Recent Posts

سه‌شنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۴

زاپینگ ZAPPING


یکی از پر طرفدارترین برنامه‌های رادیو ایتالیا ، برنامه‌ای اجتمایی سیاسی بنام زاپینگ است که در بهترین ساعات رادیویی یعنی 19.35 تا ساعت 21شب اجرا می‌شود در این برنامه راجع به مسائل سیاسی روز ایتالیا و مسائل بین‌المللی به بحث و تبادل نظر می‌پردازند . مجری برنامه آلدو فربیچه یکی از برجسته‌ترین روزنامه‌نگاران سیاسی است و هر ساله در زمینه حقوق بشر فعالیتهای گسترده‌ای انجام می‌دهد سال پیش علیه نقض حقوق بشر در چین به جمع آوری امضا و جلب حمایت از سازمانها و احزاب سیاسی و نیروهای مختلف اقدام کرده بود چون چین طبق آمارهای حقوق بشری بیشترین اعدامها را در جهان دارد و در رتبه اول قرار دارد وبعد ایران در رتبه دوم قرار دارد ولی با در نظر گرفتن جمعیت چین که بالغ بر دو میلیارد هست به گفته مجری همین برنامه در اصل ایران رتبه نخست نسبت به جمعیت را دارد . در این برنامه کارشناسان حقوق بین المللی و شخصیتهای سیاسی و پارلمانی شرکت می‌کنند و به مردم با گرفتن وقت قبلی اجازه صحبت می‌دهند تا نظرات و عقاید خودشان را مطرح کنند امروز منهم به پیشنهاد دوست عزیزی اجازه صحبت گرفتم و ساعت 4 بعدازظهر از طرف سکرتری زاپینگ با من تماس گرفته شد بعد از گرفتن مشخصات ، موضوع مورد بحث را جویا شدند و گفتند حدود ساعت 8 شب تماس می‌گیرند تا مرا به برنامه وصل کنند . کمرویی و ترس از تپق و ترس ازحول شدن نتوانست منصرفم کند و ساعت 8 مرا به اسم وبلاگم بادبان صدا کردند و وصل شدم میهمانان برنامه جان لویجی منیسکی مدیر خبرگزاری رسمی ایتالیا ( انسا ) و خانم مرکر یکی از فعالین حقوق بشر یهودی تبار و پرفسور جانفرانکو پاسکوئینو استاد دانشگاه علوم سیاسی دانشگاه بلونیا که در ارتباط مستقیم از واشنگتن بود حضور داشتد وقتی نوبت چند دقیقه‌ای من شد ضمن تشکر از مجری برنامه و مهمانان گفتم من یکی از بیشمار وبلاگ نویسان ایرانی هستم که بخاطر خفقان و عدم آزادی بیان از تکنولوژی استفاده می‌کنم تا اخبار و رویداد‌های سیاسی و اجتمایی کشورمان را منعکس می‌کنم و با کمال میل امشب از برنامه شما خواهم نوشت و همینطور از اقدامات حقوق بشری شما در جمع‌آوری امضا و حمایتها برای حساس کردن افکار عمومی استقبال می‌کنم البته به زبان فارسی می‌نویسم !! مجری برنامه به شوخی گفت خوب پس نمی‌توانیم کنترل کنیم چی نوشتی !! گفتم حالا یک نسخه برایتان ایمیل می‌کنم . من یک سوال و به یک نکته مهم می‌خواهم اشاره کنمببینید خیلی ها فکر می‌کنند احمدی‌نژاد دیوانه است ! نه اصلاً دیوانه نیست او گام به گام استراتژی و سیاست بنیادگرایی را پیش می‌برد و حکومت ایران بخاطر انزوای داخلی امروزه از حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به پایگاه‌های اتمی استقبال می‌کند .چون بر این باور است که در صورت حمله نظامی از طرف مردم مورد حمایتواقع شود ولی من شخصاً آنرا بعید می‌دانم بهر حال کشورمان را به نابودی و تخریب می‌کشاند . با راه حل نظامی وهمچنین با سیاست مماشات مخالف هستمو اما سوال همانطوری که می‌دانید هفته گذشته قانونی به تصویب مجلس ایتالیا رسید که در آن اشاره شده است وقتی که دزدی تعرض می‌کند و وارد خانه‌ای می‌شود به مردم این کشور برای دفاع از خود و خانواده اجازه استفاده از سلاح را می‌دهد. به شما این حق را در مقابل دزد می‌دهد . حالا کشور ما را این جنایت پیشه‌گان حکومتی حدود 27 سال ربوده‌اند و کلمه دزد برای آنان کافی نیست این جانیان 120 هزار زندانی مجاهد و مبارز را قتل عام کرده‌اند و حقوق بشر سازمان ملل 52 بار به خاطر نقض حقوق بشر رژیم ایران را محکوم کرده است و هنوز حکم سنگ‌سار صادر می‌کنند چطوربه دفاع مشروع ما بر چسب تروریست از طرف آمریکا و پارلمان اروپا زده می‌شود عدالت کجاست شما در مقابل دزدان در کشوری که دموکراسی حاکم است از خودتان مسلحانه دفاع می‌کنید ولی دفاع ما از این درنده‌گان نام تروریست می‌گیرد .البته مدیر خبرگزاری آنسا حرفهای مرا تائید کرد . ولی به راه حل مسالمت آمیز الویت داده و به این روش دعوت می‌کرداز تمام دوستان وعزیزان دعوت می‌کنم با یک ایمیل به این برنامه رادیویی از اقدامات آنان برای فعال کردن سازمانها حقوق بشری برای فشار آوردن به دولت ایران حمایت کنند کافی است لینک آدرس پائین را کلیک کنید و بنویسید
ZAPPING IRAN DIRITTI UMANI
که ترجمه آن می‌شود زاپینگ حقوق بشر برای ایران
و نام و نام خانوادگی و محل اقامت قید گردد
zapping@rai.it این هم آدرس

