Recent Posts

شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۷

امام آمد، امام با طناب دار آمد


با تشکر از خانم زری اصفهانی بخاطر سورژه کاریکاتور

در وصف آمدن امام، هادی خرسندی سال‌ها پیش شعری سروده بود به نام «آزادی»، سرودی تازه،


دیدی اندر بهار آزادی ........ خشک شد لاله زار آزادی
آمد آزادی و چه آمدنی ....... یکنفر هم سوار آزادی !.....

دیدی اندر بهار آزادی
خشک شد لاله زار آزادی

جای بلبل نشست جغد سیاه
بر سر شاخسار آزادی

در زمان قدیم شاهی بود
واقعاً شاهکار آزادی

کارهای عجیب میفرمود
تا نماید مهار آزادی

زانطرف داد شیخی از خارج
به همه راهکار آزادی

ملتی برد مشت خود بالا
زد به کوچه هوار آزادی

آرزو داشت تا بیاساید
جانب سایه سار آزادی

خلق ِ آبستن ِ ز استبداد
داشت الحق ویار آزادی

آمد آن شاه و گفت بشنیدم
از شماها شعار آزادی

من از امروز میکنم تأمین
همه جور اعتبار آزادی

امتحانات ثلث اول شد
آمد آموزگار آزادی

ثلث دوم شریف امامی بود
سومی تیمسار آزادی

این یکی منکر هیاهو شد
گفت اینک نوار آزادی!

چه زمستان زمهریری بود
به امید بهار آزادی

تا سرانجام روی کار آمد
مرد خدمتگزار آزادی

خان لر بود و داشت اصل و نسب
اهل ایل و تبار آزادی

چشم و دل سیر ِ کاخ و خادم و مال
پاکباز قمار آزادی

آشنا با دموکراسی غرب
خبره در کارزار آزادی

عزت سالها مبارزه را
کرد یکجا نثار آزادی

گفت نعلین بدتر از چکمه ست
مایه ی انزجار آزادی

گفت: ملت! مخور فریب طرف
که کشد عکس مار آزادی!

ملت اما فریب را میخورد
مثل شام و ناهار آزادی

ای دریغا که بود مستعجل
دولت بختیار آزادی

پس برفتند پای طیاره
ملت بیقرار آزادی

ناگهان سنگ از آسمان آمد
شد شکسته تغار آزادی

آمد آزادی و چه آمدنی
یکنفر هم سوار آزادی!

رفت یکراست سوی قبرستان
شیخ عمامه دار آزادی

بر بلندی نشست و صادر کرد
کلمات قصار آزادی

گفت لاکن مع الاسف هجمه
نشه در گیرودار آزادی

گفت فحشا نباشه امت ما
قُر نشه از فشار آزادی

گفت من آب و برق مجانی
میدهم در کنار آزادی

گفت من میزنم به این دولت
یک چک آبدار آزادی

دولتی میکنم خودم تعیین
در خور حال زار آزادی

میدهم دست مرد بازرگان
که دهد خواروبار آزادی

بعد معلوم شد که پیشاپیش
کنده چاه منار آزادی

خواند و شاید نخواند بی الحمد
فاتحه بر مزار آزادی

از همان روز هم مسلم شد
که تمام است کار آزادی

هرچه از مغز انقلابی بود
جمع شد در حصار آزادی

این ز صابون پزی استقلال
آن ز میدان بار آزادی

هرچه لات محله بود شدند
همگی پاسدار آزادی

کامیون های چرس و بنگ آمد
بهر خلق خمار آزادی

کامیون های قلوه سنگ آمد
از پی سنگسار آزادی

رو به شیپور تعزیه آورد
آنکه میزد سه تار آزادی

کرد خورشید انقلاب غروب
تیره شد روزگار آزادی

مثل اینی که استالین آمد
چون فنا شد تزار آزادی

سرد شد آش و از درخت پرید
در همان لحظه سار آزادی

ریسمانی که بافت ملت ما
شد طنابی به دار آزادی

تیتر اعدام خویش را میزد
روزنامه نگار آزادی

بود کمتر ز سرعت توقیف
سرعت انتشار آزادی

نوجوانان به گورها بردند
آرزوی دیار آزادی

ای دریغا که بود از ما دور
ایستگاه قطار آزادی

بدترین دیکتاتوری آمد
از پی انتظار آزادی

زن آزاده زیر چادر رفت
دیده اش اشکبار آزادی

دست آخر هزار تومان شد
هفت تومان دلار آزادی

توسن اقتصاد را آقا
داد فتوا: حمار آزادی!

