ارسال شده توسط
بادبان
به دوست ناشناختهام در خیابانخانه که پلکهایش را سرمای زمستان بست
با تو چه نامهربان بود
خاک این خانه
قدمهایت گلاویز
در جدال خیمههای خاک ویرانه
خانهات درب نداشت
دل صد زخمی تو ترس نداشت
جز قبای ِ ژنده
چیزی از بهر ربودن نداشت
سفرهات پاکیزه بود
لکه چای و غذا بر آن نبود
ترا سقفی نبود بر بام خانه
گریه میکرد آسمان
فرو میآمد آرام ریزش باران
تن تنهای تو
در قعر اندوههای بیپایان
مانده از تو بر جای
در سکوتی رنجبار
نیمکت سرد و سیه
که پایهاش در
سنگچین ِ یک شب سرد زمستانی
به خاکستر نشست
تا همین دیروز
امپراتور هزاران آرزو بودی
ولی امروز
در سکوت سایه ِ سرما میمیری
ح مقدم
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
![](http://photos1.blogger.com/hello/98/5721/400/brk.jpg)
در شکوه تظاهرات بروکسل دلم میخواست کلماتی بیابم که متلاشی کند سختترین سنگها را کلماتی که بیافروزد امیدی در سر برای آنان که روزها را جلوی آیینه در تاریکی میگذرانند. کلماتی که به چشمها رنگهای نوین ِ نشاط بدهند. میخواهم بر شانههای کلمات و جملات عجازانگیز بنشینم که تا کنون نوشته نشده است و نوشته نخواهد شد کلماتی خروشان از روح، کلماتی شاعرانه . به عشق تمام کسانی که آنروز هم قدم بودند و هم گام شدن با گامهای استوار مقاومت، همان گامهایی که هیچگاه در بدترین شرایط دشوار نلرزید نه در پای جوخههای اعدام نه در یورش و زدوبندهای اقتصادی و نه در بمباران قرارگاهها . گامهایی که سالیان سال بار مقاومت یک خلق را پر توان و با انرژی بیانتها به پیش بردند . البته هماهنگ کردن و همگام شدن با گامهای مقاومت مردم ایران بها و فدا و ارادهایی آهنین میخواهد و بقول لورکا « این جا منتظر دیدار مردانی هستم که آوازی سخت دارند» و امروز این آواز سخت از گلوی فرزندان این مقاومت در تظاهرات بروکسل بیرون میآمد . آواز ستارگان دنبالهدار . این جویندگان زندگی در وادی دلمردگی . بیچاره ولی فقیه هنوز نمیداند سردادن فریاد آزدای خلق برای ما چه لذتی دارد و نمی داند سردادن آوازها و سرودهای میهنی شانه به شانه هم چه زیبا و با شکوه است و شوق زندگی و احساس بودن را باز میگرداند. و بدوش کشیدن پرچم سه رنگ ،غرور و افتخاررا در ما تکرار میکند .و دیدن یاران دریچههای شادمانی وشورِ قلبمان رابازتر میکند . قرار مشترک عزم مشترک خواست مشترک و صدای مشترک آزادیخواهی و استوار ماندن بر سرپیمان ، ما را به هم پیوند میدهد و ما را به جانب یاران روانه میکند و میثاق پایدار، که همانا سرنگونی رژیم پوسیده قرون وسطی آخوندی وتحقق اصول دموکراسی در میهن عزیزمان ایران را نوید میهد . و از صدای قدمهای ما بیت مرگ آفرین و فرسوده ولی وقیح میلرزد.
.........................................
در فکر آن موجم که میآید
بهنگامی که در بازی زندگانی
تظاهر به زندگی میکنم
و مرا با خود میبردبه آنسوی آرزوها
دیگربازی نمیکنم
ولی هنوز تظاهر به زندگی دارم
و در انتظار آن موج سترگم
ح مقدم
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
مبنی بر محو کردن اسرائیل از صفحه جغرافیا در محافلل بینالمللی از جمله اتحادیه اروپا و شورای امنیت سازمان ملل موجی از انزجار برانگیخت و با شدیدترین لحن محکوم شد . انگار گاهی اوقات این پاسدار پرفسور یادش نمییاد به اصطلاح رئیس جمهور شده و مصاحبهها وسخنرانیهایش را سیاستمداران بینالمللی تجزیه و تحلیل میکنند. به دنبال این اظهارات رژیم آخوندی در افکار عمومی جهان چنان منزوی و بیآبرو شده که حتی طرفهای معامله گران اروپایی نیز از آنها فاصله گرفتند همان مذاکرهکنندگانی که حتی نیم نگاهی هم به دریده شدن سینه آزادیخواهان در ایران نمیکردند و به فکر ورم کردن جیبهای و غارت منابع ملی ما چشم دوخته بودند این سخنرانی احمدی نژاد در واقع چیزی جز دعوت به خونریزی و تروریسم ناب و جنگ افروز نبود و جز ننگ و نفرت بیشتر چیزی به ارمغان نیاورد چند روزی است که تو ایتالیا بعضی از رسانههای گروهی و احزاب سیاسی برای اعتراض و محکوم کردن این اظهارات روز 3 نوامبر در مقابل سفارت جمهوری آخوندی ایران تظاهرات و تجمع اعتراضی تدارک دیدهاند . حالا نمیدانم رژیم با چه رویی ادعا میکند که اهداف برنامه هستهایش صلح آمیزه ؟ بعد از شندیدن حرفهای احمدی نژاد یاد این شعر افتادم که
می گفت آن لب که سخن سنج نباشد لب بام است
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
بن بست اتمی
انیمیشن از حمید رضا نبوی
روی عکس کلیک کنید
![](http://photos1.blogger.com/blogger/1723/894/320/mozakereS.jpg)
![](http://photos1.blogger.com/blogger/1723/894/320/AlbaradeiS.jpg)
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
سانسورعامل بزرگ اختناق در جامعه امروزی ایران است باید تمام وب لاگ نویسان متعهد و آزادیخواه تلاش کنند تا
این ابزار جهل را به کمک همدیگر در هم بکوبیم به همین
منظوربا همفکری دوستان ِ وبلاگ نویس جلسه ای درپالتاک
روز یکشنبه 27 شهریور تشکیل می شود تا بتوانیم راه حلهای
اساسی برای گذشتن ازتیغ سانسور را با مبارزه مشترک
در این مسیر پی گیری کنیم
حتماً شرکت کنید منتظرتان هستیم
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
![](http://www.roshangari.com/as/sitedata/20050831233957/67summer-6662.gif)
![](http://photos1.blogger.com/img/98/5721/200/khavaran19.jpg)
هر وقت عکسهای ِ تجمع گلزار خاوران و یا کلیب های که هنرمندان برای یادمان این فاجعه ملی درست کرده اند را می بینم بغض غریبی گریبانگیرم می شود و احساس درونم روح بی قرارم را چنان می فشارد که تنها چشمه چشمانم این روح تشنه را سیراب می کند. احساسات را نمی توان خرید و یا فروخت . احساسات چیزی است که آدمی در درونش نهفته مثل اثر یا علامتی از شناسه ما است مانند اثر زخمی باقی مانده از زمان که به این شکل ظاهر می شود و این نمونه تلخ این احساس است که تنه زخمی قلبت را می ساید . ومن این احساسم را با این مادر که قاب عکس فرزندش را در دست دارد در خلوت دل شب بیان می کنم . مادرم می دانم هر جا که بروی هر اتفاقی که بیافتد در طول زندگیت نمی توانی از این قاب عکس که در دست گرفتی جدا شوی و فراموشش کنی .چشمهای خسته و دلگیرت از زندگیت حرف می زند به خاک گداخته در آفتاب خاوران آمدی درست مثل آن پروانه ای که بی صبرانه در جستجوی گل خود است .مادرم کسی هایهای شبانه تو را شنیده ؟ چند بار قاب عکس فرزندت را با یورش پاسداراها شکسته اند ؟ چند بار مورد ضرب و جرح وتوهین شده ای ؟ چند بار بهت گفتند حق سوگواری نداری ؟ از تو هم پول گلوله های که سینه فرزندت را دریدن گرفتن ؟ به توهم گفتن حق گذاشتن سنگ مزار و یا هر گونه نشانه ای را نداری ؟گذاشتن برای آخرین بار پیکر خونینش را ببوسی ؟ اصلا ً گفتن کجا دفن شده ودرچند دقیقه محاکمه اش کردند ؟ سالهاست که از آن فاجعه 67 می گذرد و هرسال تو هم مثل سایر مادران به این میعادگاه برای مراسم یادبود میایی وقرار مشترک با خانواده های داغدیده داری برای اینکه نباید فراموش کنیم و هر بار که اینجا آمدی بیلچه کوچکی از کیفت در می آوری و زمین سفت آفتاب خورده را می کنی و گلهای زرد و قرمز را تو دل خاک جای میدی و چند بطری آب بر سر این گور های جمعی می ریزی .و نزدیکای عید که میشه چند مشت عدس و گندم می پاشی تا با آب باران بهاری سبز بشه ؟ اینجا قاری قرآن وآرمگاه نداره امسال خیلی از دانشجویان دختر و پسر از مردم پذیرائی میکردند خیلی از این دانشجوها فرزندان این سر موضعی ها بودند ( اصطلاحی که به زندانیان معتقد به آرمانشان در زندانها می گفتند ) و سرود و آوازهای میهنی میخواندند اینان فرزندان خاوران هستند . مادرم یقین دارم وسعت دردی که در سینه داری مثل دریاست ومن هیچگاه نمی توانم افق درد وجودت را ببینم .فراموش نمی کنم که میگفتی اینجا درختان سرو جرئت قد کشیدن پیدا نمی کنند در مقابل این سروهای به خاک و خون نشسته .
........................
پی نوشت
حکومت آخوندی به عنوان ساماندهي و بازسازي، قصد آن دارند که گلزار خاوران را از شکل کنوني اش خارج کرده و به يک گورستان عادي تبديل کنند. در حاليکه عزيزان ما پس از اعدام، با لباس هاي تنشان، در گودال هايي که در اين گورستان ايجاد شده بود، به صورت دسته جمعي دفن شده اند.
ما خانواده هاي اعدام شدگان گلزار خاوران اعلام مي داريم که عزيزان ما در گورهاي عادي و به روش معمول فوت و دفن نشده اند که بتوان محل دفن آنان را به شکل عادي قطعه بندي کرد، بلکه بسياري از اين عزيزان در گورهاي دسته جمعي مدفون شده اند. همچنين اعلام مي داريم، در صورت نياز ساماندهي گلزار خاوران، ابتدا لازم است نام و نشان، چگونگي و زمان اعدام، چگونگي و محل دفن تک تک اين عزيزان مشخص گردد، پس از آن خود خانواده هاي قربانيان، در مورد بازسازي گورستان اقدام خواهند کرد
عکس های از مراسم ۱، ۲، ۳ ، ۴، ۵، ۶،
......................................................
کلیپ گلزار
کلیپ موذیک خاوران
کلیپ گیسو شاکری
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
![](http://photos1.blogger.com/img/98/5721/200/liberty.jpg)
زمانی که اندیشه یارای مقابله با اندیشه را نداشته باشد باید که تیغ سانسور را برنده تر کنند باید که روشنفکران و نویسندگان وهنرمندان و روزنامه نگاران را به بند بکشند باید که وب لاگها و سایتهای اینترنتی را هک کنند و سالی پنج میلیارد تومان از بودجه کشور را صرف مبارزه با فیلترینگ اینترنتی کنند باید که سایت ایران لیبرتی منصور قدرخواه را ببندند و تو را به سکوت و خاموشی بخوانند تا که از مردم میهن جدا باشی تا که منعکس کننده درد مردم و صدای اعتراض نباشی . بیچاره غاصبین پرنده را از پرواز می ترسانند بیچاره غاصبین ِ حقوق توده ها نمی دانند که آزادی بالهای افتخار را به تو و مقاومت مردم ایران هدیه کرده است و عشق به مردم میهن عزیزمان را به هیچ قیمتی نمی توانند از ما بگیرند جزئی از زندگی ما است. نظام مستبد حاکم می خواهد تمام طول عمرمان را با نوک پا راه برویم تا مزاحمشان نشویم و سروصدا نکنیم و در روزمرگی خود فرو رویم. و هر از گاهی سر تمکین در برابر ولی فقیه فرود آوریم. وزارت اطلاعات آخوندی می تواند تبرزن آزادی را برای بستن سایت ایران لیبرتی بفرستد می تواند با باج و رشوه سرور سرویس دهنده را به خدمت بگیرد ولی هیچگاه نمی تواند قلب هزارپاره هم میهنانمان را به خدمت بگیرد و دهان ما را بدوزد. ما یاران مقاومت مردم ایران به اندازه کافی شهامت و شجاعت برای بلند کردن صدا با تمام نجابتمان برای دادخواهی در پهنه این جهان را داریم .
رژیمی که ارکان اساسی اش متکی بر چوبه های دار و سنگسار زنان و دریدن سینه آزادیخواهان میهن و دین را نردبان رسیدن به دنیا وحیاتش در گرو غارت منافع ملی و رسیدن به سلاح اتمی است چاره ای جز بستن صدای مخالف ندارد . اگر امروز سایت ایران لیبرتی را بستند رسالت خطیر و آرمانخواهی تو در راستای آزادی بیان دو چندان می شود
باید درزمینه اینترنتی سلاحی کوبنده تر و تیغی برنده تر بر علیه قوانین عصر حجری آخوندها استفاده کنیم . سایتهای مقاومت را گلوی پر از فریاد کنیم حرفهای ناگفته زیاد داریم . و این پل اتصال با مردم نباید خاموش گردد. امیدوارم و یقین دارم دوباره نام نوین آزادی را در سایت تو ببینیم
هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این ابتدائی ترین حقوق انسان امروزی است . به امید روزی که منافع مردم مان را از کیسه زراندوزان و حلقوم مزدوران و دستان زورگویان با اتحاد و همبستگی با هر عقیده ومرامم بیرون بیاوریم . با سپاس فراوان ح مقدم
برای اعتراض به اين حرکت غير دمکراتيک با ايميل و تلفن های زير تماس بگيريد:
سايت شرکت ارائه دهنده خدمات به ايران ليبرتی( ايران آزاد) :
http://www.evanzo.de info@evanzo.netEVANZO e-commerce GmbHMr. Eduard MehrtensRotdornallee 18a28717 BremenGermany
Tel.: 01805 / 013310
Fax.: 01805 / 013311
لطفا کد آلمان را از کشور خودتان بگیرید و 0 اول را در آنصورت خذف کنید
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
![](http://photos1.blogger.com/img/98/5721/200/nuvole%20man.jpg)
تابستان خونین
ابرهای آشفته ِ درهم
چون ملحفه های گلگون
می پوشاند
قتل آسمان را
در شامگا هان
به یادمان ِ تابستانی خونین
که در آن
آفتاب صبح
پس از تنفس شب
بر پوستِ فرزندان ِگمنام ِ میهن
قتلگاه ِ آسمان را می نوشت
ح . مقدم
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
![](http://photos1.blogger.com/img/98/5721/320/p4.jpg)
خواستم برایت شعری به زیبایی جنگل بروی برگهای سبز بنویسم و در روز رفتنت بدرقه راهت کنم . برای تو که شیرآهن کوه مرد ادب سرزمینم هستی ودر روزگار غریبی رفتی به تو که خاک را سبز می خواستی وعشق را شایسته زیباترین زنان . درخت با جنگل سخن گفت علف با صحرا ستاره باکهکشان و من امشب به یاد تو که رفتی با تو سخن می گویم با تو که آزادگی را در صدای کلنگ گورکن شنیدی و با لبانت برای همه لبان سخن گفتی .
عاشق ترین جادوگر هنر و ادب فارسی که از قفس سینه ات آواز های پرنده ای در بند را که با منقارش ریسمان احساس نهفته در درونت را نوک می زد سر میدادی .تو خدائی دیگر گونه داشتی ومردگان این روزگار غریب را عاشق ترین زندگان خواندی کاشف فروتن شوکران از چشمه سپید اشعارت با دستهای باز می نوشم وهیچگاه سیراب نمی شوم رفتی ولی هنوز صدای گرم وآشنایت در گوش هایم سایه انداخته است دیگر چوب برها نمی توانند روح جنگلی یت را بسوزانند
...............................
«افق روشن»
روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهرباني دست مهرباني را خواهد گرفت
روزي كه كمترين سرود
بوسه
است
و هر انسان
براي هر انسان
برادري ست.
روزي كه ديگر درهاي خانه اشان را نميبندند
قفل
افسانه ايست
و قلب
براي زندگي بس است
روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي
روزي كه آهنگ هر حرف زندگي ست
تا من به خاطر آخرين شعر رنج جست و جوي قافيه نبرم
روزي كه هر لب ترانه ايست
تا كمترين سرود بوسه باشد
روزي كه تو بيايي براي هميشه بيايي
و مهرباني با زيبايي يكسان شود
روزي كه ما دوباره براي كبوترهايمان دانه بريزيم...
ومن آن روز را انتظار ميكشم
حتي روزي
كه ديگر
نباشم.
(احمد شاملو)
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
ارسال شده توسط
بادبان
![](http://photos1.blogger.com/img/98/5721/320/mg20.jpg)
یکی از روز های بیاد ماندنی در تاریخ خونین میهنمان سی ام تیر ماه روزی که خروش و غضب خلق لرزه بر ارکان نظام استبدادی و اربابان بریتانیائی انداخت
واسه اینکه ازحافظه تاریخی ما ملت بسادگی پاک نشود و برای یاد آوری خواستم چند کلمه ای بنویسم . برای من دکتر مصدق افتخار تاریخ غمزده کشورم است گاهی اوقات فکر می کنم اگر دولت ملی آن پیشوا بدست کودتاچیان در 28 مرداد سرنگون نمی شد شاید معضل تروریسم وعواملی مثل بن لادن ملا عمر ونو ع وطنی آن خمینی شیاد خاور میانه را به خاک وخون نمی کشید و میهن و مردممان زیر فقروبی عدالتی فرونمیرفت و اینقدر برای آزادی آه وناله سر نمی دادیم ومن هم بعد از 26 سال تبعید اجباری تو ایتالیا ساعت سه نصف شب یک انگشتی پای تایپ نمی نشستم تا درد نوشته ها یم را روی صفحه مونیتور بریزم . داشتم می گفتم چند روز قبل از 30 تیر دکتر مصدق از شاه می خواهد فرماندهی وزارت دفاع وارتش را به او واگذار کند چون خلاف اصول مشروطیت وزرات د فاع تحد فرمان شاه بود و علاوه بر پادشاهی تمام اهرمهای قدرت بدست اوبود .شاه درخواست مصدق را رد کرد ومصدق از سمت نخست وزیری استعفاء داد ودولت انگلیس ومحمد رضا شاه که تلاش وکوشش فراوان برای خدشه دارکردن مصدق در میان توده مردم بودند خوشحال وسرمست از پیروزی از استعفاءنامه مصدق استقبال کردند وقوام السلطنه را که چهره دلخواه و سرسپرده انگلیس بود در27 تیر برای ماموریت تشکیل کابینه دولت جدید انتخاب کردند .ورای اعتماد از مجلس گرفتند ولی شاه و اربابان انگلیسی حساب خشم و خروش عمومی ملت در روز های 28 و29 و30 بعد از استعفاء را نکرده بودند . حمایت گسترده از پیشوا مصدق و اهداف استقلال طلبانه او در راستای حفظ منافع ملی عدالت اجتمائی و آزادی سراسر ایران را برگرفت و موجی از تظاهرات واعتراضات عمومی و اعتصابات گسترده دامن گرفت وصبح 30 تیر تهران شاهد گردهمائی مردمی بود که فریاد یا مرگ یا مصدق سر میدادند و با تعطیل کردن مغازه ها بسوی میدان بهارستان راه افتادند و درگیری های خونین آغاز گشت وشاه را در آستانه انقلاب قرار داد وشاه مجبور به عزل قوام السلطنه شد ومجبور به عقب نشینی کرد ودر خواست مصدق برای واگذاری وزارت دفاع را قبول کرد و مجلس موافقت خود رابا دکتر مصدق برای اداره کشور اعلام کرد و اراده وعزم ورزم ملت شاه را بزانو در آورد
پیشوا مصدق
درباغچهِ بیداری ملت
رویا یت درخت تناوری میشود
میوه ای کامل
که چیده نمیشود
و می فرساید
در مرداب مرداد ماه
ذهنم مسافر زمان است
در خیالِِ خلوتِ خاک با غچه
با کوله ای از خاطر ه ها
بیادت می آورم
پیر احمد آباد در دستی عصا
و دست دیگر ت
نوازشگررویای دیرینه مردم
بزرگ مرد بی ترس
از سوختن در شعله و نفت
تنهاهراست سلطه بیگانه بود
و ذلت خلق
هیچگاه زمان مقیاس پیوندها نبوده است
پیوند با تو جاودانه است
گرچه در گذرگاه سالها
ساطورهای سیاه و سرخ
ناجوانمردانه فرود آمدند
ومی آیند
اشگ هجران و فریاد دردم را
بر بال بلند ابرها میبندم
تاباقطره ای
درانسوی دره جدائی
بروی خاک احمد آباد
فروبارد
پیشوا،مصدق!
آرام خفته ای و میدانی
بذر امیدت را رو به باد نکاشتی
................................................
پی نوشت
.....................................................
ارسال به:
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::
::