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۴

م آزاد هم در گذشت




......................................................
تنها انسان نیست
تنها انسان گريان نيست
من ديده ام پرندگان را
من برگ و باد و باران را
گريان ديده ام
تنها انسان گريان نيست
تنها انسان نيست كه مي سرايد
من سرودها از سنگ
نغمه ها از گياهان شنيده ام
من خود شنيده ام سرودي از باد و برگ
تنها انسان سرود خوان نيست
تنها انسان نيست كه دوست مي دارد
دريا و بادبان
خورشيد و كشتزاران يكسر
عاشقانند
تنها انسان تنهايي بزرگست
انسان مرگ راي
انديشه هاي مرگش ويرانگر
م . آزاد
...............................................
خاكسپاري پيكر محمود مشرف آزاد تهراني (م. آزاد) شاعر صاحب نام ايراني با وجود كسب تمام مجوزهاي مراسم خاكسپاري و تدفين پيكر اين شاعر به مدت 4 ساعت بعلت مخالفت فرماندار كرج كه گفته بود به دليل شاعر بودن م. آزاد، خاكسپاري او در امامزاده طاهر در كنار مزار ديگر نويسندگان و شاعران ايراني منوط به انجام هماهنگي هاي لازم با دولت است.به مدت چهار ساعت بر روي زمين ماند و عاقبت او را در قبري كه مي گويند پيش‌تر براي پيكر منوچهر آتشي در نظر گرفته شده بود، به‌خاك سپردند .
رادیو تلویزیون آخوندی در زمینه درگذشت م.آزاد اطلاع‌رساني نكرده بود. اين شاعر فقيد يكي از چهره‌هاي ماندگار شعر فارسي
خواهد ماند یادش گرامی باد
........................................................
چهره ها
هفت
این چهره‌ی سیاه خیابانها ،میخانه‌ها و تاریکیهای نیمه شب،
در کوچه‌های روشن می‌میرد ،
این کشور بزرگ که نام هزار شهرش تنهایی‌ست
در کوچه‌های روشن فریاد می‌زند:
گویی پرنده‌یی‌ست که نامش را از یاد برده‌اند
این سایه بزرگ
در کوچه‌های آتش
اندوهگین‌ترین گیاهان را بر پیشخوان سبز گذرگاه دیده است
م آزاد
...................................................
زندگينامه خودنوشت م.آزاد:

روز 18 آذر سال 1312 در اين برهوت فقر فرهنگي به دنيا آمدم . خوشبختانه پدرم اهل موسيقي بود و شعر . شوق كتاب خواندن را هم او در من برانگيخت . دوره نوجواني و جواني‌ام هنرمان بود باجنبش بزرگ ملي كردن نفت ، كه به زندگي نسل جوان آن روزگار ، عشق و آرماني فراتر از انگيزه‌هاي كوچك فردي مي‌داد، و من كه اهل فعاليت بي‌واسطه سياسي نبودم ، به فعاليت فرهنگي گرايش پيدا كردم و اولين نقدهاي ادبي‌ام ـ به همراه چند شعر ـ در يك نشريه دانش‌آموزي به چاپ رسيد .
با كودتاي 28 مرداد 1342 (( آب‌ها از آسياب افتاد )) و هر كسي به گوشه‌اي پناه برد و من در همان سال در كنكور ادبيات دانشسراي عالي تهران پذيرفته شدم .
سال 1334 دفتر شعر (( ديار شب )) را با يادداشتي از احمد شاملو در 300 نسخه چاپ كردم ، كه مدت‌ها از انتشارش پشيمان بودم ، چرا كه تجربه‌اي تازه در شعر در اين دفتر نيامده بود .
از 1334 تا 1336 با شاملو در انتشار (( با مشار كوچولو )) همكار بودم ، و اين همكاري براي من فرصتي بود مغتنم .
سال 1336 براي انجام خدمت معلمي به آبادان رفتم . اين سال‌ها فرصتي بود كه به تجربه‌هاي شعري‌ام ساماني بدهم مجموعه ” آيينه‌ها تهي‌است” حاصل اين تجربه كاري است. از 1340 به بعد با زنده ياد سيروس طاهباز در انتشار فصل‌نامه آرش همكاري دائمي داشتم . آرش در دهه پر تحرك چهل نقش سازنده‌اي داشت .
در همين ايام مامور خدمت در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شدم و از آن به بعد ، به طور حرفه‌اي به ادبيات كودكان پرداختم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۴




