***

هادیا گاه گشت بیمورد
بیت هایت دچار آزادی

قافیه های تو نشد تکرار
هیچ، غیر از «بهار آزادی»

لیک کوبیده ای چه بی معنی
پشت هم آبشار «آزادی»

مثل اینکه ز دست تو در رفت
گاه و گه اختیار آزادی

پس بیا لااقل تمامش کن
یک کمی خنده دار ِ آزادی!

دوست دارد که خنده ای بکند
ملت سوگوار آزادی

سعی کن پر شود به شیرینی
ورق آچهار آزادی

سعی کن بلکه کشمشی باشی
توی آبدوغ خیار آزادی

تا بگوئی که همچنان هستیم
خلق امیدوار آزادی

در فراق لیبرتی و خنده
گشت باید به جوک پناهنده

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۷

رامین مولایی در گذشت










خبر تاسف انگیز مرگ رامین مولایی را در وبلاگستان خواندم شاید شما هم با هفت وبلاگ او آشنایی داشته باشید
رامین بسیار مشتاق بود که در این میدان وبلاگستان تاخت و تازی علیه رژیم به راه بیاندازد ، با تصمیم و عزم راسخ آغاز فعالیت در وبلاگستان را شروع کرد اگر چه بین ما تفاوت‌هائی در منش و خلق و خوی رفتاری وجود داشت اما همیشه تلاش طولانی و سرسختانه او را ستوده ام رامین برای شعله ورساختن و برانگیختن وبلاگ نویسان علیه حکومت آخوندی حرارتی کاستی ناپذیر داشت و حتی بروی تخت بیمارستان نیم خیز شده و با لب تابش تا آخرین روز حیاتش وبلاگ‌هایش را به روز کرد . و پریروز سری هم به بادبان من زده بود و برایم آخرین کامنتش را به یادگار نوشته بود و رفته بود .

شماره تلفن مرا داشت و هر از گاهی وقتی از سر کار می‌آمدم تلفن می‌زد و از وبلاگ نویسان و مطالب آنها با حرارت بسیار بحث می‌کرد همه مسائل در ذهن او حل شده بود و همه چیز در زنجیری زنده و هماهنگ با هم در پیوند بود از نفوذ کلام دیگران مست و مجذوب می‌شد و دیگران را به شنیدن صدای وبلاگستان ترغیب می‌کرد و گاهی هم برای برپا کردن نزاع بر سر مسائل کم اهمیت اقدام به دوئل بر سر هیچ می‌گذراند.

امٌا الان که این سطوح را می‌نویسم و جسم خسته و بیمار او به خواب آرام ابدی فرو رفته، و توفان‌ها و هیجان‌ها در روح او خاموش شده، و آتش التهابش فرو نشسته است احساس می‌کنم که با دیدن هفت وبلاگ او بسیار اندوهگین هستم . نگاهی پر اندوه ، به آفتاب زندگیش که در پشت وبلاگ‌های هفت طبقه‌اش در تبعید فرو رفت و او با چشم‌هایش این غروب را بدرقه کرد و رفت. بدرود رامین






ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

چهارشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۷

آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت



گنجاندن نام مجاهدین در لیست سیاه تروریستی اتحادیه اروپا تیغی برنده در دستان حکومت آخوندی بود و موجب ادامه بقای حاکمیت ضد خلق می‌شد و تبلیغ و ترویج و تحمیل آن در اتحادیه اروپا سدی محکم و دیواره‌ای ضخیم بود در برابر حرکت اپوزیسیون و نهایتاً منافع حیاتی ضد خلق را تامین می‌کرد و این نیروی رادیکال خود را اسیر در چنگال تیز جبر محیط و مناسبات و محدودیت‌های تعیین شده می‌یافت و قدرت تحرک و تحول برای ضربه زدن به این نظام ظالمانه را از دست می‌داد و مجاهدین جبراً می‌بایست متناسب با اوضاع و احوال و شرایط متغیر وعینی حرکت می‌کرد .

امٌا با یک کارزار هفت ساله با پیکاری سهمگین مجاهدین حق و حقوق مقاومت را از کیسه زراندوزان و حلقوم مزدوران و دستان زورگویان بیرون کشید و به جایگاه راستین رجعت داد و حالا باید این لیست سیاه را بر فرق حکومت مستکبر کوبید و باید دوران اعتلای مقاومت در اروپا را شاهد باشیم و دیگر نمی‌شود به راحتی سرنوشت یک جنبشی را به بازی گرفت تا اینجا هم این سیاست رضا و تسلیم و سازش را، مردم و مقاومت به بهای بسیارسنگین پرداختند

آخر تا کی باید اتحادیه اروپا دل در گرو تجارت با آخوندها می‌بست ! تا کی مقاومت مشروعی را در لیست تروریستی جا می‌داد تا راه برای مطامع حقیر و پست باز باشد ! تا کی می‌خواست به آخوندها بچسبد ! تا کی می‌توانست احکام دیوان عالی عدالت اروپا و رای دادگاه انگلستان و اعتراض پارلمان اروپا را نادیده بگیرد! اما خوشبختانه انگار که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

پنجشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۷

نظرخواهی سایت گزارشگران درباره تشدید و تداوم سانسور نشریات – فیلترینگ و سرکوب روزنامه نگاران و نویسندگان

همانطور که مطلع هستید در ماههای اخیر امواج سانسور و سرکوب از سوی رژیم ابعادی گسترده تر یافته است. روزنامه نگاران و نویسندگان به سیاهچالها روانه و یا به اعدام محکوم میشوند. نشریات مستفل و آزاد ممنوعه و یا به دفاتر فعالین حقوق بشر هجوم و هرگونه مجرای خبررسانی را مهر و موم میکنند. بر طبق اظهارات مسئولین نظام جمهوری اسلامی طی چندسال گذشته صدها هزار وبلاگ و رسانه اینترنتی در داخل و خارج از کشور مسدود و یا با فیلترینگ گسترده مواجه شده اند. دانشجویان کماکان تاوان آزادی خواهی خود را میدهند و فعالین و رهبران کارگری و جنبش زنان و معلمان در زندانها بسر میبرند.
با توجه به داده های فوق که انعکاس اخبار تاکنونی است.

بنظر شما:

دلائل تشدید سرکوب و سانسور در ماههای اخیر بطور مختصر کدام است؟


سرکوب و سانسور در واقع تلاش مستمر رژیم از ابتدای به قدرت رسیدن این حکومت بوده، البته بنا به شرایط خاص سیاسی کمی بالا و پائین داشته، ولی هیچ گاه سرکوب و سانسور قطع نشده و حتی رژیم در دوره‌ای از حاکمیت خود تلاش کرد برای بقاء خود با اصلاح گرایان دروغین در دل مردم امید کاذب ایجاد کند، و یادتان هست چطور میانه بازان چه کف‌ها و دف‌هایی برای فضای باز سیاسی می‌زدند !! ولی دیدیم به جای آب سراب نشان دادند!! این نظام ظرفیت و توانایی این چیزها را ندارد و اگرچنین استعدادی داشت اصلاً کارش به این جا نمی‌کشید و الان هم سعی دارد تا می‌تواند درهای آگاهی را بروی ملت ببندد و سرتاسر مملکت را دچار تاریکی و بی خبری سازد و کلاً این حکومت با هر گونه آزادی ‌های که موجب ترویج اندیشه نو، و تنوع افکار، باشد مخالفت می‌کند و بجز افکار متحجر آخوندی در فرهنگ این حضرات تفکری دیگری جای ندارد. و امروزه می‌بینیم نویسندگان و خبرنگاران و وبلاگ نویسان و هر نوع قلمی که حقیقت نگارباشد مورد سرکوب و سانسور و زیر لنگ ولگد این حضرات قرار می‌گیرد و حکومت سدی در مقابل آن می‌کشد چون نمی‌خواهند حقایق بی‌پرده گفته شود چون آزادی بیان در یک فضای بسته خفته گان را بیدار و بیداران را به حرکت درمی‌آورد


واکنش رسانه های موجود در برابر اقدامات رژیم اعم از مخالف و یا منتقد را چگونه ارزیابی میکنید؟

رژیم از نفوذ وبلاگ‌ها و سایت‌ها و روزنامه‌های اینترنتی همواره هراسان و بیمناک است و از هراس این که روزی این رسانه‌ها آشوبی برپا کنند هر بار دستوری از طرف مقامات درباره منع ورود این رسانه‌‌ها صادر می‌کنند و با پرداختن پول و امکانات دولتی سعی دارند قدرت و اختیار خود را در این زمینه زیاد کنند همین یک سال پیش آمدند و گفتند وبلاگ‌ها باید به ثبت برسند تا مجوز بگیرند و وبلاگ‌نویسان را تحت فشار قرار دادند ولی دیدیم نتوانستند این فضا را تحت نفوذ خود در آورند عقب نشینی کردند امٌا فیتله فیلترینک و هک کردن سایت‌های را هم چنان بالا نگاه داشتند و اساساً تاب دیدن زبان‌ها و قلم‌های این درجه آزاد را ندارند وقتی نهاد دفاع از حقوق مطبوعات جهان تصریح می‌کند که ایران بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در سطح خاورمیانه است، اصلاً مبالغه نمی‌کند.این مؤسسه بین‌المللی مطبوعات در گزارش خود تأکید می‌کند که رژیم ایران هم‌چنان به روش سرکوب روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان و سانسور مطبوعات و اینترنت در ایران ادامه می‌دهد و دستگیری متناوب فعالان و حبسهای بلندمدت به کرات از سوی آخوندها اعمال می‌شود. خب چه عواملی باعث می‌شود در سطح بین المللی چنین واکنش و انعکاسی پیدا کند؟ بیل گیتس حرف خوبی زده بود می‌گفت سانسور اینترنت موفق نخواهد بود. امکان داره در کوتاه مدت فیلتر کنند و هکرها را اجیر کنند ولی بطور قطعی آب در هاون کوبیدن است
تعریف شما از رسانه مستقل و یا وابسته چیست؟

رسانه‌ای که از پشتیبانی مالی یک دولت و یا یک حزب و سازمان برخوردار است رسانه وابسته نامیده می‌شود البته رسانه‌هایی هم هستند که از پشتیبانی مالی برخوردار هستند ولی با رعایت مفاهیم جهانی آزادی بیان که در منشور اتحادیه بین المللی ارتباطات ذکر شده بشکل مستقل عمل می‌کنند و به بیان تمام دیدگاه‌ها اقدام می کنند . و در مورد رسانه مستقل باید مطلب را بیشتر شکافت و احتیاج به مقاله و نگاه کارشناسانه دارد

چه تدابیر و مکانیزمی را برای عبور و یا شکستن دیوارهای سانسور و خفقان ضروری میدانید؟

امروزه علاوه بر ماهواره که به راحتی می‌تواند دیوار سانسور و خفقان را بشکند و با مردم ارتباط بر قرار کند، وبلاگ‌ها و سایت‌ها فرم‌های جدید انتشار و تحریر، ویژه اینترنت هستند که از پتانسیل بالایی برخوردارهستند و اینترنت به وسیله اساسی ارتباط جمعی بین شخص و جامعه تبدیل شده است، یک پل ارتباطی پیشرفته و جامع، خب همیشه مستبدان در تلاش و کوشش هستند تا مردم در بی‌خبری بمانند و جامعه را به انفعال بکشانند ولی همواره نیروهای روشنفکر و مسئول همان‌گونه که در سالهای خفقان با شبنامه و با استنسیل خانگی اعلامیه منتشر می‌کردند و با متحمل شدن خطرات بسیار از سد سانسور می‌گذشتند و به افشاگری و روشنگری می‌پرداختند، امروزه می‌بینیم با ابزار تکنولوژی اینترنت و وبلاگ در مدت بسیار کوتاهی اطلاع‌رسانی و روشنگری و پل ارتباطی برقرار می‌کند. و می‌بینیم بسیاری از وبلاگ‌نویسان اینترنتی با نوشتن تجارب خود در زمینه‌های فیلتر و پراکسی و راهنمایی و راهکارهایی برای ایجاد وبلاگ و چگونگی انتشار و ایمنی‌کردن و ایجاد وبلاگ به‌طور ناشناس و روشهای دور زدن و ابزار و شیوه‌های سانسور را به شکل ساده به کاربران اینترنت توضیح و تشریح می‌کنند، و یقیناً این تدابیر و مکانیزم‌ها برای ترویج آزادی بیان و آگاه ساختن جوامع بین المللی از وضعیت خفقان در ایران، می‌تواند بسیار ضروری باشد


همبستگی و اشتراک مساعی رسانه های مستقل را تا چه اندازه لازم تلقی میکنید؟

خب همبستگی رسانه‌های مستقل با هدفمندی مشترک می‌تواند پشتوانه مهمی در جهت شکستن سد سانسو باشد و این همبستگی در مبارزه مشترک برای آرمان آزادی و رساندن صدای عدالت خواهی و برابرطلبی مردم نقش اساسی دارد ولی در یک محیط مجازی مثل اینترنت به نظر من بسیار دشوار است و علت آن هم مجازی بودن آن است و به راحتی می‌تواند ضربه پذیر باشد. چون رژیم هزینه هنگفتی برای مقابله با سایت‌ها و وبلاگ‌ها سرمایه گذاری کرده است اگر درست بخاطر داشته باشم خود سایتهای وابسته به رژیم هزینه سانسور اینترنت در ایران را بیش از 7 میلیار تومان اعلام کرده بودند وبه دستور قوه قضاییه و شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت مخابرات مناقصه‌يی هفت میلیاردی از بودجه مملکت را برای سیاست سانسور و فیلترینگ و مسدود کردن سایتهای اینترنتی هزینه کرده بود و با تحت فشار قرار دادن شرکتهای خدماتی و سرویس‌دهنده اینترنتی ایرانی قسمتی از سانسور و فیلترینگ را بر دوش این شرکتها قرار داده و به کمک عوامل خود در این زمینه‌ها بسیار فعال هستند تا افکار عمومی و فضای حاکم بر اینترنت را به سوی خودشان سوق دهند . چون من تجربه فعالیت در کانون وبلاگ نویسان ایران را دارم ، می‌توانم با اطمینان یگویم که همبستگی و اشتراک مساعی در اینترنت اصلاً کار ساده‌ای نیست و عوامل رژیم به خاطر مجازی بودن محیط به راحتی در آن رخنه می‌کنند و با ایجاد بحث‌های فرسایشی بیشتر انرژی و وقت فعالیت را می‌گیرند و عملاً نیروی فعالین آزادیخواه را خنثی می‌کنند. ولی اگر اتحاد عمل و همبستگی فقط سر یک محور خاصی باشد و تمام فعالیت در یک مدار مشخص بگردد این نوع فعالیت‌ها امکان پذیر است. مثلاً تلاش برای شکستن سد سانسور، با قرار دادن اصول و ضوابط مشخص و با رعایت قوانین وضع شده می‌توان کار ساز باشد و در این زمینه‌ها حتی در یک محیط مجازی می‌توان مشارکت و فعالیت کرد

با تشکر از شما
برایتان آرزوی تندرستی و موفقیت دارم بادبان
بهروز سورن
12.01.2009
http://www.gozareshgar.com/


این نظرخواهی در سایت گزارشگران

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۷

اوباما ، رویای دست نیافتنی لوترکینگ

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

یکشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۷

کلاغ‌ها و لاشخورها


چند روز پیش در خبرها آمده بود آلودگی هوا کلاغهای تهران را فراری داد مشگل آلودگی هوای تهران سالهاست مورد بحث قرار گرفته و در مورد آن بارها و بارها سخن شنیدیم. مردم ما اختناق سیاسی کم داشتند، اختناق هوا و بحران آلودگی تهران هم دست از سر مردم ما برنمی‌دارد و درصد میزان غلظت منواکسید کربن در هوای تهران هر سال رو به افزایش است و میزان بیماران تنفسی، آسم ،قلبی، برونشیت و ذات الریه به شدت افزایش داشته و بسیاری از درد قفسیه سینه ناشی از کاهش اکسیژن و شدت آلودگی هوا رنج می‌برند


خب چه باید کرد ؟ یقه کی را باید گرفت چه کسی مسئول است ؟ چکار می‌شود کرد؟ در مورد علل و عوامل فنی آلودگی
هوای تهران سالهاست کارشناسان معتقدند، افزایش جمعیت تهران و افزایش خودروهای دودزا که اغلب فرسوده‌اند، و صنایع آلاینده، 80% منشاء آلودگی هوا را تشکیل می‌دهند


. ولی می‌بینیم نه از طرح توسعه محیط زیستی خبری است و نه طرح مهندسی ترافیک درست حسابی و نه از طرح جامع مبارزه با آلودگی هوا خبری است ، و تازه آقا زاده‌ها و مافیای اقتصادی چپ و راست اجازه‌نامه پروژه‌ها را از دوایر دولتی ومقامات و مسئولان حکومتی می‌گیرند و می‌سازند و می‌چاپند!! و بدون درنظر گرفتن عواقب زیست محیطی و پیش بینی‌های کارشناسی، با تخریب فصای جنگلی و تهویه کننده و به نام طرح‌های عمران و آبادی، با اره برقی به جان درختان بی‌گناه می‌افتاند !! بعدش هم یک آخوند شکم گنده و مفت خوری را برای مراسم افتتاحیه پروژه دعوت می‌کنند و تله‌ویزیون و خبرنگاران را هم صدا می‌زنند و می‌گویند مملکت را داریم آباد می‌کنیم !!


نتیجه‌اش این می‌شود که سالانه 5 تا 6 هزار نفر بر اثر آلودگی هوا در تهران جان خود را از دست می‌دهند!! اونوقت رئیس محیط زیست تهران می‌آید و از مهاجرت کلاغها از تهران ابراز نگرانی می کند!! ومی‌گوید نشانه یک فاجعه در اکوسیستم شهری است و اضاف می‌کند که که مهاجرت کلاغها ابعاد پنهان دیگری نیز دارد

شاید هم یکی از مهمترین ابعاد پنهان مهاجرت کلاغ‌ها همین باشد که من آن را به شکل طنز به تصویر کشیدم!!

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سه‌شنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۷

«حاضریم مکان مناسبی برای سازمان ملل تأمین کنیم»



محمود احمدی‌نژاد رییس جمهوری اسلامی ایران با نامناسب خواندن محل استقرار سازمان ملل در نیویورک، گفت که «ایران حاضر است مکان مناسبی برای این سازمان تأمین کند».

آقای احمدی‌نژاد که بعداز ظهر شنبه در جمع کارکنان نهاد ریاست جمهوری ایران سخن می‌گفت، با اشاره به آنچه مناسبات ناعادلانه در سازمان ملل خواند، دولت آمریکا را متهم کرد که «با این سازمان ملل به دنبال حکمرانی در جهان است».

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۷

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

شنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۷

لیست سیاه اتحادیه اروپا



لیست سیاه تروریستی اتحادیه اروپا قرار بود یک ماه پیش منتشر شود ولی اتحادیه اروپا انتشار این لیست کذایی را عقب انداخته و دلایل معقولی برای توجیه تاخیر این لیست نیاورده است ولی بوضوع روشن است بر سر مسئله مجاهدین گیر افتاده‌اند و راه پس و پیش هم ندارد یا باید به احکام مکرر دادگاه عدالت اروپا گردن بگذارند و حق مقاومتی را به رسمیت بشناسند و مجاهدین را از لیست تروریستی بیرون بیاورد و یا اینکه شورای وزیران اتحادیه اروپا این احکام را نادیده بگیرند و از قوانین خودشان سرپیچی کنند!!

خب این دیوان عالی دادگاه اروپا احکامش پایه حقوقی دارد و راحت نمی‌توانند این معضل را دور بزنند مگر اینکه راه حل دیگری پیدا کنند و این سیاست چماق و هویج را که چندین سال است به پیش می‌برند دنبال کنند. قرار است تا چند روز دیگر این لیست منتشر شود.
.
داشتم این کاریکاتور احکام دادگاه عدالت اروپا را می‌کشیدم، پس ذهنم شعر معروف ممنوع تلنگر می‌زد همان شعر زیبا که می‌گوید گیرم که در باورتان به خاک نشستم . و ساقه‌های جوانم ، از ضربه‌های تبرهاتان زخم دار است. با ریشه چه می‌کنید؟
پیش خودم فکر کردم اگر مخاطب همچین شعری ظالمان قداره بند حکومتی نباشد ومماشات‌گران اتحادیه اروپا باشد همچین شعری را چی جوری میشه گفت مخیله‌ام را تو این دستگاه گیر دادم این جوری واکنش داد

به شورای وزیران اتحادیه اروپا

گیرم بر سر این تجارتخانه بنشسته،
و جنبشی را علامت ممنوع می‌زنید
با احکام دادگاههای حکومت قانون چه می‌کنید ؟

گیرم که با باج ِ بسته‌های مشوق، دغل‌کاری کنید،‌
وچشم بر جنایت ببندید
با قطعنامه‌های قطور حقوق بشر چه می‌کنید ؟

گیرم که زدوبند کنید،
گیرم که مدارا کنید،
گیرم که سازش کنید،
با سلاح هسته‌ایی و امیال شیطانی دین فروشان چه می‌کنید؟

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

دوشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۷

به یاد جهان پهلوان غلامرضا تختی

امروز 17 دی ماه سالگرد خاموشی جهان پهلوان غلامرضا تختی است این چند ساله مقالات و عکسهای زیادی در اینترنت در باره این اسطوره ورزشی دیده‌ایم و خوانده‌ایم و یقیناًً جمله پردازیهای من در وصف او خریداری نخواهد داشت!! امٌا چندی پیش دوستی به دیدنم آمده بود ومی‌گفت بعد از چهل و یک سال، هنوز بریده‌‌ای از روزنامه‌ای که دست خطی ازتختی در آن به چاپ رسیده درلای کتاب‌هایش حفظ کرده . آن هم خارج از کشور و پس از گذشت سال ها دربدری در ایتالیا و در دوره دانشجویی!!

گفتم : خب بده من، تو وبلاگم بگذارم، گفت حتماً برایت ارسال می‌کنم. تا این که مدتی پیش بدستم رسد و به همراه این دست خط یک صفحه از روزنامه، آن دوره که در گزارش فوق العاده به همراه عکس تختی و عکسهایی از اطاق و هتل آتلانتیک، که تختی آخرین شب را در آن گذرانده بود برایم ارسال کرد که گفتم به یاد آن زنده یاد روز 17 دی در بادبان قرار می‌دهم .

ما هنوز تختی و و قهرمان‌هایی که با منش و خلق و خوی تختی در مقابل ظلم مقاومت کردند و حتی بعضی از آنها جان باختند را از یاد نبردیم و هم چون سیاوش در قلب ما ایرانیان مثل اسطوره‌ای باقی خواهند ماند. امٌا چه چیز باعث می‌شود که تختی را با آن چه از دیگر ورزشکاران دیده‌ایم متمایز کند ؟؟ تختی چیزی دارد که از هر خصلتی گران‌بها تراست و آن قلبی شریف و با صفاست، صفتی طلایی، که او در تمام طول زندگی آن را از دست نداده و از تباهی حفظ کرده است .

وقتی مردم او به کارها و اقدامات واقعی احساس نیاز داشت، بوئین زهرا میدان عشق بسیار آشکاری برای او بود . چهره‌ای که او آفرید برای مدت مدید پایدار مانده است. امٌا آن چهره، با همان منش و خلق و خوی راستین باید در درون ما ظاهر شود. امٌا می‌بینم این روزها این طوری نیست

یک نگاهی به بیکاره‌های خوش‌زبان ِتحصیل کرده در وبلاگ‌ها و سایت‌ها بیاندازید تا بفهمید چه می‌گویم !! این جوان‌های تحصیل کرده و برازنده و زیرک خوش ذائقه را می‌بینید که کتاب می‌خوانند و خوب می‌نویسند ولی جز رویدادهای محافل روشنفکری چیزی بر دل‌شان اثر نمی‌گذارد البته با مسائل مهم نیز بیگانه نیستند دوست دارند که درباره سوداها سخن بگویند، آمٌا آنقدر از اجتماعی که در آن هستند بالاتر قرار می‌گیرند که به ابتذال آن آگاه نیستند

جهان پهلوان هم مسیر زندگی راحتی نداشت او کارش را از دست می‌دهد از ورود او به استادیوم ممانعت بعمل می‌آوردند . حقوقش را قطع می‌کنند . نمی‌گذارند کشتی بگیرد و حتی بعضی از نشریات وابسته به دولت به او اتهام اخلاقی می‌زنند. امٌا این همه مانع آن نشد، و او همچنان جهان پهلوان باقی ماند

هنوز ظلم است و باید همان منش و خلق و خوی راستین جهان پهلوان در درون ما شکوفا شود.
چون هنوز ظلم است و هنوز وقت اقامه نماز میت ما نرسیده است.



پ ن بابک تختی فرزند جهان پهلوان مترجم و اهل قلم است و همسر بابک نویسنده وبلاگ
يادداشت‌های منیرو روانی‌پور از چهره‌های شناخته شده وبلاگستان است و چندین کتاب به رشته تحریر درآورده است ، و فرزند آنها یعنی نوه زنده یاد تختی، غلامرضا نام دارد و در وبلاگ چراغ جادو می‌نویسد






ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

جمعه، دی ۱۳، ۱۳۸۷

در جدال بین باد و پنجره، شیشه می‌شکند

چند روزی است که سرنوشت مردم بی‌گناه عزه در گرو حماقت جنبش حماس و نیروهای اسرائیل قرار گرفته است .
جنبش حماس که تکیه کور بر شعارهای احساسی و بی محتوی و جنگ افروزانه دارد، با موشک و خمپاره‌های آخوندها قصد دارد دامنه‌ی حملات خود را هر چه بیشتر به داخل خاک اسرائیل بکشاند. و از طرف دیگر اسرائیل با یورش وحشیانه و بمباران غزه، علاوه بر نابودی پایگاههای حماس، مناطق مسکونی، اردوگاههای پناهندگان فلسطینی را مورد هدف حملات هوایی قرار داده است. کاملاً روشن است که یکی ازعوامل اصلی این جنگ، جمهوری اسلامی ایران است که با مداخله و صدور پنیادگرایی و تروریسم، نقش اساسی در بی ثباتی، خاورمیانه دارد. امٌا اگر این حملات هوایی تداوم داشته باشد دیگر از غزه باریکه ی هم باقی نخواهد ماند.

هارولد پینتر، نمایش نویس و فیلم نامه نویس، برجسته یهودی و برنده جایزه نوبل ادبیات که از بزرگترین نمایشنامه نویسان جهان بود و همین چند روز پیش در شب کریسمس چشم از جهان بست، در 29 آوریل به مناسبت بزرگداشت شصتمین سالگرد تاسیس اسرائیل نوشت : ما نمی‌توانیم بزرگداشت تولد دولتی را خجسته بداریم که با تروریسم، با کشتار جمعی و با بیرون راندن مردم از سرزمین خود بنا شده است ما نمی‌توانیم بزرگداشت تولد دولتی را خجسته بداریم که با عدول از قوانین بین المللی بر پاکسازی ونسل کشی اصرار می‌ورزد. ما زمانی بزرگداشت خواهیم گرفت که عرب و یهودی در خاورمیانه در صلح و آرامش و با حقوقی مساوی، باهم و در کنار هم زندگی کنند.

امٌا این آتش و خون ریزی را حماس با نقض یک طرفه آتش بس و با موشک‌پرانی به داخل خاک اسرائیل آغاز کرد. جنبش حماس هیچ وقت اسرائیل را به رسمیت نشناخته و هم چون حزب الله لبنان دست دردست پدرخوانده تروریسم، یعنی حکومت مستبد آخوندی دارد و مردم فلسیطین بزرگترین قربانیان ماجراجویان جنبش حماس هستند. البته این ماجراجویی‌های جنگ افروزانه حماس نباید مجوزی برای کشت و کشتار مردم غزه از جانب اسرائیل ‌شود. اما واقعیت این است که در جدال بین باد و پنجره شیشه می‌شکند و مردم بی‌دفاع غزه تاوان حماقت‌های طرفین در جنگ را می‌پردازند

یادتان است روح الله خمینی می‌گفت : اگر هريك از مسلمانان سطل آبي بريزد اسرائيل را آب مي‌برد، حالا کله خران وابسته به حکومت هم برای آزادی قدس و نابودی اسرائیل راه حل‌های امام راحل را می‌دهند . مثلاً رئيس بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي باصطلاح دفاع مقدس که رفته در جمع متحصنين کله خر در فرودگاه مهرآباد سخنرانی کرده طرح جالبی را پیشنهاد کرده و گفته باید ملت‌هاي مسلمان در راهپيمايي عظيمي به سمت فلسطين حركت كنند، يك راهپيمايي عظيم كه از هند و پاكستان شروع، از ايران گذشته و به سمت عراق، اردن و ... حركت كند تا ملت‌ها به خروش آيند و به سمت مرز فلسطين حركت و از سوي ديگر مردم آفريقا حركت خود را به سمت مصر و گذرگاه رفح آغاز كنند، مردم سوريه و تركيه نيز به سمت لبنان و مرزها بيايند. نبوغ را ببین !!


می‌گویند: تغاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان
حالا جمهوری اسلامی هم منتظر است حادثه‌ای، رخدادی، اتفاقی، بیافتد تا لفت و لیسی بکند. رژیم از قضیه فلسطین سوء استفاده می‌کند تا به منطقه تسلط پیدا کند. عوامل خل دست حکومتی هم فرصت را غنیمت شمرده برای عملیات استشهادی ثبت نام می‌کنند و به سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های کشورهای عربی حمله ور می‌شوند تا كشورهاي عربي را وادار به عقب نشيني کنند. اسرائیل هم که گوش شنوایی ندارد و می‌گوید: کلوخ انداز را پاسخ سنگ است.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Cloob :: Mohandes :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed