صدایشان را به آن سوی خیابان به دفتر ملل متحد برسانند بیشتر این متحصنین سال پیش هم دویست و هشتاد و چند روزی زیر بارش برف و سرما در مقابل مقر دفتر پناهندگی سازمان ملل ایستادگی کردند کوتاه نیامدند تا جواب مثبت و مکتوب را گرفتن.
و الان هم تا ضمانت حفاظت را نگیرند هیچ جایی نخواهند رفت چون ایالات متحده آمریکا کنوانسیون 4 ژنو را پذیرفته و آن را امضاء کرده که در آن حفاظت ساکنان اشرف به عهده نیروی اشغالگر قید شده است. اگرچه هم اکنون مسئول حفاظت شهر اشرف هم چنان در دست نیروهای امریکایی است ولی نیروهای امریکایی به تدریج امنیت تمام استانهای عراق را به نیروهای عراقی واگذار میکنند و در مرحله انتقال هستند و استان دیالی هم که مجاهدین شهر اشرف در آن مستقر هستند طبق گفته ژنرال پتریوس تا پایان سال جاری به نیروهای عراقی واگذار خواهد شد و اگر حفاظت اشرف را به نیروهای عراقی واگذار کنند آشکارا موقعیت قانونی مجاهدین را نقض خواهند کرد و کنوانسیون امضاء شده خود را نادیده خواهند گرفت
و اگر امریکا بعنوان اشغالگر نمیخواهد مسئولیت حفاظت اشرف را همچنان ادامه دهد و قوانین مکتوب را میخواهد نقض کند باید سازمان ملل نیروهای حافظ صلح را در محل مسقر کنند و کلاه آبیها حفاظت را به عهده بگیرند. سازمان ملل متحد، که بودجه آن را کشورهای عضو منشورملل متحد تآمین میکند تعهداتی بر سر مسئله صلح دارد نمیتواند در قبال یک فاجعه انسانی سکوت کند
در خاتمه ایمیل سفارت آمریکا در بغداد را مینویسم تا دوستانی که مایل هستند با ارسال ایمیل به مسئولین سفارت نگرانی خود را نسبت به انتقال حفاظت ابراز کنند
BaghdadPressOffice@state.gov
پی نوشت : عکسهایی از متحصنین درمیدان ِمقابل دفتر سازمان ملل گرفتم، که آن را بصورت آلبوم در بادبان قرار میدهم
پنجشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۷
اعدام کودکان در دولت مهرورزی
ارسال شده توسط
بادبان
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد از رژیم خواسته با متوقف ساختن اعدامهای نو جوانان تعهدات بینالمللی خود را رعایت کند.
ایران در سال 1372 با قانون اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی رسماً به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته و این قانون به تصویب نمایندگان مجلس رژیم رسیده ولی همچنان احکام اعدام را در مورد نوجوانان که در زمان ارتکاب جرم زیر 18 سال داشتهاند صادر و اجرا میکند.
رژیم بهنام زارع را 5 شهریور بدون حضور وکیل و خانوادهاش بی سر و صدا به دار آویخت و بعد رضا حجازی را هم اعدام کرد و هنوز نوجوانان دیگری در این صف اعدام قرار دارند. اجرای حکم اعدام بهمن سلیمیان در اصفهان به تعویق افتاده. سلمان اکبری نوجوان دیگری است که رنجنامهاش را بعضی از سایتها انعکاس دادهاند
هنوز زندانیان سیاسی و مدنی کرد در اعتصاب غذا بسر میبرند هنوز هموطنان بهائی بازداشت شده در اسارت رژیم هستند. هنوز از سرنوشت رامتین سودمند هموطن مسیحی، بعد از دو هفته خبری نیست
کسی نیست خدا را بیدار کند این زمین گندید!!
دوشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۷
جنجال تبلیغاتی آخوندی
ارسال شده توسط
بادبان
میگویند سلمانی آق محمود (احمدی نژاد)مثل همه سلمانیها دوست داره با مشتریانش خوش و بش کند و یک روزی قبل از اصلاح موی احمدینژاد از او میپرسد اوضاع و احوال مملکت در چه حاله ؟راستی از منافقین چه خبر ؟
آق محمود در جوابش میگوید اوضاع و احوال توپه منافقین هم از هم پاشیدن و نابود شدند و بعد سلمانی حرف را عوض میکند و به کارش ادامه میدهد...
بعد از مدتی وقتی آق محمود موهاش بلند میشود و برای اصلاح دوباره پیش سلمانی میرود سلمانی بعد از پرسیدن اوضاع و احوال میپرسد از منافقین چه خبر ؟ و دوباره احمدینژاد جواب میدهد منافقین تمام شدند و متلاشی شدند و خبری از آن ها نیست .
و این صحنه بعد از مدتی باز هم تکرار میشود و وقتی سلمانی همان سئوال را میکند آق محمود عصبی میشود و میگوید چرا همش از منافقین میپرسی جریان چیه ؟
سلمانی در جواب میگوید : آخه هر وقت از منافقین میپرسم موهایت سیخ میشود و من راحتتر میتوانم موهایت را بزنم !!
حالا حکایت حکومت آخوندی با مجاهدین هم همیشه به این شکل بوده از یک طرف بوق و کرنا راه میاندازند که آی مجاهدین متلاشی و نابود شدند و از طرف دیگر چنان احساس خطر میکنند که تمام وجودشان جیغ و زوزه میشود. البته حق دارند این گونه واکنش عاجزانه نشان بدهند .
چون بعداز قتلعام هوارانشان در سالهای 60 و 67 ، بعد از خرجیهای میلیاردی و زدوبند هایش برای خرید برچسب علیه سازمانشان، بعد از بمباران پایگاههایشان در عراق، بعد از کودتای نافرجام 17 ژوئن علیه رهبریشان ، بعد از خلع سلاح اعضایشان، بعد از انفجارلولههای آبشان، بعداز موشکباران چند روز پیش پایگاهشان و... هنوز در برابرش مقاومتی غرق به خون ولی هم چنان سرفراز و هوشیار و پایدار ایستاده است مقاومتی که آخوندها را کور و بور کرده است .
جدیدترین توطئه حکومت آخوندی جنجال تبلیغاتی است که برای انتقال حفاظت پایگاه مجاهدین (شهر اشرف) در این چند روزه رژیم به راه انداخته تا یک قتل عام و فاجعه انسانی دیگری مثل 67 را زمینه سازی کند. حکومت آخوندی برای پیش برد این توطئه از طریق رسانههای داخلی خود مستمراًً اخبار جعلی سربندی میکند و حتا در دهان « ریانووستی خبرگزاری روسیه و رادیو فردا، و آیت اله بی بی سی » که در نوکری دستگاه استعماری ید طولانی دارد میگذارد و این خبرگزاریها هم جفنگیات آخوندی را نشخوار میکنند و این اولین بار نیست که رژیم آخوندی این خبرگزاریها
را برای انتشار اخبار مجعول به کار میگیرد.
و این واکنشها عاجزانه برای به دام انداختن نیروهای مقاومت پس از افشاء اسامی و طرحهای نفوذی و تروریستی رژیم در عراق و افشاء شدن برنامههای هستهای و ضربات پیدرپی است که در زمینه دیپلماتیک این چند ساله رژیم از مقاومت دریافت کرده است .
سایت تابناک و خبرگزاریهای ریز و درشت از جمله خبرگزاری مهر و خبرگزاری فارس و صدا و سیمای آخوندی و به همراهی سایتهای آخوندی، خبرگزاری ریانووستی و بیبیسی و رادیو فردا در یک کر هماهنگ و به سود مقاصد آخوندها به دروغ نوشتن ارتش عراق کنترل اردوگاه اشرف را در دست گرفت
جعلیات رسانهها مرا به یاد آن شاعر شیر کوه بی کس از کردستان میاندازد که میگفت
در سر زمین من
روزنامه ها لال به دنیا می آیند
رادیو کر
و تلویزیون کور ...
و کسانی که طالب سالم زاده شدن این همه باشند را
لا ل می کنند می کشند
کر میکنند می کشند
کور می کنند می کشند
در سرزمین من !
آه ! سر زمین من !!
آق محمود در جوابش میگوید اوضاع و احوال توپه منافقین هم از هم پاشیدن و نابود شدند و بعد سلمانی حرف را عوض میکند و به کارش ادامه میدهد...
بعد از مدتی وقتی آق محمود موهاش بلند میشود و برای اصلاح دوباره پیش سلمانی میرود سلمانی بعد از پرسیدن اوضاع و احوال میپرسد از منافقین چه خبر ؟ و دوباره احمدینژاد جواب میدهد منافقین تمام شدند و متلاشی شدند و خبری از آن ها نیست .
و این صحنه بعد از مدتی باز هم تکرار میشود و وقتی سلمانی همان سئوال را میکند آق محمود عصبی میشود و میگوید چرا همش از منافقین میپرسی جریان چیه ؟
سلمانی در جواب میگوید : آخه هر وقت از منافقین میپرسم موهایت سیخ میشود و من راحتتر میتوانم موهایت را بزنم !!
حالا حکایت حکومت آخوندی با مجاهدین هم همیشه به این شکل بوده از یک طرف بوق و کرنا راه میاندازند که آی مجاهدین متلاشی و نابود شدند و از طرف دیگر چنان احساس خطر میکنند که تمام وجودشان جیغ و زوزه میشود. البته حق دارند این گونه واکنش عاجزانه نشان بدهند .
چون بعداز قتلعام هوارانشان در سالهای 60 و 67 ، بعد از خرجیهای میلیاردی و زدوبند هایش برای خرید برچسب علیه سازمانشان، بعد از بمباران پایگاههایشان در عراق، بعد از کودتای نافرجام 17 ژوئن علیه رهبریشان ، بعد از خلع سلاح اعضایشان، بعد از انفجارلولههای آبشان، بعداز موشکباران چند روز پیش پایگاهشان و... هنوز در برابرش مقاومتی غرق به خون ولی هم چنان سرفراز و هوشیار و پایدار ایستاده است مقاومتی که آخوندها را کور و بور کرده است .
جدیدترین توطئه حکومت آخوندی جنجال تبلیغاتی است که برای انتقال حفاظت پایگاه مجاهدین (شهر اشرف) در این چند روزه رژیم به راه انداخته تا یک قتل عام و فاجعه انسانی دیگری مثل 67 را زمینه سازی کند. حکومت آخوندی برای پیش برد این توطئه از طریق رسانههای داخلی خود مستمراًً اخبار جعلی سربندی میکند و حتا در دهان « ریانووستی خبرگزاری روسیه و رادیو فردا، و آیت اله بی بی سی » که در نوکری دستگاه استعماری ید طولانی دارد میگذارد و این خبرگزاریها هم جفنگیات آخوندی را نشخوار میکنند و این اولین بار نیست که رژیم آخوندی این خبرگزاریها
را برای انتشار اخبار مجعول به کار میگیرد.
و این واکنشها عاجزانه برای به دام انداختن نیروهای مقاومت پس از افشاء اسامی و طرحهای نفوذی و تروریستی رژیم در عراق و افشاء شدن برنامههای هستهای و ضربات پیدرپی است که در زمینه دیپلماتیک این چند ساله رژیم از مقاومت دریافت کرده است .
سایت تابناک و خبرگزاریهای ریز و درشت از جمله خبرگزاری مهر و خبرگزاری فارس و صدا و سیمای آخوندی و به همراهی سایتهای آخوندی، خبرگزاری ریانووستی و بیبیسی و رادیو فردا در یک کر هماهنگ و به سود مقاصد آخوندها به دروغ نوشتن ارتش عراق کنترل اردوگاه اشرف را در دست گرفت
جعلیات رسانهها مرا به یاد آن شاعر شیر کوه بی کس از کردستان میاندازد که میگفت
در سر زمین من
روزنامه ها لال به دنیا می آیند
رادیو کر
و تلویزیون کور ...
و کسانی که طالب سالم زاده شدن این همه باشند را
لا ل می کنند می کشند
کر میکنند می کشند
کور می کنند می کشند
در سرزمین من !
آه ! سر زمین من !!
چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۷
هر چی ما ایرانیها میکشیم ، از دست این الاغهای پر مدعاست!!
ارسال شده توسط
بادبان
یکشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۷
علی آبادی :کاروان ورزشی ما در المپیک ناکام نبوده !!
ارسال شده توسط
بادبان
با مراسم اختتامیه بازیهای المپیک و توزیع 926 مدال بین 87 کشور، ایران با کسب دو مدال به پنجاه و یکمین رتبه سقوط کرد و کاروان 55 نفره ورزشکاران ایرانی حتا نتوانستند در رشتههای وزنهبرداری و کشتی که از صاحب نامان این رشتهها هستند صاحب کسب مدال شوند . وزنه برداری ایران به رتبه 17 جهانی رسید و کشتی ایران هم عملاً ضربه فنی شد و این بار حتا امام زمان و ائمه و معصومین هم نتوانستند کاری بکنند !!
این افتضاح المپیک به این جا ختم نمیشود رئیس سازمان ورزش ایران محمد علی آبادی که معاون احمدینژاد است نه تنها استعفاء نمیدهد نه تنها یک عذرخواهی خشک و خالی از میلیونها ایرانی نمیکند بلکه در کمال وقاحت و بی شرمی میگوید :کاروان ورزشی ما در المپیک ناکام نبوده !! البته تمام روزنامهها و رسانههای داخل کشور به این ناکامی مسئولین اعتراف کردند و با حفظ خط قرمزها به ضعفهای مدیریت، و بیبرنامهگی مسئولین فدراسیونهای ورزش ایران اعتراض کردهاند.
ولی واقعیت این است که یک مشت جانی غارتگر، بانادیده گرفتن حق و حقوق مردم اداره امور کشور را به تصرف درآوردند و در همه جا و همه چیز دخالت میکنند و این نتایج ورزشی نمیتواند بهتر از نتایج بدست آمده در حوزه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی باشد .
متاسفانه در یک جامعه استبدادی ورزش هم فاقد معنا و محتوا میشود. و حاکمان مستبد همیشه میخواهند آن را در خدمت به نظام در بیاورند درست مثل تاریخ مثل هنر، تا زمانی که استبداد از صحنه سیاسی و یا حداقل در عرصه اجتماعی کنار زده نشود وضعیت ورزش همین است . اگر آخوندها یک نظام ارزش گذاری برای رشتههای ورزشی بین خود داشتند یقیناً سنگسار و پرتاب از بلندی را در جایگاه عالیترین رتبههای ورزشی قرار میدادند
یکشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۷
واژههای تلخ، مانده از سالهای سوخته -- به بهانه 28 مرداد
ارسال شده توسط
بادبان
این زانوی غم تو
از پشت آرزوهای از دست شده
با فرسنگها دریغ، مانده در حافظهام
این زانوی تا ابد تبعید
زخم کهنه میهنی است
که به قامت فریاد تو ایستاد
ای پیشوای ِ مادرزاد ِ آزادی
یاد تو را
در دشتهای عمق تنهایی
به دیوار کهنه خاطرات نمیآویزم
آن را بدوش میکشم
تا سر برآورد روزی
از بستر ویرانه میهنم
و هر جا که صدایی بود و خاموش گشت
اجنبیان گفتند
درباریان آمدند
مرتجعین خواندن
اما تو هنوز و همیشه
در بادبان من
جاودانهای
ح مقدم ( بادبان )
سهشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۷
دانشگاه آکسفورد، اعطای مدرک دکتری به آقای علی کردان از ایران را رسما تکذیب کرد.
ارسال شده توسط
بادبان
پنجشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۷
نگاه فراساختاری حسین درخشان آخوند نشان به ایران و ورای آن
ارسال شده توسط
بادبان
ین سوپر مارکت سردبیرخودم که فروشندهاش حسین درخشان آخوندنشان است و محصولاتش همه ساخته و پرداخته نظام ولایت فقیه ، برای تامین بقای سیاسی نظام چوب حراج به وجدان نداشتهاش میزند و مرتب برای خواب کردن روشنفکران و کاربران اینترنتی، لالایی میخواند تا آنها واقعیات شرایط فعلی را نبینند .مطلبی در مورد اعدام یعقوب مهرنهاد زده بخوانید
اعدام یعقوب مهرنهاد بار دیگر اثبات میکند مبارزه مسالمت آمیز در چارچوب قانون جمهوری آخوندی عملاً امکان پذیر نیست و این شیوه، و این راه حل مشخص غیر عملی و برای معضل اجتمایی سیاسی ایران پاسخگو نمیباشد .
جناب حسین خان آخوندنشان این دستگاه قضایی که تو به آن مشروعیت میدهی 30 هزار زندانی سیاسی را در عرض چند روز فقط در سال 67 قتل عام کرد اونوقت تو میگویی جمهوری اسلامی کدام خبرنگاری را اعدام کرده که این دومیش باشد!! نظامی که دستگاه قضایی آن دستور میداد تا دختران را قبل از اعدام به صیغه پاسداران درآورند و مورد تجاوز قرا میدادند و تو به آن مشروعیت میدهی خجالت بکش ! نظامی که دستگاه قضایی آن دستور میداد جوانانش را به جرم گوش دادن به موسیقی، وارونه سوار الاغی مثل تو کنند و در خیابانها بگردانند و تو به آن مشروعیت میدهی شرم و حیا کن !
18 تیر یادت است مبارزه مسالمت آمیز دانشجویان برای بسته شده یک روزنامه یادت رفته در جواب اعتراض دانشجویان آنها را از بالای پشت بام خوابگاه یا زهرا گویان پائین انداختند.این نظام ساختار خود را مبنی بر سرکوب پایه گذاری کرد و از همان آغاز ظهورش خشونت را نهادینه کرد خب معلومه برای از بین بردن مخالفان حکومت آنها را به گروه های مسلح وابسته میکند.
برای دو روزنامه نگار کرد حکم اعدام صادر کردند و تو در وبلاگت هورا کشیدی و دست زدی و گفتی این دو عضو به گروه مسلح جدایی طلب وابسته بودند .به فرزاد کمانگر حکم اعدام دادند و او را به پژاک و پ ک ک وابسته کردند و یعقوب را هم به گروه مسلح بلوچستان . ولی این موج جدید اعدامها برای قدرت نمایی است البته این قدرت نمایی هم فقط در مقابل مردم دست خالی است و چون در سیستان و بلوچستان یک مقاومت مسلحانه وجود دارد و رژیم و عواملش ترس و وحشت دارند و عاجز شدهاند در نتیجه احکام اعدام ها را در این مناطق و همچنین منطقه کردستان افزایش دادند تا جو ترس و انفعال را حاکم کنند تا کسی جرئت نکند به گروههای مسلح نزدیک شود .
جناب سر دبیر آخوندنشان، مقاومت مسلحانه را هم همین حکومت آخوندی به مخالفانش تحمیل کرد چون کسی دوست ندارد جانش را کف دستش بگیرد و خود را در مخاطره بیاندازد تا از حقوق اولیه خود و مردمش دفاع کند ولی برای دفاع از حرمت انسانی راهی به جز سلاح باقی نگذاشتند
اعدام یعقوب مهرنهاد بار دیگر اثبات میکند مبارزه مسالمت آمیز در چارچوب قانون جمهوری آخوندی عملاً امکان پذیر نیست و این شیوه، و این راه حل مشخص غیر عملی و برای معضل اجتمایی سیاسی ایران پاسخگو نمیباشد .
جناب حسین خان آخوندنشان این دستگاه قضایی که تو به آن مشروعیت میدهی 30 هزار زندانی سیاسی را در عرض چند روز فقط در سال 67 قتل عام کرد اونوقت تو میگویی جمهوری اسلامی کدام خبرنگاری را اعدام کرده که این دومیش باشد!! نظامی که دستگاه قضایی آن دستور میداد تا دختران را قبل از اعدام به صیغه پاسداران درآورند و مورد تجاوز قرا میدادند و تو به آن مشروعیت میدهی خجالت بکش ! نظامی که دستگاه قضایی آن دستور میداد جوانانش را به جرم گوش دادن به موسیقی، وارونه سوار الاغی مثل تو کنند و در خیابانها بگردانند و تو به آن مشروعیت میدهی شرم و حیا کن !
18 تیر یادت است مبارزه مسالمت آمیز دانشجویان برای بسته شده یک روزنامه یادت رفته در جواب اعتراض دانشجویان آنها را از بالای پشت بام خوابگاه یا زهرا گویان پائین انداختند.این نظام ساختار خود را مبنی بر سرکوب پایه گذاری کرد و از همان آغاز ظهورش خشونت را نهادینه کرد خب معلومه برای از بین بردن مخالفان حکومت آنها را به گروه های مسلح وابسته میکند.
برای دو روزنامه نگار کرد حکم اعدام صادر کردند و تو در وبلاگت هورا کشیدی و دست زدی و گفتی این دو عضو به گروه مسلح جدایی طلب وابسته بودند .به فرزاد کمانگر حکم اعدام دادند و او را به پژاک و پ ک ک وابسته کردند و یعقوب را هم به گروه مسلح بلوچستان . ولی این موج جدید اعدامها برای قدرت نمایی است البته این قدرت نمایی هم فقط در مقابل مردم دست خالی است و چون در سیستان و بلوچستان یک مقاومت مسلحانه وجود دارد و رژیم و عواملش ترس و وحشت دارند و عاجز شدهاند در نتیجه احکام اعدام ها را در این مناطق و همچنین منطقه کردستان افزایش دادند تا جو ترس و انفعال را حاکم کنند تا کسی جرئت نکند به گروههای مسلح نزدیک شود .
جناب سر دبیر آخوندنشان، مقاومت مسلحانه را هم همین حکومت آخوندی به مخالفانش تحمیل کرد چون کسی دوست ندارد جانش را کف دستش بگیرد و خود را در مخاطره بیاندازد تا از حقوق اولیه خود و مردمش دفاع کند ولی برای دفاع از حرمت انسانی راهی به جز سلاح باقی نگذاشتند
سهشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۷
صدای عدالت را بر دار کشیدند
ارسال شده توسط
بادبان
تلاش کردم میلهها را خم کنم
ولی قادر نبودم
تلاش کردم خشتهای دیوار را فرو ریزم
ولی قادر نبودم
مگر جرم عشق چه اندازه درد بود
که در این تابستان خونین
لباس شقایق به تن کردی
مگر تا رهایی چه اندازه راه است
ح مقدم (بادبان )
یعقوب را اعدام کردند !!
مگر این جوان چه کرده بود و چه گفته بود! بجز فعالیت در زمینه حقوق ساکنان سیستان و بلوچستان و بجز درد دل قلمی در وبلاگ خود و خواستههای مردم که همان تغییر مدیران ناموفق و جایگزینی مدیران میانه رو وانعطاف پذیر به جای برخی مدیران متعصب وخشک مذهبی در استان، و احقاق حقوق قومی و مذهبی اقلیت بلوچ، آیا جواب این خواسته ها محاربه و فساد فی الارض است ! آیا این است بهای اعتراض !
چرا او را در یک دادگاه علنی و با حضور وکیل و خبرنگار و مردم محاکمه اش نکردید! مگر یعقوب کار غیر قانونی در کشور میکرد ! فعالیت اجتمایی او با مجوز دولت بود و انجمن جوانان صداي عدالت" که او دبیر آن بود، بعنوان نهادي مدني، مستقل و مردمي با اخذ اعتبارنامه از سازمان ملي جوانان از سال 1381 فعاليت آشکار داشت پس چرا او را در یک دادگاه ناعادلانه محکوم به مرگ کردید ؟ وقتی که به یعقوب مهرنهاد در 22 بهمن سال گذشته حکم اعدام دادند این حکم مورد اعتراض بسیاری از نهادهای حقوق بشری در سطح بین المللی قرار گرفت و بسیاری از وبلاگ نویسان و فعالین حقوق بشری نسبت به صدور حکم اعدام برای وی ابراز نگرانی کردند
یعقوب مهرنهاد اولین وبلاگنویس ایرانی است که به خاطر فعالیتهای مدنی و بیان عقایدش به طناب دار سپرده میشود
او یک وبلاگ نویس بود و پست های وبلاگی او نگاهش را به دنیا،زندگی،و اوضاع وطنش ایران و زاد بومش سیستان و
بلوچستان نشان می دهد.
یعقوب مهرنهاد در اولین پست وبلاگش که «نام آن خالقی که انسانها را آزاد آفرید» شروع شد، نوشه بود؛
«هرچند که مشغله ها بسیارند وفرصت آنکه بتوانم به صورت مستمر دغدغه ها و تراوشات ذهنی ام را در وبلاگی مستقل منتشر نمایم ممکن است برایم خیلی مقدور نباشد اما در مدت چند سال فعالیت در سازمانهای غیرحکومتی وتشکلهای مردمی آموخته وتجربه نموده ام که هرشخصی نیاز به درد دل وسخن گفتن دارد و چه خوب است تا آدم حرفها وگفته هایش را با یک دنیا آدم وهمنوع خود بزند . یک دنیا آدمی که فارغ از هرگونه مرده باد وزنده باد و بدور از هرگونه تعصب زبان وقومیت ومذهب وسرزمین می توانی با آنها سخن بگوئی اما هرگز اصالت خود را از یاد نبری واما هرگز فکر نکنی که به تو می گویند شهروند درجه دو ویا شاید هم شهروند درجه سه. اما در مورد خودم اگر بخواهم یک سطر توضیح بدهم اینگونه باید بگویم که: از خطه کویری بلوچستانم وساکن شهر زاهدان و دبیر تشکل غیردولتی به نام انجمن جوانان صدای عدالت و ۲۵ بهار از عمرم را تاکنون سپری نموده ام . اما آمده ام تا به جمع شما وبلاگ نویسان بپیوندم شاید بگوئید که وبلاگ نویسی در کشور ما جرم محسوب می گردد و ممکن است خطراتی را تحمل نمایم اما من می گویم که آنهائی که وبلاگ نویسی را جرم می دانند خودم را هم شهروند درجه دو می پندارند واز لحاظ سیاسی نیز از بسیاری مناصب وموقعیت ها در کشور محروم هستم پس بهتر آن است که حداقا همانگونه آزاد به دنیا آمده ام آزاد نیز از دنیا بدون هرگونه تعلل وسکوت وقید وبند ومماشاتی هم بروم شاید اینگونه بهتر به رستگاری برسم ومهم مشکلات این چند روز زندگی نیست که چگونه می گذرد مهم آن است که خود را به بهاء اندک نفروشیم و بسان آزادمردان زندگی کنیم وخوشحال خواهم شد تا مرا به جمع خود پذیرا باشید.»
ابراهیم مهرنهاد برادر 16 ساله یعقوب مهرنهاد و یکی از اعضای انجمن جوانان صدای عدالت هنوز در بازداشت بسر میبرد قبل از اینکه او را هم بالای دار ببرند، توجه همهی مجامع بینالمللی مدافع حقوق بشر را به نقض حقوق اولیه کودکان در بند ایران جلب میکنیم
دوشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۷
گلهای سرخ خفته در خاوران
ارسال شده توسط
بادبان
امسال هم در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی، از این فاجعه ملی مینویسیم چون ابعاد تکان دهنده این فاجعه هولناک بسیار گستردهتر از یک مصیبت و عزای معمولی است. رژیم آخوندی در طول حکومت ظالمانه خود هر وقت سایه سرنگونی را نزدیک خود احساس کرده واکنش نشان داده و با قتل و عام به مخالفان خود چنگ و دندان نشان داده چه در سال 60 بعد از 30 خرداد و چه در سال 67 بعد از نوش جان کردن زهر آتش بس که خمینی مجبور به سر کشیدن آن شد .
در دفتر آغشته به خون تاریخ ما تابستان 67 ثبت شده و یقیناً نسلهای آینده هم روزی و یا هفتهای را برای بزرگداشت این فاجعه در نظر گرفته و از یادمان فرزندان دلیر این میهن که در مقابل آخوندها ایستادند و پایداری کردند تجلیل خواهند کرد، تا دیگر این جنایتها در آیند تکرار نشود. و الان هم نماد و نشانههای بازمانده از این تابستان خونین مثل خاوران و گلهای سرخ خفته در این بیابان داغ دیده به محل و مکان ادای احترام و تجدید عهد تبدیل گشته و همه ساله علیرغم تهدیدات قداره بندان حکومتی برای احقاق خون به ناحق ریخته آنها خانوادهها گردهم میآیند .
باید ابعاد انسانی این واقعه را حفظ کنیم باید از مرتکبان این جنایت بنویسیم فاجعهای که به دستور خمینی ساخته و پرداخته شد و کمسیون مرگ ( نیری ، اشراقی ، پورمحمدی ، ابراهیم رئیسی )تصمیم گرفت آن را عملی کند هنوز اعضای هیئت قتل عام پست مقام حکومتی دارند همین جانیان که جوانان را به نام منافق و محارب و ملحد و مفسد به قتل رساندند حتی زندانیانی که طبق احکام قصات و موازین قضایی رژیم، دوران محکومیت خود را سپری کرده بودند به دار آویخته شدند .
نکتهای را میخواهم عنوان کنم. البته اگر به حساب نسخه پیچی از خارج و همین طور به حساب صدور فرمان لنگش کن نگذارید و فقط نظر و پیشنهاد نگارنده محسوب شود، بیان میکنم .
بسیاری از وبلاگنویسان و فعالین حقوق بشر و نویسندگان اینترنتی از نافرمانیهای مدنی صحبت میکنند و گاه گداری هم راه حل عملی وبعضاً خندهدار پیشنهاد میدهند و هیچ وقت هم به شکل عملی صورت نمیگیرد
ببینید همین چند وقت پیش در استان کردستان به مناسبت کشتار میکونوس تمام مغازهها و بازار و کسبه دست از کار کشیدند و این اعتراض مردم کردستان علیه قتل قاسملو بشدت رژیم را برآشفت ولی حکومت آخوندی هیچ غلطی نتوانست بکند و در نهایت فقط نظارگر شد و در مقابل اراده مردم عقب نشینی کرد.
پس چرا نباید بخاطر کشتار 57 تمام معترضین نظام روزی را بعنوان اعتراض تعیین کنند و به احترام خونهای به ناحق ریخته در و مغازهها را ببندند.
امکان دارد بخاطر تهدیدات رژیم در اولین سال عملی نشود ولی میتوان و باید رژیم را بخاطر این فاجعه مجبور به عقب نشینی کرد همان طوری که مردم شریف کردستان کردند. پایداری و مقاومت را از گلهای سرخ خفته در خاوران بیاموزیم
یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۷
جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۷
پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۷
دوهزار و سیزده کلیک در یک روز
ارسال شده توسط
بادبان
دیروز بادبان من سرگیجه گرفته بود وقتی آمدم تو وبلاگم تا کنتور آمار بینندهگان را چک کنم دیدم کنتورم کف کرده و هشتدار قرمز برایم گذاشته و نوشته برای دیدن آمار دقیق باید گزینه دیگری را انتخاب کنم که با هزینه است و مجانی نمیپذیرد و دیروز بعداز ظهر آمار به هزار بیننده رسیده بود تعجب کردم !! چه خبر شده ؟ این همه وزیتور از کجا آمده ؟آن هم در یک روز!! لینکها را چک کردم دیدم لینک کاریکاتور آخرم را یکی از کاربران بالاترین لطف کرده و در سایت قرار داده . قبلاً هم بعضی از کارهایم را در بالاترین دیده بودم ولی هیچ وقت آمار این قدر زیاد نبوده به هر حال شب که برگشتم خانه و دوباره کنتورهایم را چک کردم دیدم هنوز کنتور اولی غش کرده و کنتور دومی آمار بینندگان را 2013 نفر نشان میدهد .
خواستم روز 26 تیرماه 1387 و رقم2013 بیننده را در این روز، در بادبان فیلتر شدهام ثبت کنم چون یقین دارم چنین آماری را عمراً نخواهم دید و برای من ندید پدید، سقف بسیار بزرگی است. دیشب متوجه شدم گویا نیوز هم در صفحه ديدني هاي دنياي تصوير به این کاریکاتور عکس یادگاری آق محمود لینک داده البته از شما چه پنهان فکر نمیکردم گویا نیوز از این ناپرهیزیها بکند چون با وبلاگهای امثال من زاویه دارد به هر حال حسابی امروز ذوق زده شدم و انگیزهام در ضمینه کاریکاتور به کوری چشم آخوندها چند برابر شد.
حالا هرچه میخواهید با ایمیل خط و نشان بکشید و برای وبلاگ نویسی قانون حکم اعدام در مجلس صادر کنید. و دارالتجاره اتحادیه اروپا هم هر چه میخواهد این سیاست مماشات را با این زالوصفتان خونخوار ادامه بدهد ولی یقین داشته باشید تا آسیاب آخرین استخوانهای آخوندها از پای نخواهیم نشست. من نه انسان مبارز و انقلابی هستم و نه ادعای سیاسی و فرهنگی دارم ولی نمیتوانم در مقابل ظلم و ستمی که بر مردم و سرزمینم میشود سکوت کنم تا زمانی که نسیم آزادی بر بادبانم میوزد، صدایم را در کاریکاتور، شعر، مقاله، و نوشته جار خواهم زد. این پنجره گشوده شده را نمیتوانید بر ما ببندید. امروز نگاه کردن به بادبانم را بیش از پیش دوست دارم
خواستم روز 26 تیرماه 1387 و رقم2013 بیننده را در این روز، در بادبان فیلتر شدهام ثبت کنم چون یقین دارم چنین آماری را عمراً نخواهم دید و برای من ندید پدید، سقف بسیار بزرگی است. دیشب متوجه شدم گویا نیوز هم در صفحه ديدني هاي دنياي تصوير به این کاریکاتور عکس یادگاری آق محمود لینک داده البته از شما چه پنهان فکر نمیکردم گویا نیوز از این ناپرهیزیها بکند چون با وبلاگهای امثال من زاویه دارد به هر حال حسابی امروز ذوق زده شدم و انگیزهام در ضمینه کاریکاتور به کوری چشم آخوندها چند برابر شد.
حالا هرچه میخواهید با ایمیل خط و نشان بکشید و برای وبلاگ نویسی قانون حکم اعدام در مجلس صادر کنید. و دارالتجاره اتحادیه اروپا هم هر چه میخواهد این سیاست مماشات را با این زالوصفتان خونخوار ادامه بدهد ولی یقین داشته باشید تا آسیاب آخرین استخوانهای آخوندها از پای نخواهیم نشست. من نه انسان مبارز و انقلابی هستم و نه ادعای سیاسی و فرهنگی دارم ولی نمیتوانم در مقابل ظلم و ستمی که بر مردم و سرزمینم میشود سکوت کنم تا زمانی که نسیم آزادی بر بادبانم میوزد، صدایم را در کاریکاتور، شعر، مقاله، و نوشته جار خواهم زد. این پنجره گشوده شده را نمیتوانید بر ما ببندید. امروز نگاه کردن به بادبانم را بیش از پیش دوست دارم
دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷
چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۷
شب آوازها
ارسال شده توسط
بادبان
شب آوازها وبلاگ جدید حمید اسدیان، قصه نویس و شاعر مبارزی است که تمام آثارش به سمت مقاومت قد کشیده است. رژیم شاه او را به هنگام بازگشت از پایگاههای فلسطین دستگیر و روانه زندان میکند حمید پس از 5 سال اسارت در زندان حکومت پهلوی به همراه آخرین بازماندگان زندانیان سیاسی در زمان انقلاب از زندان آزاد میشود
به قلم او بیست و چند کتاب به رشته تحریر درآمده است. او راه درازی را پیموده تا به اینجا رسیده و این راه چندان هم سر راست نبوده . اگرچه راه او از بوی راهروهای زندان، و از بوی باروت و از سر گردنه ِ آتش و خون گذشته و لی او راه سراسر گل سرخ میخواند. و حالا رختخواب خالی یارانش را توی متن کتابهایش پهن کرده . او شاعریست توانا ، با رجهای سبز روی زمینه سفید قصه میبافت .
بادبان من که توی اولین خط یک نوشته معطل میماند و پشت چند جمله گم میشود شما را به میهمانی شب آوازها دعوت میکند
دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۷
هجده تیرماه
ارسال شده توسط
بادبان
زیر سینه سربی ابرهایِ هجده تیر ماه
بادبان کوچک من
بروی آبهای آشفته پهلو گرفته
و میلاد ماه همانند
درخشش الماسی
در وسعت دریا میلرزد
وچون جرقه ای بارور
در انعکاس آینه آب میچکد
ای ابرهای پر بار ببارید
بر جوانه های خزان دیده
ای بادهای پر امید
بکوبید بر یالِ بادبان من
تا پیش روم بسوی
دروازهِ دریایِ آرزوها
تا صدای دریانوردان شیردل را
دوباره بشنوم
تا صدایم را با چلچلهها
دوباره هم ساز کنم
تا بالهای گشوده ِ مرغان دریائی را
دوباره ببینم
که از پرواز هراسی ندارند
سوسوی فانوس ستارگان
در انتظار دستهای برهنه
ولی توانای ما میسوزد
دیگر اشگ نخواهم ریخت
فقط سرود می خوانم
ح . مقدم
دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۷
آفتاب عدالت در تیرگی تجارت
ارسال شده توسط
بادبان
وقتی که جهان چشمهایش را فرو میبست تا نبیند که در ایران تحت حاکمیت مستبدان چه میگذرد ، وقتی که آفتاب عدالت در تیرگی تجارت پنهان میشد، وقتی که در ایران از انسان و انسانیت چیزی باقی نمیگذارند، و متاسفانه آن چه که در ایران میبینیم یک تراژدی درام سینمایی نیست، تراژدی درام واقعی است که هر روز در خیابانهای شهرهای ایران اکران میشود
وقتی که در غرب با برچسب تروریستی دهان یک مقاومت مشروع را میبندند. فرزندان دلیر این مقاومت هفت سال پیش در یک کار زار حقوقی بذرهای عدالتخواهی را در جهان غرب کاشتند . و غرور و آرمانشان، ریشه زد و آب جستجو کرد، پوسته زمین را شکافت ، حالا دیگر چه باید کرد تا شکوفا شود ؟ و گل دهد این آرزوی آزادی .
من که همیشه آدم بدبینی هستم هر از گاهی سر به سر این پرندگان آزادی که همیشه در تلاش و کوشش هستند و آواز میخوانند میگذارم و میگویم : اینجا کسی نمیشنود . این جا تجارت است و بس کسی گوش نمیدهد و انگار باید همه پرندهها برگردند پشت میلهها !!
گاهی میدیدم این پرندگان رویا میبینند میگفتم : چیزی به شب نمانده و باید به خواب فرو رفت . گاهی میدیدم نیایش میکنند میگفتم آن آفریدگاری که به آن ایمان داشتید اولین قطار را گرفت و رفت . می دیدم میخندند !! میگفتم: گریه داره چرا میخندید ! در پاسخم میگفتند کسی که میگرید امید را از دست میدهد .
با پاره شدن لیست تروریستی در انگلستان خیالاتم رنگ واقعیت میگیرد. وقتی میبینم رژیم تو ظلمت کز کرده . و سران حکومتی ریزش میکنند یاد آن حرف کنفسیوس میافتم که میگوید
برگ در هنگام زوال میافتد
میوه در هنگام کمال میافتد
بنگر چگونه میافتی
چون برگی زرد و یا سیبی سرخ
چهارشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۷
یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۷
حرفهای چند ضلعی شیطان
ارسال شده توسط
بادبان
اون قدیم ندیما هر از گاهی شیطان در گوشم زمزمه میکرد و میگفت: بیا با هم قرار ببندیم، تو روحت را به من بسپار و من در عوض مال و منال، مقام و قدرت و ثروت به تو اهداء میکنم!!
سالها گذشت و من گول شیطان را نخوردم. تا این که گرسنگی به سرزمین من آمد، وقتی شیطان چشمهای گرسنه مرا دید نزدیک گوشم آمد و گفت: آزادیت را، فکر و اندیشهات را، هویت و حقوق انسانیات را به من بسپار!!
به او گفتم: تو در عوض به من چه میدهی؟
گفت: نان، کوپن بنزین، گوجه فرنگی، برنج.
خوشحال شدم و گفتم: چه خوب بیا همین الان قرارداد را امضاء میکنم.
و وقتی داشتم قرارداد با شیطان میبستم به او گفتم: راستی روحم را نمیخواهی بستانی؟
خندید و گفت: شوخی میکنی؟ روح کسی را که آزادیاش را معامله میکند، حق و حقوق، و هویت انسانیاش را نفی میکند، به چه درد من میخورد!! به اندازه پشیزی هم نمیارزد!!
سالها گذشت و من گول شیطان را نخوردم. تا این که گرسنگی به سرزمین من آمد، وقتی شیطان چشمهای گرسنه مرا دید نزدیک گوشم آمد و گفت: آزادیت را، فکر و اندیشهات را، هویت و حقوق انسانیات را به من بسپار!!
به او گفتم: تو در عوض به من چه میدهی؟
گفت: نان، کوپن بنزین، گوجه فرنگی، برنج.
خوشحال شدم و گفتم: چه خوب بیا همین الان قرارداد را امضاء میکنم.
و وقتی داشتم قرارداد با شیطان میبستم به او گفتم: راستی روحم را نمیخواهی بستانی؟
خندید و گفت: شوخی میکنی؟ روح کسی را که آزادیاش را معامله میکند، حق و حقوق، و هویت انسانیاش را نفی میکند، به چه درد من میخورد!! به اندازه پشیزی هم نمیارزد!!
دوشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۷
شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۷
زیبا کلام آخوند نشان
ارسال شده توسط
بادبان
چند روزی دسترسی به کامپیوتر نداشتم امروز که صفحات سایتها را نگاه میکردم دیدم دوباره بعضی از قلم به مزدان حکومتی ، بی اعتنایی دولت ایتالیا به احمدینژاد در رم را بی حرمتی به ایرانیان توصیف کردند !! و سعی در مخدوش کردن مرز بین مردم و حکومت مستبد مذهبی حاکم بر ایران شدند یکی از این قلم به مزدان صادق زیبا کلام است که در باب بی اعتنایی دولت ایتالیا به احمدی نژاد در سایت فرارو و در روزنامه اعتماد ملی نوشته « به هر حال در یک گردهمایی بین المللی یا یک سفر خارجی بی حرمتی به رئیس جمهور ، توهینی به مردم یک کشوری است که در جریان یک انتخابات ملی 17 میلیون نفر به وی رای دادند » .
این زیبا کلام آخوند نشان جوری از بی حرمتی به رئیس جمهور حرف میزند که انگار حرمت در حکومت ایران جزء آیات محکمات و اصل اساسی و خدشه ناپذیر ولایت فقیه بوده و هست . و انتخابات در کشوری آزاد که دموکراسی در آن نهادینه شده است انجام گرفته و احمدینژاد نماینده بی برو برگرد مردم ایران است !!
آیا این حکومت برای جان انسانها ارزش وحرمتی قائل بوده ؟ کشتار سال 60 و 67 را به یاد دارید ؟ و نیروهای انتظامی و نظامی و امنیتی و اطلاعاتی ، ارزش و حرمتی برای مردم ایران قائل میشوند ؟ آیا احمدی نژاد از عاملان نسل کشی ایرانیان نیست ؟ و این رئیس جمهور و سران حکومت با آگاهی و اختیار مرتکب جنایت در ایران نمیشوند ؟ آیا سرمایههای کشورمان را به تاراج نمیبرند ؟ ( حتی خودشان هم اقرار میکنند افشاگری عباس پالیزاد )
آیا انتظار داشتید مقامات دولتی ایتالیا بیایند پای پلکان هواپیما ایران ایر و فرش قرمز برای پاسدار احمدینژاد پهن کنند ؟ همان فرشی که برای خاتمی فریب کار پهن کردند که سرخی آن از خون آزادیخواهان و مبارزان سلاخی شده و از صورت خونین زنان ایران رنگ گرفته ، و زیر پای خاتمی لگدمال شد و نتیجه آن سیاست مماشات هم تروریست شمردن مقاومت مشروع و خریدن وقت برای بقای سیاسی آخوندها و منفعت جویی و سود طلبی برای دارالتجاره اروپا بود .
آیا اگر از احمدینژاد پذیرایی و تجلیل و تعریف میکردند ، بی حرمتی به دانشجویان و کارگران و معلمان و زنان آزاده ایران نبود ؟ و بی حرمتی به خانوادههای قربانیان رژیم ستم سالار ایران نیست ؟
البته رژیم میداند با جرم و جنایت در داخل و تهدید جامع جهانی ، باید منتظر واکنشهای اینچنین باشد و سزاوار اقدامات بیشتری از جانب جامع جهانی است و در آینده نه چندان دور باید منتظر پاسخ مردم خشمگین و به ستوه آمده ایران هم باشد که بیشک پاسخی سخت و خونین خواهد بود .
وقتی این گماشته ولی فقیه بدون شام به ایران بازگشت و چراغهای بناهای تاریخی میدان شهرداری را به دستور شهردار رم در مخالفت با حضور احمدی نژاد خاموش کردند ، شام غریبان واقعی در رم بوقوع پیوست که مصداق شب همبستگی با مردم ایران بود
پ ن
تمام سخنرانیها در میدان شهرداری رم در این سایت آپلود شده و در دسترس همگان قرار دارد
این تیم فوتبال هلند عجب درسی به تیم ایتالیا و فرانسه داد !! سه گل به ایتالیا زد که به قول خودشان قهرمان جهانند ، و 4تا هم به فرانسه زد که نایب قهرمان جهانند !! فدراسیون فوتبال ایتالیا و فرانسه باید این بازیکنان را بفرستند بروند زمین شخم !! بزنند
کر کری لوکا تونی بازیکن ایتالیایی و فرانک ریبری بازیکن فرانسه خیلی بامزه است جفتشان تو تیم بایرمونیخ توپ میزنند
این زیبا کلام آخوند نشان جوری از بی حرمتی به رئیس جمهور حرف میزند که انگار حرمت در حکومت ایران جزء آیات محکمات و اصل اساسی و خدشه ناپذیر ولایت فقیه بوده و هست . و انتخابات در کشوری آزاد که دموکراسی در آن نهادینه شده است انجام گرفته و احمدینژاد نماینده بی برو برگرد مردم ایران است !!
آیا این حکومت برای جان انسانها ارزش وحرمتی قائل بوده ؟ کشتار سال 60 و 67 را به یاد دارید ؟ و نیروهای انتظامی و نظامی و امنیتی و اطلاعاتی ، ارزش و حرمتی برای مردم ایران قائل میشوند ؟ آیا احمدی نژاد از عاملان نسل کشی ایرانیان نیست ؟ و این رئیس جمهور و سران حکومت با آگاهی و اختیار مرتکب جنایت در ایران نمیشوند ؟ آیا سرمایههای کشورمان را به تاراج نمیبرند ؟ ( حتی خودشان هم اقرار میکنند افشاگری عباس پالیزاد )
آیا انتظار داشتید مقامات دولتی ایتالیا بیایند پای پلکان هواپیما ایران ایر و فرش قرمز برای پاسدار احمدینژاد پهن کنند ؟ همان فرشی که برای خاتمی فریب کار پهن کردند که سرخی آن از خون آزادیخواهان و مبارزان سلاخی شده و از صورت خونین زنان ایران رنگ گرفته ، و زیر پای خاتمی لگدمال شد و نتیجه آن سیاست مماشات هم تروریست شمردن مقاومت مشروع و خریدن وقت برای بقای سیاسی آخوندها و منفعت جویی و سود طلبی برای دارالتجاره اروپا بود .
آیا اگر از احمدینژاد پذیرایی و تجلیل و تعریف میکردند ، بی حرمتی به دانشجویان و کارگران و معلمان و زنان آزاده ایران نبود ؟ و بی حرمتی به خانوادههای قربانیان رژیم ستم سالار ایران نیست ؟
البته رژیم میداند با جرم و جنایت در داخل و تهدید جامع جهانی ، باید منتظر واکنشهای اینچنین باشد و سزاوار اقدامات بیشتری از جانب جامع جهانی است و در آینده نه چندان دور باید منتظر پاسخ مردم خشمگین و به ستوه آمده ایران هم باشد که بیشک پاسخی سخت و خونین خواهد بود .
وقتی این گماشته ولی فقیه بدون شام به ایران بازگشت و چراغهای بناهای تاریخی میدان شهرداری را به دستور شهردار رم در مخالفت با حضور احمدی نژاد خاموش کردند ، شام غریبان واقعی در رم بوقوع پیوست که مصداق شب همبستگی با مردم ایران بود
پ ن
تمام سخنرانیها در میدان شهرداری رم در این سایت آپلود شده و در دسترس همگان قرار دارد
این تیم فوتبال هلند عجب درسی به تیم ایتالیا و فرانسه داد !! سه گل به ایتالیا زد که به قول خودشان قهرمان جهانند ، و 4تا هم به فرانسه زد که نایب قهرمان جهانند !! فدراسیون فوتبال ایتالیا و فرانسه باید این بازیکنان را بفرستند بروند زمین شخم !! بزنند
کر کری لوکا تونی بازیکن ایتالیایی و فرانک ریبری بازیکن فرانسه خیلی بامزه است جفتشان تو تیم بایرمونیخ توپ میزنند
جمعه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۷
در غربت فریاد زدی آزادی
ارسال شده توسط
بادبان
عکسهایی از تجمعهای اعتراضی در رم علیه حضور احمدی نژاد در این کشور را به همراه آهنگی آپلود کردم و در بادبانم قرار میدهم
فیلمی هم در یوتوب دیدم که در میدان اسپانیا آنروز گرفته شده که آن را هم لینک میدهم
اگر چه ما خارجه نشینها از مردم ایران دور هستیم و فاصله زیادی بین ما هست ولی خواستههایمان هیچ فاصلهایی از هم ندارند .
چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۷
این هم از آمد و رفت ِ پاسدار احمدینژاذ
ارسال شده توسط
بادبان
روز سه شنبه سوم ژوئن محمود احمدینژاد برای شرکت در کنفرانس مبارزه با بحران گرسنگی در جهان، به شهر رم آمد و ما هم که سالیات سال تشنه و گرسنه آزادی و عدالت در کشورمان هستیم برای اعتراض به حضور این پاسدار رهسپار رم شدیم .
صبح در هوای ابری رم و با بارش ریز باران بهاری وارد پاینتخت شدیم ماشین را پارک کردیم و با اتوبوس به طرف پارلمان رفتیم چون پلیس در محوطه اجلاس فائو به هیچ نیرو و حزب سیاسی برای تجمع اعتراضی اجازه نداده بود معترضین در میادین شهر، تجمعات اعتراضی علیه احمدی نژاد را برگذار کردند دوستداران شورای ملی مقاومت در نزدیکی پارلمان کنفرانس مطبوعاتی داشتند که درآن شخصیتهای سیاسی و پارلمانی و چند تن ازاعضاء شورا و چند خبرنگارشرکت داشتند از جمله آلدو فربیچه خبرنگار برجسته و معروف ایتالیا و همین طور ماریو لانا رئیس انجمن وکلای ایتالیا که سابقه و گذشته درخشانی در ضمینه حقوق بشر دارد و علیرضا میگفت حتی در زمان شاه او تلاشهای بسیاری برای توقف حکم اعدام خسرو گلسرخی از طریق سازمان ملل انجام داده بود .
و ماهم برای شرکت در این کنفرانس وارد سالن شدیم و مهمانان نقطه نظرات خود را در مورد سفر احمدی نژاد ابراز داشتند و بعد از خاتمه یافتن کنفرانس مطبوعاتی از سالن خارج شدیم و به طرف میدان اسپانیا پیاده روی کردیم دیگر از باران خبری نبود و تابش آفتاب داغ ما را همراهی میکرد در وسط میدان داود را دیدم که دو پرچم شیر و خورشید ایران را در دست گرفته و با صدای بلند فریاد میزند « احمدی نژاد برو گم شو » « احمدی نژاد اخراج باید گردد » و دهها خبرنگار و فیلمبردار در وسط جمعیت دور او را احاطه کردهاند طولی نمیکشد که بچههای دیگر هم میرسند و همه با هم شعار میدهیم و چند نمایند مجلس هم با بلند گو با ما همراه میشوند و خبرنگاران مصاحبه میکنند
مدتهاست روزنامه رفورمیست در ایتالیا فراخوانی برای اعتراض عمومی بر علیه احمدی نژاد داده بود و همراه با رادیکالها در این تجمع شرکت داشتند و ویژه نامه رفورمیست که عکس بزرگی از احمدی نژاد را در صفحه اول به چاپ رساند بود در میان مردم پخش و توذیع میشود و پشت صفحه این ویژه نامه شعری از فروغ فرخزاد را با ترجمه ایتالیایی و با عکسی از فروغ به چاپ رسانده ، و نوشته بود
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یاس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها
طولی نمیکشد که چند جوان به سرعت پارچههای سیاه و بلند را بر روی پلههای معرف میدان اسپانیا پهن می کنند این پلهها یاد آورقسمتی از تاریخ سینمای نئورئالیست ِ دسیکا و فلینی در سالهای گذشته است و این پارچهها نمایانگر فرش سیاه بجای فرش قرمز در استقبال ازحضور پاسدار احمد نژاد است و چند دختر با انداختن پارچه سیاه بر سر و با داشتن عکسهایی در دست به صف میایستند که مورد توجه حاضرین و خبرنگاران قرار میگیرند و عدهای دیگر پلاکارتهای بلند در دست میگیرند
احمد رفعت خبرنگار رادیو فردا و صدای امریکا را میبینم که با تلفن دستی صحبت میکند گویا کارت خبرنگاری او را در ورودی کنفراس فائو ضبط کرده اند و اجازه ورود به او نداده بودند
بسرعت شروع به گرفتن عکسهایی از این صحنهها هستم که صدای زنی بالای پله ها نظرم را جلب میکند زنی که خود را در پارچه سیاه پنهان کرده و بلندگویی در دست دارد میگوید زنان ایران تحت حکومت احمدی نژاد از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند و پارچه سیاه را از خود دور میکند و میگوید من این حق را دارم که این پارچه سیاه را از خود دور کنم ولی به زن ایرانی این حق را نمیدهند
بعد به میدان سن جووانی رم میروم هواداران مجاهدین با پلاکارتها و پرچمها و عکسهای مختلف شروع به تظاهرات میکنند آقای ابوالقاسم رضایی و آقای رضا اولیا هنرمند و مجسمه سازمتعهد به فارسی و ایتالیایی سخنرانی میکنند و همچنین سخنرانان ایتالیایی از جمله آنتونیواستانگو که سمت سیاسی آن را به یاد ندارم ، به ایراد سخنرانی پرداختند . در این میدان هم خبرنگاران زیادی به تهیه خبر و عکس و فیلم میپردازند و خلاصه این جاهم خطاب به دادستانی ایتالیا فریاد زدیم تا دیر نشده و احمدی نژاد نرفته دستگیرش کنید و به دادگاههای بین المللی ببرید و او را به اتهام جنایت علیه بشریت به محاکمه بکشید
و یک تجمع بزرگ دیگری در میدان شهردای رم و با حضور شهردار جدید رم و شخصیتهای صاحب نام ایتالیایی و پارلمانی انجام گرفت که جمعیت بسیار زیادی در آن مشارکت داشتند وما هم با پرچم سه رنگ وارد میدان شدیم پلیس تا پرچمهای ما را دید به طرف من آمد و پرسید آیا موافق احمدی نژاد هستیم یا مخالف او ، که او را از نگرانی بیرون آوردم در قسمت چپ میدان پرده بزرگی که چهره خون آشام خامنه ای و همچنین چهره احمد باطبی دانشجوی آزاده ایرانی که پیراهن خونین دوستش را بالای سر گرفته ، نقاشی شده بود و قسمت راست میدان پرده مانیتور بزرگی فیلم های از برخورد نیروهای امنیتی با مردم را در ایران به نمایش گذاشته بود و چهره خندان قهرمانی چون کاووسی در زیر طناب دار را در مانیتور نشان میدهد
چون سخنران بسیار زیادی در این تجمع شرکت داشتند فقط سه دقیقه حق بیان میدادند و اولین سخنران شهردار رم بود و به نشان اعتراض به حضور احمدی نژاد برای ده دقیقه چراغهای بناها و اماکن تاریخی میدان شهرداری را خاموش میکنند
و از سخنران ایرانی اول احمد رفعت و بعد داود کریمی نماینده پناهندگان سیاسی ایرانی در ایتالیا سخنرانی میکنند و همچنین جلال که ازبچه های آزاده و ازباقیماندههای کنفداسیون قدیم است سخنرانی میکند
نزدیک ساعت 10 شب در مسیر درختان نارنج به طرف ماشین میرویم دیگر از صدای اذحام ماشینها و سر و صدا ها و شلوغی خبری نیست ریههایم را از بوی عطر یاسهای که از حیاط خانههای رومی میآید پر میکنم و به بچهها میگویم هیچ وقت عمراً در یک روز در 4 تظاهرات شرکت نکرده بودم !! و پیش خود فکر میکنم حکومتی که بذر ترور را با کشتن حسین نقدی در سال 93 در همین شهر رم کاشت محصولی جز اعتراض و انزجا ر ، امروز نمیتواند برداشت کند .
و نتیجه آن میشود که پاسدار احمدینژاد همان روزی که آمده بود عصر همان روز فرار را بر قرار ترجیح میدهد و راهی ایران میشود و حتی برلوسکونی در ضیافت شامی که داده بود و تمام سران کشورهای شرکت کننده در اجلاسیه را دعوت کرده بود از احمدی نژاد و رئیس جمهور زیمباوه دعوت بعمل نیاورد و پاپ هم به او اجازه ملاقات نداده بود فقط توانسته بود در هتل هیلتون برای رئیس چند شرکت تجاری گنده گویی کند تا صاحبان شرکتها را متقاعد کند که در ایران سرمایه گذاری کنند و و از ثبات و امنیت نظام جمهوری اسلامی و از شکوفائی اقتصاد ایران سخن گفته بود !!
پا نوشت عکسهای که گرفتم بشکل آلبوم فردا در وبلاگ قرار میدهم
جمعه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۷
پنجشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۷
سفر احمدی نژاد به رم
ارسال شده توسط
بادبان
همانطور که این روزها در خبرها میخوانید محمود احمدینژاد قرار است ایتالیا تشریف بیاورد اجلاس امنیت غذایی سازمان خوارو بار کشاورزی سازمان ملل (فائو) با حضور 30 تن از سران کشورهای جهان ، از 14 تا 16 خرداد ماه جاری در شهر رم برگزار خواهد شد. و در به در لابیهای رژیم برای گرفتن ملاقات های دیپلماتیک برای احمدینژاد تلاش میکنند ولی هر در ِ دولتی را میزنند در را برویشان میبندند انگاری محمود آقا جذام گرفته ( بلانسبت جذامیها )
وزیر امور خارجه ایتالیا فراتینی در یک مصاحبه مطبوعاتی رسماً اعلام کرده قرار ملاقاتهای دفتر نخست وزیر برلوسکونی پر است و وقت ندارد . و اگر بخواهیم به زبان غیر دیپلماتیک این جواب را برای رئیس جمهور ایران ترجمه کنیم یعنی طرف نمیخواهد قیافه نحس تو را ببیند . خود وزیر امور خارجه هم وقت ملاقات نداده .
احمدی نژاد تقاضا کرده در دانشگاه رم سخنرانی کند ( دانشگاه ساپینزا رم ) یعنی یک کلاس درس برای دانشجویان بگذارد . دانشگاه امیر کبیر و کلمبیا کم آورده بود حالاخواسته جبران کند !! البته شانس آورد دانشگاه رم قبول نکرده و گرنه خشتکش را پرچم عبرت آخوندها میکردند این دانشجویان دانشگاه رم همین چند ماه پیش به طور غیر مستقیم به پاپ بندیک اجازه سخنرانی ندادند چه برسد به گماشته ولی فقیه همچنین رژیم چندین بار از طریق سفیر خود در واتیکان ازپاپ بندیک تقاضای ملاقات خواسته ولی هنوز جواب مثبت دریافت نکرده است
در آستانه سفر احمدینژاد به رم حزب رادیکال ایتالیا به شهردار جدید رم پیشنهاد خوبی کرده . پیشنهاد کرده خیابانی که سفارت جمهوری اسلامی ایران در آن قرار دارد یعنی خیابان نومنتانا پلاک 361 را به اسم یکی از دانشجویان در بند ایران نامگذاری کند و پیشنهاد داده به نام علی نیکو نسبتی که به پنج ماه حبس و ده ضربه شلاق محکوم شده تغییر نام دهند البته این خیابان بزرگ و معروف رم را نمیتوانند به راحتی عوض کنند ولی میتوانند فقط همان آدرس سفارت را تغییر دهند همان کاری که ریگان در حمایت از ساخاروف در آمریکا کرد و نام سفارت شوروی سابق را در واشنگتن به نام ساختمان ساخاروف تغییر داد
تصورش را بکنید اگر شهردار جدید جواب مثبت بدهد هر وقت یک سرکرده رژیم بخواهد نامه به سفارت ایران در رم بفرستد باید نام دانشجوی در بند ایرانی را به روی پاکت بنویسد و هر بار سفیر تروریست رژیم در ایتالیا نامه دریافت میکند باید به یاد مخالفانی بیافتد که در بند حکومتی هستند که او آن حکومت را نمایندگی میکند !! عالیه نه !!
به هر حال سه شنیه اگر محمود آقا تشریف بیاورد من هم به استقبالش به رم میروم امیدوارم با دست پر برگردم
وزیر امور خارجه ایتالیا فراتینی در یک مصاحبه مطبوعاتی رسماً اعلام کرده قرار ملاقاتهای دفتر نخست وزیر برلوسکونی پر است و وقت ندارد . و اگر بخواهیم به زبان غیر دیپلماتیک این جواب را برای رئیس جمهور ایران ترجمه کنیم یعنی طرف نمیخواهد قیافه نحس تو را ببیند . خود وزیر امور خارجه هم وقت ملاقات نداده .
احمدی نژاد تقاضا کرده در دانشگاه رم سخنرانی کند ( دانشگاه ساپینزا رم ) یعنی یک کلاس درس برای دانشجویان بگذارد . دانشگاه امیر کبیر و کلمبیا کم آورده بود حالاخواسته جبران کند !! البته شانس آورد دانشگاه رم قبول نکرده و گرنه خشتکش را پرچم عبرت آخوندها میکردند این دانشجویان دانشگاه رم همین چند ماه پیش به طور غیر مستقیم به پاپ بندیک اجازه سخنرانی ندادند چه برسد به گماشته ولی فقیه همچنین رژیم چندین بار از طریق سفیر خود در واتیکان ازپاپ بندیک تقاضای ملاقات خواسته ولی هنوز جواب مثبت دریافت نکرده است
در آستانه سفر احمدینژاد به رم حزب رادیکال ایتالیا به شهردار جدید رم پیشنهاد خوبی کرده . پیشنهاد کرده خیابانی که سفارت جمهوری اسلامی ایران در آن قرار دارد یعنی خیابان نومنتانا پلاک 361 را به اسم یکی از دانشجویان در بند ایران نامگذاری کند و پیشنهاد داده به نام علی نیکو نسبتی که به پنج ماه حبس و ده ضربه شلاق محکوم شده تغییر نام دهند البته این خیابان بزرگ و معروف رم را نمیتوانند به راحتی عوض کنند ولی میتوانند فقط همان آدرس سفارت را تغییر دهند همان کاری که ریگان در حمایت از ساخاروف در آمریکا کرد و نام سفارت شوروی سابق را در واشنگتن به نام ساختمان ساخاروف تغییر داد
تصورش را بکنید اگر شهردار جدید جواب مثبت بدهد هر وقت یک سرکرده رژیم بخواهد نامه به سفارت ایران در رم بفرستد باید نام دانشجوی در بند ایرانی را به روی پاکت بنویسد و هر بار سفیر تروریست رژیم در ایتالیا نامه دریافت میکند باید به یاد مخالفانی بیافتد که در بند حکومتی هستند که او آن حکومت را نمایندگی میکند !! عالیه نه !!
به هر حال سه شنیه اگر محمود آقا تشریف بیاورد من هم به استقبالش به رم میروم امیدوارم با دست پر برگردم
سهشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۷
اندرعواقب شکست رژیم در دادگاه استیناف انگلستان
ارسال شده توسط
بادبان
ساعت 4 و بیست دقیقه بعد ازظهر دوشنبه 6 خرداد رژیم با موشک (گراد ) به قرارگاه مجاهدین حمله کرد . رژیم با وقاحتی آشکار در واکنش به شکست در دادگاه استیناف و برای بالا بردن روحیه واخورده و متزلزل نظام ، با این تعرض جنگی از خودش عکس العملل نشان داد .
انگار بد جوری چکش قاضی انگلستان تو سر آخوندها خورده !! که این چنین مبادرت به اقدام جنگی کردهاند البته قابل درک است چون رژیم کلی سرمایه گذاری کرده بود سر بردن مجاهدین تو لیست تروریستی و حالا میبیند نه تنها تمام سرمایهگذاری سیاسیاش فرو ریخته بلکه هیچ راه سیاسی برای رژیم به ستوه آمدهاش باقی نمانده و این موشک اندازیاش از یأس و سرخودگی است
جنگ افروزی رژیم ایران و شکست فاحش سیاست بحران تراشی در عراق و لبنان ، جهانی را برانگیخته و تشدید بحران اتمی و تحریمها و اعتراضات داخلی ، این رژیم را حسابی در مخمصه و تنگنا جدی قرار داده و در عرصهی دیپلماسی خارجی سیر اوضاع به ضرر حکومت آخوندی سرعت گرفته و فقط بیرون آمدن از لیست تروریستی ( تهدید ِ شماره یک ) را کم داشت که آن هم علیرغم خواست دولت انگلستان و دارالتجاره اتحادیه اروپا در مسیر حقوقی گام به گام تحقق یافته و مییابد .
امٌا موشکاندازی به ارتشی که سلاح ندارد در این موقعیت بحرانی ، اوج درماندگی و زبونی و ضعف و ناتوانی را نشان میدهد و از علائم به ستوه آمدن دیکتاتوری خونخوار است
رژیم خوب میداند اگر این رزمندگان ارتش ، سلاحی ندارند ولی ارادهشان را با روح مقاومت یک خلق ، برای سرنگونی رژیم پیوند زدهاند و از آن سلاحی ساختند که آخوندها را دیر یا زود از پا خواهد انداخت . این رزمندگان باقیمانده نسلی هستند که به حکومت مستبد آخوندی قاطعانه نه گفتن و قیمت خونین این « نه» را هم با دریای خون پرداختند و میپردازند
حالا تا میتوانید قوانین بینالمللی را نقض کنید تا میتوانید قوانین حقوق بشر را نقض کنید و با تجاوز آشکار به این مقاومت فشار بیاورید این رزمندگان سوگند خوردهاند که با چنگ و دندان و ناخن هم که شده سلطه ننگین شما را در تمامیتش از هم خواهند درید و پرچم صلح و آزادی را درخاک میهنمان به اهتزاز درخواهند آورد . چشم اندازی جز سقوط ندارید
انگار بد جوری چکش قاضی انگلستان تو سر آخوندها خورده !! که این چنین مبادرت به اقدام جنگی کردهاند البته قابل درک است چون رژیم کلی سرمایه گذاری کرده بود سر بردن مجاهدین تو لیست تروریستی و حالا میبیند نه تنها تمام سرمایهگذاری سیاسیاش فرو ریخته بلکه هیچ راه سیاسی برای رژیم به ستوه آمدهاش باقی نمانده و این موشک اندازیاش از یأس و سرخودگی است
جنگ افروزی رژیم ایران و شکست فاحش سیاست بحران تراشی در عراق و لبنان ، جهانی را برانگیخته و تشدید بحران اتمی و تحریمها و اعتراضات داخلی ، این رژیم را حسابی در مخمصه و تنگنا جدی قرار داده و در عرصهی دیپلماسی خارجی سیر اوضاع به ضرر حکومت آخوندی سرعت گرفته و فقط بیرون آمدن از لیست تروریستی ( تهدید ِ شماره یک ) را کم داشت که آن هم علیرغم خواست دولت انگلستان و دارالتجاره اتحادیه اروپا در مسیر حقوقی گام به گام تحقق یافته و مییابد .
امٌا موشکاندازی به ارتشی که سلاح ندارد در این موقعیت بحرانی ، اوج درماندگی و زبونی و ضعف و ناتوانی را نشان میدهد و از علائم به ستوه آمدن دیکتاتوری خونخوار است
رژیم خوب میداند اگر این رزمندگان ارتش ، سلاحی ندارند ولی ارادهشان را با روح مقاومت یک خلق ، برای سرنگونی رژیم پیوند زدهاند و از آن سلاحی ساختند که آخوندها را دیر یا زود از پا خواهد انداخت . این رزمندگان باقیمانده نسلی هستند که به حکومت مستبد آخوندی قاطعانه نه گفتن و قیمت خونین این « نه» را هم با دریای خون پرداختند و میپردازند
حالا تا میتوانید قوانین بینالمللی را نقض کنید تا میتوانید قوانین حقوق بشر را نقض کنید و با تجاوز آشکار به این مقاومت فشار بیاورید این رزمندگان سوگند خوردهاند که با چنگ و دندان و ناخن هم که شده سلطه ننگین شما را در تمامیتش از هم خواهند درید و پرچم صلح و آزادی را درخاک میهنمان به اهتزاز درخواهند آورد . چشم اندازی جز سقوط ندارید
دوشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۷
چهارشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۷
دموکراسی دینی ، پیتزای قورمه سبزی
ارسال شده توسط
بادبان
امروز برحسب اتفاق کلیپی دیدم از یک گروه راک ایرانی ( گروه کیوسک ) که به نظرم بسیارساده و زیبا و گویا حرف دل مردم ستم کشیده ایران را میزند شعر این قطعه هنری دموکراسی دینی ، پیتزای قورمه سبزی نام دارد
بحث مقوله دموکراسی دینی که هنوز در میان محافل روشنفکری سکه رایج است شباهت ماهیتی به همان پیتزای قورمه سبزی دارد . و این نوع غذاهای ابتکاری را نمیتوان به زور به خورد مردم داد و این معجون ، هم علاقهمندان قورمه سبزی ، و هم علاقهمندان پیتزا را مأیوس میکند
و کلاً در یک حکومت سکولار مسائل و قوانین اجتمایی را نباید به ایدئولوژی دینی ارجاع داد حتی اگرآن آئین و مذهب به روز شده باشد هر چقدرهم قوانین دینی را در دامنه سیاست محدود کنیم ولی باز قوانین از پیش تعیین شده دینی است در واقع مغایر و منافی با یک جامعه مدنی با افکار و عقاید متفاوت است
البته این بدان معنا نیست که احزاب و سازمانهای سیاسی با باورهای دینی نباید وارد صحنه سیاسی کشور بشوند برعکس پلورالیسم و اصول دموکراسی خواهان مشارکت نیروهای سیاسی با عقاید و باورهای متفاوت است و حتی در بیشتر کشورهایی که اصول دموکراسی در آن نهادینه شده است خیلی از احزاب سیاسی اعتقادات مذهبی خود را پسوند نام حزب خود قرار میدهند
مثلاً حزب دموکرات مسیحی در ایتالیا که دارای اعتقادات مذهبی هستند سالیان سال دولت را در دست داشتند و بزرگترین حزب سیاسی ایتالیا بودند ولی چون قانون اساسی ایتالیا سکولار است هیچ وقت هیچ نیروی سیاسی نمیتواند باورهای مذهبی خود را بعنوان قانون در مجلس به تصویب برساند و توسط قوه مجریه به اجرا بگذارد چون مغایر با اصول قانون اساسی کشور است
خب خیلی طبیعی است که هر نیروی دیندارسیاسی و هر سیاستمدار مذهبی برای پیشبرد اعتقادات خود فعالیت میکند و وارد عرصه سیاست میشود و مشارکت آنها مطابق با اصول دموکراسی است و لی نکته مهم و اساسی اعتقاد به حکومت سکولار و جدایی دین از حکومت است .
مشروعیت یک حکومت را مردم تعیین میکند نه فرامین و فرایض دینی ، با گذر زمان و آمیختگی و اختلاط دین با حکومت و درنتیجه دخالت حکومت ایران در امور زندگی شهروندان ، سیر افکارو نگرش روشنفکران مذهبی جامعه را هم متحول کرد و نیروهای رادیکال مسلمان و مبارز امروزه بر جدایی دین از حکومت اعتقاد راسخ یافتند و مردم ایران دیگر نمیخواهند دیدگاه های دینی بر جامعه تحمیل شود
، اگر شیخ فضل الله نوری تحت عنوان « شریعت خواهی » یعنی رعایت احکام اسلامی در قانون اساسی به مخالفت با آزادیخواهان برخاست امروزه «ولایت مطلقه»ی فقیه همچنان پیرو و مجری افکار متحجراو در جامعه ستم سالارایران است و به زیبایی در مصراع آخر این شعر ( گروه کیوسک ) میگوید «پل شیخ فضل الله از رو ستارخان رد میشه»...
دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷
ارسال شده توسط
بادبان
*** این روزها مسائل لبنان در صدر رسانههای جهان قرار دارد و اختاپوس رژیم آخوندی برای رسیدن به مقاصد سیاسی ، و با استفاده از بازوهای نظامی و شبهه نظامی در امور مسائل داخلی لبنان و عراق و افغانستان دخالتهای گستردهایی انجام میدهد و با فتنهانگیزی سعی دارد طرحها و برنامههای خود را در منطقه به پیش ببرد یعنی همان کشورگشایی و ایجاد حکومتی مشابه ِ حکومت جمهوری اسلامی ایران . نقش مخرب حکومت ایران در بسیاری از درگیریها و بیثباتی در عراق و لبنان را حتی بعضی از سردمداران حکومتی اقرار میکنند ( سخنان اخیر آخوند خاتمی ) که البته این دخالتها و بخش اعظم تسلیحات حزبالله و حمس و سپاه قدس با هزینه از منافع ملی ایران پرداخت میشود . و انگشت اتهام و خشم و انزجار جهانی هم چنان بسوی اختاپوس آخوندی نشانه رفته است
*** امروز هم در تهران دولت ایران سفیر انگلیس را به وزارت امور خارجه احضار کرد تا مانع از اجرای رای دادگاه عالی انگلیس شود و داد و فغان راه انداخت که چرا مجاهدین را از لیست بیرون آوردید شما که متحدان حکومت ما بودید ! از منوچهر متکی گرفته تا رفسنجانی و محسن رضایی تا بریدههای خیانتکاری مثل مسعود خدابنده بروی منبر رفته و در میکروفون ایرنا روضه جانسوز صیاد شیرازی را خوانند «ديويد ميليبند»، وزير خارجه انگلستان و جک استراو هم به خیمه سوته دلان میآیند و دولت فخیمه انگلیس هم در غم عزاداری آنها شریک میشود بنا به گفته دستگاه قضایی انگلستان این حکم پایه حقوقی دارد و قطعی است و اجازه فرجام خواهی و تجدید نظر هم وجود ندارد