ما درست عین عقربه‌های ساعت رفتارمی‌کنیم . عقربه‌ها فقط چون وقت را نشان می‌دهند ، فکر می‌کنند تعین‌کننده زمان هم هستند !!


آن روزگارهای قدیم دو تا عقربه ساعت با هم به جروبحث نشسته بودند تا ثابت کنند کدام یک نسبت به دیگری برتری دارد . هر وقت سر هر شماره ساعت به همدیگر می‌رسیدن حسابی به جون هم می‌افتادن و همدیگر را لگدمال می‌کردن . یک روزی که عقربه دقیقه شمار کاسه صبرش به سر آمده بود رو کرده به عقربه ساعت شمار می‌گوید "دیگه بسه حالا بهت نشون می‌دهم ، اگه من وایستم تو دیگه نمی‌تونی حرکت کنی "
عقربه ساعت شمار در جواب می‌گوید " اه ِ راست می‌گی اگه جرئت داری وایستا ببینم "
دقیقه شمار سعی و تلاش می‌کند توقف کند ولی هر چه زور می‌زند نمی تواند و هر چی فکر می‌کند نمی تواند بفهمد که چرا توان ایستادن ندارد !
ساعت شمار با پوزخندی به دقیقه شمار می‌گوید "دیدی حالا نتونستی تو اصلا ً به حساب نمی‌آیی فقط من می‌تونم توقف کنم چون من عقربه ساعت شمار هستم و از تو بزرگترم و ساعت را نشان می‌دهم
و این بار عقربه ساعت شمار تصمیم می‌گیرد توقف کند و می‌گوید " حالا من بهت نشون می‌دهم " ولی هر چه تلاش کرد او هم نتوانست و نمی‌فهمید چرا توان توقف ندارد !
دقیقه شمار که زور زدن او را می‌بیند قاه قاه می‌خندد و می‌گوید " دیدی نتونستی تو اصلا ً عقربه نیستی عقربی و فقط زورت به من می‌رسه فقط بلدی به من نیش بزنی!! بعد از یک ساعت دوباره دو تا عقربه ها به هم می‌رسند و به جون هم می‌افتند همینطور که جنگ و دعوا می‌کردن صدای قهقه خنده‌ای بلند می‌شود . عقربه‌ها یهو ساکت می‌شوند چون بجز خودشان آنجا کسی نبود ولی انگار صدا درست از پشت صفحه ساعت می‌آمد عقربه‌ها گوشهاشان رامی‌چسبانند به صفحه تا ببینند چه کسی است که می‌خندد .
ساعت شمار داد می‌زند" کیه که داره می‌خنده "
دقیقه شمار هم می‌پرسد " کیه که داره می‌خنده "
در جواب صدای جمعی می‌آید " ما هستیم "
شما ؟ شما کی هستید ؟
ما چرخهای ساعتیم شما عقربه ‌ها واقعا ً که دلقک هستید .
عقربه‌ها می‌گویند " چرا دلقک ؟ "
فکر می‌کنید چون وقت را نشون می‌دید خیلی نیرومند وهنرمند هستید ولی شما نمی‌توانید تصمیم بگیرید کی توقف کنید کی راه بیافتید ما هستیم که تصمیم می‌گیریم شما را راه بیاندازیم یا نه !
عقربه ها می‌گویند " شما ها ؟
چرخهای ساعت می‌گویند بله ما ها !
عقربه‌ها با هم می‌گویند " اگه راست می‌گید توقف کنید تا ببینیم
چرخهای ساعت سعی و تلاش زیادی می‌کنند تا بتوانند جلوی حرکت ساعت را بگیرند ولی تلاش‌شان به نتیجه نمی‌رسد و هرچی فکر می‌کنند نمی‌فهمند چرا نتوانستن توقف کنند .
عقربه‌ها می‌خندیدن و چرخهای ساعت و پیچ و مهره‌ها هر کدام تقصیر را گردن دیگری می‌انداخت و همینطور که چرخها و پیچ و مهره‌ها سر همدیگر تیک و تاک می‌کردن و صدای داد و هوارشان بالا گرفته بود صدایی کلفت و بلندی می‌آید " بسه دیگه " منم که دستور می‌دهم منم که تصمیم می‌گیرم ! من راه‌بر شما هستم
عقربه‌ها و چرخهای ساعت می‌گویند صدای کی بود ؟ راه‌برکیه ؟
کوک ساعت جواب می‌دهد " منم ! بله من "
فقط من می‌توانم شما ها را به حرکت در بیاورم چونکه من شماها را کوک می‌کنم
عقربه‌ها و چرخهای ساعت با خنده‌های جمعی کوک ساعت را به متلک و تمسخرمی‌گیرند
کوک ساعت می‌گوید " حالا تواناییم را به شما نشان می‌دهم و تلاش می‌کند تا عقربه‌ها و چرخهای ساعت را از حرکت بیاندازد . تمام سعی و تلاش خود را با تمام توانش بکار می‌گیرد اماٌ موفق نمی‌شود و نمی‌فهمد چرا قدرت بازداشتن حرکت ساعت را ندارد .
چند روزی می‌گذرد ناگهان یک روزی ساعت از حرکت باز می‌ایستد
عقربه دقیقه شمار داد می‌زند دیدی! دیدی! تونستم توقف کنم و به عقربه ساعت شمار با لحن کنایه می‌گوید دیدی جلوی حرکت تو را هم گرفتم !!
عقربه ساعت شمار می‌گوید داری اشتباه می‌کنی من وایستادم
چرخهای ساعت می‌گویند هر جفت‌تان نفهمیدید این ما بودیم که حرکت ساعت را متوقف کردیم
کوک ساعت داد می‌زند همه‌ شما هنوز در اشنباه هستید تنها من بودم که همه را از حرکت انداختم
و به این صورت شروع به بحث و گفتگو و دعوا بر سر اینکه کدام قطعه باعث از کار افتادن ساعت شده است و دعوا ادامه داشت ...
تا اینکه بعد از هفت روز عقربه دقیقه شمار می‌گوید بسه دیگه الان به شما نشان می‌دهم همانطوری که به تنهایی ساعت را متوقف کردم همین الان به تنهایی راهش می‌اندازم و شروع به تلاش برای به حرکت در آوردن ساعت شد ولی نتیجه‌ای نداشت انگار فلج شده بود و هیچ نشانی از جنبش و تحرک نداشت و چون نا امید شد رو کرده به عقربه ساعت شمار گفت خب فهمیدم من تعین کننده نیستم و تو از من برتری داری ولی حالا دیگر بیا مرا به حرکت بیار .
ساعت شمار می‌پذیرد و تلاش برای به راه انداختن ساعت می‌کند ولی تلاش او بی‌ثمر بود
هر دو عقربه ساعت از ترس مرگ و فنا شدن شروع به گریه و زاری می‌کنند
چرخهای ساعت که گریه‌های عقربه‌ها را می‌بینند برای دلداری دادن به آنان می‌گویند نگران نباشید . ما الان ساعت را به حرکت می‌آوریم و تمام زور و بازوی خود را بکارمی‌برند تا به کمک دنده‌های ریزودرشت بتوانند ساعت را به حرکت بیاورند ولی زور همه آنها هم بی‌ثمر بود و در ناامیدی و یاًس چرخها هم نشستند به گریه و زاری جمعی . وهمگی دست به دامان کوک ساعت شدند و او را صدا زدند و گفتند همه ما ملزم به حرکت تو هستیم از تو عاجزانه تقاضا داریم تا ما را دوباره به حرکت بیاوری .
کوک ساعت قبول می‌کند ولی او هم دیگر قادر به حرکت دادن ساعت نبود کوک ساعت می‌گوید متاسفم
فراموش کرده بودم یک نکته مهم را با شما در میان بگذارم من زمانی قادر به حرکت هستم که به عقب برگردم . و چون فقط به جلو می‌توانم حرکت کنم در نتیجه کاری از من ساخته نیست . ای کاش همگی می‌توانستیم این نکته را به خاطر بسپاریم و بجای تمسخر و دعوا و مرافا و بجای تو سر همدیگر زدن ازهمیاری یکدیگردر حرکتمان استفاده می‌کردیم و از هر لحظه آن لذت می‌بردیم . یکی پس از دیگری همگی به اشتباهات خود اعتراف می‌کردند .
ح مقدم

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed